پست مهمان: رابطه استفاده از کلمه مهمل توی وبلاگ جادی و میزان بارون در تهران

ایمیل از هادی بنایی، دانشجوی علوم کامپیوتر، دانشگاه اوربرو، سوئد و یکسری کار تحلیلی جالب:

با سلام بر شما جناب جادی

پستی که در مورد کلمه‌ی مهمل نوشته بودی خوب بود و به‌لحاظ آماری جالب! اما من بد ندیدم که یه داده‌کاوی عمیق‌تری روی داده‌ها انجام بدم. اول چی‌کار کردم؟ اومدم داده‌های مشترک بین دو سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ رو کنار هم قرار دادم (از ماه ۵ تا ۱۱) و بعدش اومدم از این داده میانگین گرفتم. به‌این ترتیب تونستم یه الگوی رفتاری از وجود کلمه‌ی مهمل در هر ماه رو به‌طور متوسط به‌دست بیارم (جدول ۱)

جدول۱:

Month 2011 2012 Average
May 1 0 0.5
June 1 3 2
July 0 1 0.5
August 1 1 1
September 2 0 1
October 4 5 4.5
November 1 6 3.5

داده‌ی به‌دست اومده نشون می‌داد که به‌طور تقریبی گفتن کلمه‌ی مهمل به فصل سال و یه‌جورایی به آب و هوا ربط داره. از طرفی مکان نوشتن پست‌ها هم حتما روی بروز کلمه‌ی مهمل اثر داشته. بنابراین بهترین داده‌ای که می‌تونست برای مقایسه و ارزیابی انتخاب بشه، میانگین میزان بارش در ماه‌های سال در شهر تهران بود که به لطف ودر بیس برای ماه‌های میلادی داده‌ها رو یافتم (داده‌ها بر اساس میلی‌متر). از اون‌جایی که هر داده‌ای نیاز به نرمال‌سازی داده‌، تو قدم بعد لگاریتم داده‌های مورد نظر رو محاسبه کردم. (جدول ۲)

جدول ۲:

Month Mean Rainfall in Tehran Log
May 15 3.9068905956
June 3 1.5849625007
July 2 1
August 2 1
September 3 1.5849625007
October 10 3.3219280949
November 25 4.6438561898

اما نکته‌ی شگفت‌انگیز هم‌بستگی بسیار بالای این داده‌ها با داده‌های کلمه‌ی مهمل بود. نمودار ۱ گویای همه‌ی اطلاعات و نتیجه‌گیری ها است:

نمودار۱:

نتیجه‌گیری علمی! تخصصی!: نتایج فوق نشون می‌ده که میزان ادا کردن کلمه‌ی مهمل توسط جادی در پست‌هاش رابطه‌ی مستقیمی داره با میزان بارندگی در تهران.
نتیجه‌گیری فلسفی!: میزان رطوبت هوا می‌تونه سلول‌های مغز رو تحت تاثیر قرار بده که به‌جای استفاده از لغات مهمل دیگه! از لغت مهمل استفاده کنه!
نتیجه‌گیری منطقی و کلی: می‌شه یه‌سری داده‌ی مهمل رو طوری تحلیل کرد که نتایج مهملش آدم رو به‌ فکر فرو ببره تا به‌زور روی نتایج حاصله فلسفه ببافه!

سپاس(اگه دوست داشتی می‌تونی ضمیمه‌ی همون پست اضافش کنی)

توجه کنین که همونطور که خود هادی می گه، بازی با اعداد بدون داشتن نظریه می تونه نتایج متنوعی بده که الزاما نمی تونن منجر به نظریه بشن. آمار و اعداد وقتی معنا دار می شن که از یک نظریه دفاع کنن یعنی از یک فرض اندیشیده شده. اگر نتونین ربط علی دو چیز رو با هم از نظر منطقی نشون بدین ،‌ اعدادی که به دست آوردین فقط به درد گول زدن می خوره یا حتی ممکنه باعث گمراهی بشه.

چرا گنو/لینوکس رو دوست دارم: اینجا چند بار از کلمه مهمل استفاده شده

یک ایمیل عجیب داشتم که توش مهدی خیلی جدی می‌گفت براش جالبه که من چند بار در مطالب وبلاگم از کلمه «مهمل» استفاده کردم (: و خواسته بود اگر می شه اینو پیدا کنم و بگم (: شاید درخواست غیرمعمولی باشه ولی برای یک روز تعطیل پر از آلودگی مناسب است. به هرحال تا سال دیگه که روز دانشجو به سنت همیشگی به خاطر آلودگی تعطیل بشه، ممکنه اینهمه وقت اضافی گیرمون نیاد.

چیکار می کنیم؟ من با وردپرس وبلاگ می‌نویسم. پس اول از بخش مدیریت از منوی Tools، کل پست‌ها و کامنت‌های سایت رو Export میکنم. اینجوری یک فایل ایکس ام ال دارم که همه مطالب سایت توش هستن.

شمردن کلمات مهمل که بسیار ساده است. دستور grep عالی لینوکس. این دستور می‌تونه خطوطی که یک کلمه رو دارن رو جدا کنه یا کارهای مشابه. یک سوییچ عالی به اسم o هم داره که میگه فقط بخش پیدا شده رو در یک خط مجزا بنویسه. اگر این تعداد خطها رو بشمریم در می یاد که اون کلمه مورد جستجو چند بار در فایل بوده:


 jadi@jeducation:~/Downloads$ grep -o مهمل wordpress.2012-12-05.xml | wc -l 
 29


بعله (: من بیست و نه بار از کلمه مهمل استفاده کردم (: اما چیزی که جالبتره اینه که از کی شروع کردم به استفاده. اینبار باید برنامه بنویسم. پایتون همیشه انتخاب راحت و خوبیه. برنامه ایکس ام ال رو می خونه، درختش رو بررسی می کنه و توی همه مطالب و کامنت‌هایی که از عبارت مهمل استفاده کردن، تاریخ رو توی خروجی می نویسه:
# -*- coding: utf8 -*- 

from xml.dom import minidom
import xml.etree.cElementTree as et
import re

tree=et.parse('wordpress.2012-12-05.xml')
root=tree.getroot();

for child in root.iter('item'):
	date = child.find('wppost_date').text
	body = child.find('content_encoded').text
	title = child.find('title').text

	try:
		if re.search (u'مهمل', body) or re.search(u'مهمل', title):
			print date;
	except:
		print date;

for child in root.iter('wpcomment'):
	date = child.find('wpcomment_date').text
	body = child.find('wpcomment_content').text

	try:
		if re.search (u'مهمل', body):
			print date
	except:
		print date;


اگر پایتون بلدین (یا حتی بلد نیستین ولی جرات داشتین کد رو نگاه کنین) می بینین که کد اصلا خوب نیست. دلیل تاریخی داره. اول نمی دونستم تو کامنت هم هست و بعد کامنت ها رو با یک کپی پیست جدا کردم. بعد دیدم گاهی اکسپشن می گیرم و بعد از بررسی فهمیدم بعضی مطالب متن یا عنوان نداره (چرا؟!) و در نتیجه خروجی مشکل پیدا می کنه که با یک اکسپشن اضافه کردن سر و ته مشکل رو هم آوردم و رسیدم به نتیجه‌ای که می‌خواستم:
jadi@jeducation:~/Downloads$ time python parsejadi.py 
2011-12
2012-07
2012-11
2011-09
2011-10
2011-10
2012-02
2012-06
2012-10
2012-11
2012-11
2012-11
2012-11
2012-12
2009-06
2009-05
2011-08
2011-09
2011-10
2011-10
2011-11
2012-06
2012-06
2012-08
2012-10
2012-10
2012-10
2012-10
2012-11

real	0m0.738s
user	0m0.700s
sys	0m0.028s
jadi@jeducation:~/Downloads$ 

میبینین که توی اون خطی که تاریخ رو حساب کردیم یک [7:] دارم که باعث می‌شه فقط سال و ماه رو ذخیره کنم چون این نمودار با معنی‌تری بهمون می‌ده. راستی گفتم نمودار. اینم نمودارش (مشخصه که با لیبره آفیس لینوکس):

ظاهرا که همیشه از کلمه مهمل استفاده می‌کردم ولی این دو ماه بیشتر هم شده (:

پی.نوشت: وبلاگ من قدیم‌ها روی سیستم‌های دیگه بوده و از ماه پنج دوهزار و یازده روی وردپرس است که اطلاعاتش اینجا دیده می‌شه.

نکته مهم: این مطلب ربط خیلی خاصی به لینوکس نداره. البته ابزار گرپ گنویی است و همینطور لیبره آفیس. پایتون ممکنه هر جا اجرا بشه و شاید نمودار با آفیس مایکروسافت قشنگتر هم می شد ولی به هرحال برای من این یک تجربه لینوکسی است چون لحظه ای که اراده کردم همه اینها زیر دستم بود و از انجامش هم لذت بردم (: چون شبیه سری های چرا گنو لینوکس رو دوست دارم است با همون عنوان رفتم جلو.

اپی برای قصه گفتن

داستان گفتن برای بچه‌ها جالبه. برای بزرگترها هم همینطور. اما ساختن داستان خوب برای بزرگ‌ها نیازمند یک روند داستانی نسبتا پخته است که حوادث طی اون اتفاق بیافتن و برای بچه‌ها نیازمند تخیل. برای بزرگ‌ها یکسری کتاب هست که پلات داستان رو می‌سازن و برای بچه‌ها هم این اپلیکیشن بامزه به اسم تاس داستان که می‌تونین بعد از مشخص کردن تعداد تاس‌ها، اونها رو بریزین و بر اساس شکل‌های اومده، برای بچه‌ها داستان بگین یا از اونها بخواین از روی تاس‌ها داستانی بسازن و تعریف کنن. در ضمن! درسته که ظاهر تاس‌ها شش وجه داره اما در عمل تعداد تصاویری که ممکنه ظاهر بشن خیلی زیاده.

من که همیشه با بچه ها سخت رابطه برقرار کردم اما به نظرم اگر چنین تاس هایی بهم ایده بده، قصه گفتن برام کار راحت تری است.

این یک نمونه از اجرای برنامه است. ببینین میتونین داستان خوبی براش پرورش بدین و توی کامنت‌ها پلات اصلی اش رو بگین؟

منبع

نکاتی فراواقعی در مورد فیلم من مادر هستم

فیلم رو دیشب دیدم. در یک سینمای پر پر که آدم‌ها دم باجه داشتن بلیت‌های سانس‌های بعدی رو رزرو می کردن. این چند نکته الزاما واقعگرایانه نیستن، نقد حرفه‌ای هم نیستن. فکرهای من هستن بعد از دیدن فیلم. من ذهن شاد و مثبتی ددارم. در ضمن بولت لیست زیر ممکنه نکات حساسی از فیلم رو لو بده – به قول خارجی‌ها اسپویلر الرت!. اگر می خواین خوندن رو ادامه بدین سریع می رم سر اصل مطلب.

  • کارگردانی فریدون جیرانی بده. نماهای دوربین به نظر من که مسخره است و گرفتن کلی نما از پشت گیلاس و دور بطری و با کادر پنجره جلوی ماشین و از لای اشیای روی میز و زوم کردن توی حدقه چشم و اینها به نظرم بیشتر مناسب انگار دوربین رو تازه دادی دست یک نفر و هیجان داره هنر نمایی کنه باهاش. در بسیاری از فیلم‌های خوبی که من این چند وقت دیدم تقریبا هیچ نمای عجیب غریب اینطوری نبود و اصولا فیلم برداری و کارگردانی چیزی نبود که مستقل از داستان و روایت احساس بشه.
  • داستان و طرحش ضعیف بودن. گذاشتن کلی عنصر عجیب توی یک داستان (سقط جنین ناموفق، تجاوز، بارداری با اولین سکس، دو تا خانواده از هم پاشیده، دوست دختر یک مرد که الان همسر دوستشه، دوست مرد که عاشق دخترش می شه، خودکشی، اعدام، پسر گیتارنواز که استخدام شده پیانو بزنه، مستی – توی فیلم های ایران -، زن فلانی که بعد از فلان سال از فرانسه اومده و این یکی می ره دنبالش تو فرودگاه، وکیل فاسد که می شه وکیل درخواست اعدام یکی دیگه، دار زدن، قتل، …) و در آوردن یک داستان هنر نیست. هنر اینه که در یک رابطه انسانی ساده و مرسوم پیچیدگی‌ها رو نشون بدیم.
  • عده ای به این فیلم می گن مبتذل و می گن باید جمع بشه. چشم‌هاشون رو باز کنین و جامعه ای که در سه دهه اخیر ساختن رو نگاه کنن و اینهمه اداره عریض و طویل سانسور رو.
  • عده‌ای فکر میکنن دیدن این فیلم مبارزه است. مبتذل‌ترین مبارزه اینه که من امن و امان برم در یک جای قشنگ یک بعد از ظهر تفریحی رو بگذرونم و حس کنم مبارزه کردم به نفع یک مجری تلویزیون که یک برنامه کمی قابل قبول رو تبدیل کرد به یک برنامه مهمل و کسی که حقوقش از کوبیدن نامنصفانه یکسری آدم شریف در می یاد.
  • عده‌ای می‌گن خودشون سر و صدا راه انداختن که فیلم فروش بره. اگر اینطور باشه نشونه بسیار خوبیه چون می‌گه خودشون می‌دونن که اگر فیملی مشهور بشه به مخالفت با ارزش‌هایی که پلیس در جامعه اجبار می کنه یا اگر طرفداران دو آ‌تیشه سیستم سیاسی حاکم به چیزی حمله کنن، اکثریت جامعه از اون موضوع استقبال می کنن. در پله دوم اگر این آدم‌ها (که مهره‌های فرهنگی ساخته همین سیستم هستن) برای رسیدن به پول از آگاهی به «اقبال اکثریت جامعه به ارزش‌های متضاد با ارزش‌های تبلیغی / پلیسی» استفاده کنن کلا فضا به سمتی حرکت می کنن که احتمالا خودشون دلشون نمی خواد ولی خب پول ظاهرا مهمتره. راستش این نظریه از نظر من خیلی دور از ذهنه چون واقعا به خاطر بالا رفتن فروش یک فیلم اینها حاضرن اعتراف به چنین آگاهی‌ای در سمت خودشون و چنین تضادی در جامعه بکنن؟ اونهم در حالی که تبلیغاتشون برای دیدن فیلم مهملی که طرفدار خودشونه هیچ تاثیر خاصی نداره و آخرش باید بلیت مجانی توزیع کنن شاید کسی بره ببینه اونو.
  • با خنده میتونیم بگیم فیلم در طرفداری از سقط جنینه. کل مشکلات برای این درست شده که سقط جنینی غیرقانونی و در نتیجه در شرایط نامناسب انجام و منجر به ناباروری شده. قابل تذکره که سقط جنین در شرایط درست هیچ خطری برای مادر نداره و اگر اینکار انجام شده بود الان هیچ کدوم از این انتقام‌های توی فیلم جریان نمی‌داشت. این از نکات جالب فیلمه به نظرم.
  • به شلکی بی سابقه، این فیلم بهتون نشون می ده که چقدر سیستم قضایی بدون هیات منصفه ناکارآمده. یک نفر توی این سیستم می تونه با استناد صرف به حقوق و نشون دادن اینکه دختری با عموش راحت بوده، تجاوز عمو به اون رو خواست دختر جا بزنه و بدون قضاوت افکار عمومی و هیات منصفه، کل نظریات دفاع از خود یا جنون آنی و تجاوز رو علیرغم اینکه دختر رفته توی اتاق، بعد عمو پشتش رفته تو و دختر عمو رو توی تخت به قتل رسونده متنفی بدونه. جالبی جریان اینه که کل سینما که نشستن و دارن نگاه می کنن با کمی فاصله زمانی از دادگاه همون هیات منصفه ای هستن که نظرشون حتی دیده نمی شه تا دختر به دار کشیده بشه. چند تا فیلم توی ایران می تونین نشون بدین که توش قاضی رایی بده که از نظر بسیاری تماشاچی ها درست نباشه؟
  • اعدام هم خیلی واقعی نشون داده شده: آدمکشی ای رسمی در یک صحنه تلخ، بی فایده برای جامعه و بی فایده برای انتقام گیرنده. مستقل از نمایش ناکارآمد بودن اعدام، دار زدن دختر نه التیامی است برای درد زن و نه از جرمی پیش گیری می کنه و بدون شک یک اشتباه غیرقابل جبرانه. به نظرم هیچ فیلمی در جمهوری اسلامی نبوده که اینطور برهنه اعدام رو ناکارآمد نشون بده. قابل توجه است که اعدام در اکثر کشورهای جهان حذف شده یا در حال حذف شدن است چون دیدن که اشتباهه و بر خلاف تبلغی که دائما سعی می کنن توی کله آدم هایی که مستقل در این مورد چیز نخوندن بکنن، تاثیری توی بهبود جامعه نداره
  • فیلم پر است از مشروب. اونم مشروب خوب در زندگی‌های طبیعی. این هم جدیده. کارگردان با اصرار مارک شراب‌ها رو نشون می‌داد و استفاده شون رو توی زندگی عادی. قبلا مشروب اگر هم دیده می شد در زندگی یکسری جوون منحرف در پارتی بود در حالی که الان آدم‌هایی می خوردن که طبیعی می رفتن خونه و با شام یک مشروبی هم می زدن (:

در کل به نظرم فیلمی بود قابل توجه به خاطر مسایل حاشیه ای اش ولی به خاطر کارگردانی بسیار بد و داستان مغشوش و همینطور شخصیت زشت کارگردان به کسی توصیه نمی کنم فیلم رو ببینه. اگر دنبال دیدن فیلم قابل قبول روی پرده های سینما هستین، پیشنهاد من هنوز آینه های روبرو است.


کامنت خوبی از مسعود زمانی داشتم که اینجا نقلش میکنم:

منم دیشب فیلم رو دیدم… جسارتاً منم چند تا نکته به نظرم میرسه:
یک – در اینکه فریدون جیرانی آدم موج سواری هست هیچ شکی نداشتم، و این فیلم همه شک‌های من رو برطرف کرد.

دو – فیلم ملغمه ای بود از هزاران نما و دیالوگ دزدی از انبوهی از فیلمهای خارجی و داخلی…

سه – پیام فیلم خیلی مسخره بود، عین فیلمهای آموزشی دهه شصت و هفتاد بود که مثلاً نشون میداد هرکی ویدیو داره حتماً آدم کثیفیه، و یا هرکسی ماهواره نگاه میکنه مطمئناً یه عذابی چیزی میاد سراغش…

چهار – جزئیات رفتاری آدمهای مست و یا شهوتران و یا مشکل دار به مسخره ترین و گل درشت ترین حالت ممکن نشان داده شده… هنوزم تنها پارامترهای رفتاری مستها برای کارگردانهای ایرانی تلوتلو خوردن و شل حرف زدنه…

پنج – جمله اول فیلم از آناکارنینا، بوضوح نشون داد که کارگردان میخواد خودش و فیلمش رو خیلی تحویل بگیره و تیریپ “شاهد اعظم” ورش داشته… بنظرم اگه یه جمله از کتاب جنایت مکافات انتخاب میکرد خیلی بهتر بود… هرچند که خیلی از حرفها و داستان فیلم از نمایش “ملاقات با بانوی سالخورده” گرته برداری شده بود

شش – تو یه صحنه ای که پسره که خاطرخواه دختره بود میاد تو خونه (بعد از قضیه دادگاه) و میگه من دخترتون رو دوست دارم با شلیک خنده تماشاچی ها تو سینما مواجه شد… یعنی خاک بر سر کارگردانی که فراز احساسی فیلمش از سوی اکثریت مخاطبان عامش به سخره گرفته میشه… البته از این خنده ها تو فیلم کم نبود که خداییش نمیدونم چقدر به خاطر درپیت بودن داستان بود و چقدرش هم سطح فرهنگی مخاطبانش

هفت – جیرانی یکاری رو خوب بلده، اونم نشون دادن ساختار روان پریش آدمهای مشکل دار هست… تنها جاهایی از فیلم که یه نموره قابل تحمل بود همین صحنه ها بود… نظیر جلسه مشاوره، یا اون صحنه ای که باران کوثری بعد از قتل سعید به مادرش گفت، سی دی خودمو پیدا نمیکنم… یا کنش های هیستریک فرهاد اصلانی به همسرش در خانه بعد از دادگاه

هشت – اینهمه کوبیدم فیلمو اینم بگم: فیلم دو صحنه قوی هم داشت… سکانسی که بعد از دادگاه نهایی “سیمین” با گرفتن حکم قصاص از توی دادگاه بیرون میاد و به سمت درب خروجی دادگاه و نور! میره و در آخرین لحظه مسیرش رو به سمت مستراح کج میکنه و حالش بهم میخوره… ریتم و نورپردازی و فیلمبرداری عالی بود در این صحنه…. و البته سکانس اعدام و بازی فرهاد اصلانی خیلی خوب بود… من فکر کنم هرکس که یه نخود هم به مکانیزم اعدام باور داشته باشه، تو این صحنه حالش بهم میخورد از این کار

نه – در مجموع فیلم ضعیف، کارگردانی ضعیف، فیلمبرداری (جو استفاده از استدی کم گرفته بودتشون) داغون، موسیقی تعطیل (بهترین استفاده موسیقیایی همون استفاده از ترانه Don’t Cry گروه Guns N’Roses بود که زنگ موبایل پسرک گیتاریست پیانیست هم بود)، بازیهای فیلم متوسط (باران کوثری همه فیلمهاشو یکج.ر بازی میکنه، فقط فرهاد اصلانی خوب بود)، فیلمنامه هم پر از سوراخ سنبه… دیدن فیلم رو اصلاً پیشنهاد نمیکنم.

ده – کل قضیه شلوغ بازیهای پیرامون فیلم بنظر بیشتر یجور Show Off برای جلب مخاطب به یکی از کارهای بسیار ضعیف یک کارگردان خودی است… فیلم نه سرگرم کننده بود و نه حداقل برای من خروجی قابل اعتنایی داشت.

ببخشید که طولانی شد

رادیو گیک شماره ۱۹ – شما امنیت ندارید

شماره نوزدهم – شماره ای پر از رمز و راز و تقریبا همه خبرها مربوط به امنیت. از رازهای جنگ جهانی و فراماسونری قرن هجده تا زیر نظر گرفتن دانش آموزها و زنان عربستان. با رادیو گیک باشیم چون می خوایم به همه نیوزلندی ها اینترنت پر سرعت رایگان بدیم.

رادیویی برای کسانی که تکنولوژی براشون فقط تلاش دائمی برای خوندن و حفظ اینکه فلان مدل فلان چیز فرقش با فلان مدل بهمان چیز چیه و تو بازار چنده و شایعه اینکه قراره کی مدل فلانترش بیاد نیست و ترجیح می‌دن یک پله عمیق تر بشن و تو تقاطع تکنولوژی و جامعه، دغدغه‌های انسانی‌شون رو مطرح کنن. رادیو گیک برای گیک های سرگردان در تقاطع جامعه و تکنولوژی.

[audio:http://jadi.net/audio/jadi-net_radio-geek_019_you-are-not-safe.mp3]

یا از اینجا دانلود کنید یا به احترام آزادی نسخه OGG اون رو دریافت کنین


آرس اس اس رادیو گیک

رادیو گیک در آیتونز

اخبار

شکستن رمز قرن هجدهم و افشای رازهای فراماسونری و اندیشه آزاد

نواه شاخمن مطلب جالبی رو برای وایرد نوشته در مورد شکستن یک رمز ۲۵۰ ساله. این مجموعه نوشته‌های رمزی که به اسم Copiale شناخته می‌شن تقریبا ۷۵۰۰۰ علامت رمزی هستن که روی ۱۰۵ برگ کاغذ نوشته شدن و تخمین زده می شه بین سال‌های ۱۷۶۰ تا ۱۷۸۰ نوشته شده باشن. اولین بار در دهه ۱۹۷۰ آکادمی علوم آلمان روی این رمز کار کرد ولی به نتیجه مهمی نرسید و حالا با همکاری دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و کامپیوترهاشون، این رمز که از یک سیستم پیچیده جایگزاری متون آلمانی ایجاد شده بود شکسته شده.

در فرن هجدم چند صد هزار اروپایی عضو انجمن‌های مخفی و اخوت بودن و حدس زده می‌شد این متن یا مربوط به یک سیستم جاسوسی اندیشه آزاد باشه یا توسط گروهی از اعضای انجمن نوشته باشه تا بشه افکار آزاد رو بعد از سرکوب کلیسا حفظ کرد. دلیل وجودی اکثر اینها این بود که کلیسا ازاداندیشی رو محکوم می کرد و مثلا پاپ کلمنت سوم اعلام کرده که هیچ کاتولیکی اجازه نداره عضو انجمن‌های ماسون بشه و تبلیغ می‌شد که انجمن‌ها همجنسگرا هستن یا شیطان رو می‌پرستن.

متن رمزگشایی شده به یک سازمان تندروتر تعلق داشته که علاوه بر ضدیت با کلیسا،‌ تبلیغ می‌کرده که شیطان سه سر باید کشته بشه. شیطانی که انسان رو از آزادی‌های طبیعی‌اش محروم کرده. این نوشته تقریبا سی سال قبل از اعلامیه استقلال آمریکا نوشته شده و احتمالا بر اون زمان یک شورش انقلابی عمده به حساب می‌اومده.

ولی کسی نتونسته کد کبوتر نامه بر جنگ جهانی دوم رو بشکنه

روز جمعه سرویس اطلاعاتی بریتانیا اعلام کرد که احتمالا کسی نخواهد تونست کدی که به پای یک کبوتر نامه‌بر که هفتاد ساله توی بخاری یک خونه مرده رو بشکنه.

کبوتر توسط یک مرد در یک شهر جنوبی انگلیس پید شده که داشت شومینه خونه‌اش رو تعمیر می‌کرد. رمز مجموعه‌ای از ۲۷ گروه پنج حرفی است که به پای یک کبوتر بسته شده بوده و فعلا که رمزشکن‌های بریتانیا نتونستن بازش کنن. سخنگوی سازمان اطلاعات اعلام کرده که بدون داشتن کتابچه کشف رمز و دسترسی به جزییات رمزنگاری، شکستن این رمز غیرممکن خواهد بود. رمز از طرف Sjt W Stot به X02 فرستاده شده و علیرغم اینکه دفترچه‌های رمز باید تا الان نابود شده باشد، دفتر مرکزی ارتباطات دولتی انگلستان امیدواره کشوری یا فردی پا پیش بذاره و اگر با این دو نشونه می‌تونه بگه رمز چی بوده و نسخه‌ای از کتابچه رو هنوز داره، در رمزگشایی این پیام کمک کنه. دفتر مرکزی ارتباطات دولتی که اصلی‌ترین شکستن رمزها در انگلستانه، اعلام کرده که این ناتوانی در باز کردن رمز ادای احترامی است به دانشمندان رمزنگاری که در فشار زمان جنگ، رمزی رو ساختن که برای اون موقع و الان غیرقابل شکستن بوده و هست.

در زمان جنگ دوم کبوترها به کرات برای رسوندن پیام به انگلستان از اروپای مرکزی مورد استفاده بودن چون هم سرعت پروازی برابر ۸۰ کیلومتر بر ساعت داشتن و هم می‌تونستن هزار کیلومتر مسافرت کنن اما خطر اصلی که اونها رو تهدید می‌کرد بازهای گرسنه و سربازهای حوصله سررفته‌ای بودن که هدفشون می‌گرفتن.

توضیح در مورد کد بوک و اینکه چرا شکستنش اینقدر سخته و مثال شایعه الودگی آب در یک شهر برای مطمئن شدن از اینکه اون عبارت یعنی همین شهر.

اگر یونانی هستین احتمالا یکی الان هویتتون رو دزدیده

شما که نیستین ولی من یک دوست یونانی دارم که احتمالا الان هویتش دزدیده شده. ماجرا اینه که یک هکر اطلاعات فردی نه میلیون نفر شهروند یونان رو دزدیده در حالی که کل شهروندان ثبت شده در بانک‌های اطلاعاتی یونان، نه و نه دهم میلیون نفر تخمین زده می‌شن. این هکر احتمالا اطلاعات رو از یک کامپیوتر دولتی برداشته و حالا توسط دولت دستگیر شده. برنامه نویس ۳۵ ساله تلاش می‌کرده اطلاعات حاوی شماره شناسایی، آدرس، شماره مالیاتی و شماره پلاک خودروی نه میلیون نفر رو به فروش برسونه که به دام پلیس افاده. پلیس می گه این احتمال وجود دارد که این فایل پیش از اینهم به افراد دیگه فروخته شده باشه.

شکست باربی در چین

احتمالا اکثر شما یادتون نمی یاد ولی من که بچه بودم جنس ژاپنی به معنی جنس داغون بود. آلمانی و آمریکایی و اینها خوب بودن ولی وقتی یک چیزی ژاپنی بود یعنی «ترانزیستوری» بود و این یعنی داغون بود و یک چیز ارزون بود که چند وقتی کار می کرد و بعد خراب می شد و قابل تعمیر هم نبود. بعله تعجب کنین ولی شما هم چند سال دیگه به جوون ها در مورد چین همین‌ها رو خواهید گفت که یک چیز چینی یعنی داغون بود و یک آدم چینی یعنی فقیر بود. حالا وضع در حال عوض شدنه. چین داره به یک کشور سرمایه‌داری تبدیل می‌شه و مردمش دارن پولدارتر می‌شن و دیگه اصلا عجیب نیست وقتی توی مراکز خرید بزرگ دنیا، چینی‌ها رو می بینین که دارن برای بچه‌هاشون کالسکه‌های گرون می‌خرن یا اگر برین به چین، اصلا عجیب نیست اگر مظاهر سرمایه‌داری غربی مثلا برندهای بزرگ رو ببینین.

در اصل این برندهای در حال رقابت هستن برای گرفتن بازار در یک کشور یک میلیارد و دویست میلیون و خورده‌ای که اون خورده‌ای برابر کل جمعیت ایرانه.

ماتل هم که سازنده باربی است دو سال قبل میلیون‌ها خرج کرد تا یک مغازه شش طبقه در تجاری‌ترین و لوکس‌ترین منطقه شانگهای باز کنه و اگر یکسال پیش به اونجا می‌رفتین می‌تونستین با یک مشاور مد برای باربی‌تون مشورت کنین و براش از خونه تا لباس تا محل کار تا دوست پسر بخرین اما امروز اگر سراغ همون مغازه برین با درهای بسته‌ای مواجه می‌شین که نشان از عدم اقبال چینی‌ها به باربی داره. به گفته کارل گرت نویسنده کتاب «هر جا چین بره، جهان هم می‌ره»، مصرف کننده‌های چینی در حال تغییر همه چیز هستن.

اگر علاقند به مقاله طولانی برسی این جریان هستین لینک مقاله رو – مثل همه مقاله‌های دیگه – می ذارم و بخونینیش ولی خلاصه‌اش اینه که ظاهرا بچه‌های چینی دوست نداشتن مثل باربی سکسی باشن بلکه ترجیح می‌دن کیوت باشن و همینه که چیزی مثل هلو کیتی ژاپنی فروش بسیار بهتری از باربی غربی داره. در ضمن چین یک مصرف کننده صرف نیست و خودش رو باور کرده و علاقمنده که بازار دنیا این رو درک کنه. بر خلاف کشور ما که موقع مصرف با افتخار دوست داریم مثل غربی‌ها بشیم، ظاهرا چینی‌ها دوست دارن چینی بمونن و حرفشون اینه که اگر کسی بازار ۶۶۰ میلیون نفری طبقه متوسط اونها رو می‌خواد، باید خودش رو با اون وفق بده. نمونه خوب استارباکس است که نه فقط قهوه‌هاش رو با سلیقه چین هماهنگ کرده بلکه سعی کرده با فرهنگ محلی هم نزدیک بشه و مثلا برای فستیوال‌های محلی محصولات مرتبط ارائه کنه.

کرمی که ایران رو هدف قرارداده، اینبار به اسم w32.narilam

سیمانتک بازم یک خبر مخصوص ایران داره: دوباره یک ویروس ویندوزی که عملا فقط توی ایران پخش شده. این نسخه جدید ظاهرا امکان بررسی و تغییر بانک‌های اطلاعاتی تجاری و شرکت‌ها رو داره و تقریبا در تنها جایی که پخش شده آمریکا و ایران است و در ایران ده برابر آمریکا. مثل بقیه حمله‌ها، برنامه خودش رو کپی می کنه و بعد رجیستری‌هاش رو اضافه می کنه و از طریق درایوهای بیرونی یا شبکه منتقل می‌شه. زبان هم دلفی است. تا اینجا اتفاقات نسبتا عادی است ولی وقتی شرایط غیرطبیعی می‌شه که این ویروس فقط به دیتابیس‌های مایکروسافت حمله می‌کنه که اسمشون alim، maliran و shahd باشه و دنبال جدول‌هایی مثل «حسابداری، اسناد، ترنس سنج، پس انداز، بانک چک، اند حساب، کالا بای، کالا سیلز و وام قسط می‌گرده. جنبه خرابکاری‌اش هم اینه که در کدش می‌شه دید که مثلا شماره سند رو با یک عدد اتفاقی جایگزین می کنه و بعد عدد اصلی رو پاک می‌کنه. این ویروس هیچ چیز رو نمی‌دزده ولی کار تخریبی انجام می‌ده. سیمانتک می‌گه نود و هفت درصد آلوده شده ها به این ویروس کاربران تجاری هستن و سیمانتک ادعا می کنه که آخرین نسخه آنتی ویروسش این کرم رو تشخیص می ده و پاک می کنه. اگر آلوده شدین امیدوارم بک آپ داشته باشین (:‌ و این ویندوز رو هم همیشه به دیده شک نگاه کنین (: راستی… الزاما این ربطی به جنگ سایبری و غیره نداره و حتی ممکنه ویروس توسط یک ایرانی و توی خود ایران نوشته شده باشه.

کیم دات کام و اینترنت مجانی برای همه نیوزلند

کیم دات کام به خودش می‌گه پادشاه اینترنت. اون سال‌ها سایت مگا‌آپلود رو داشت که بهشت اشتراک گذاری بود تا اینکه یک روز پلیس ضربت با هلیکوپتر و تیم‌های عملیاتی سوات به قصرش توی نیوزلند حمله کردن و نه فقط خودش که تقریبا تمام وسایلش رو هم با خودشون بردن و سایت مگاآپلود هم تعطیل شد. از اون زمان کیم دات کام (که قانونا این اسم رو روی خودش گذاشته) همیشه تیتر اخبار بوده. چه وقتی که یکسری کاربر رندم رو از توی توییتر به پول پارتی‌اش دعوت کرد و چه وقتی که گفت سیاستمدارها فاسد هستن و چه وقتی که گفت مگاآپلود رو با اسم جدیدی راه خواهد انداخت.

اما حرکت جدید حتی از مگاآپلود رمزگذاری شده هم بزرگتره: اینترنت پرسرعت رایگان برای همه نیوزلندی‌ها – و وقتی میگم پرسرعت منظورم اسم‌های بی‌مسما و مهمل اطرافمون نیست بلکه واقعا اینترنت سریع است. اون گفته که پروژه فیبر پاسیفیک رو احیا خواهد و کرد و به همه ساکنان نیوزلند اینترنت مجان یخواهد داد. در ضمن اگر نمی‌دونین نیوزلند کجاست بگم که یک کشور کوچیک کنار استرالیا است و به دو تا چیز مشهور:‌لرد آو د رینگز و بالاترین سرانه گوسفند به آدم در جهان (البته منظور دقیقا حیوون گوسفنده وگرنه کشورهای دیگه هستن که سرانه خیلی خیلی بالاتری دارن).

مشکل این کشور جزیره‌ای اینه که عملا فقط یک کابل اینترنت بهش کشیده شده و نه رقابتی هست و نه اطمینانی به اینکه با قطع یک کابل کل کشور از اینترنت قطع خواهد شد (اونجا اینها مهمه و به همین دلیل هنوز لنگری به کابلشون گیر نکرده). پروژه فیبر پاسیفیک اینه که از دریای پاسیفیک یک کابل ۱۲هزار و ۷۵۰ کیلومتری به کشور بکشن و آلترناتیوی برای کابل قبلی ایجاد کنن. متاسفانه به خاطر کمبود منابع، کشیدن کابل جدید فعلا متوقف شده هرچند که دولت تعهد داره که تا سال ۲۰۱۹ به ۷۵٪ جمعیت اینترنت رایگان ۱۰۰ مگ خواهد داد.

برنامه دات کام اینه که با سرمایه خودش کابل رو بکشه، به نیوزلندی‌ها اینترنت رایگانی که دولت موظفه بده رو بده و بعد پولش رو از دولت بگیره. دات کام حسابی پولداره و معتقده که به زودی در دادگاه می‌تونه به خاطر بسته شدن سایتش – که چهل میلیون دلار پول پهنای باند مصرفی اش بوده و روزی ۲ ترابایت پهنای باند مصرف می کرده – از دولت آمریکا و هالیوود غرامت بسیار سنگینی بگیره. در ضمن توییت دات کام در این مورد با بازخورد بسیار خوبی مواجه شده و یکسری از اعراب پولدار هم گفتن که توی سرمایه‌گذاری شرکت می‌کنن. این سرمایه‌گذاری مشخصا برگشت خیلی خوبی خواهد داشت چون به دلایل مختلف (از هوای خوب که نه طوفانی داره نه چیزی تا انرژی های سبز و پایدار و از همه مهمتر قوانین غیرمحدود کننده) این کشور فقط از راه دیتا سنتر بودن می‌تونه جهش خوبی در اقتصادش ایجاد کنه.

حمله انانیموس به بیش از ۶۵۰ سایت اصطلاحا اسراییلی و پاک کردن دیتابیس‌ها و منتشر کردن ایمیل و پسوردها

این هفته به اصطلاح اسراییل و فلسطین با هم درگیر شدن و همزمان انانیموس یا همون ناشناس اعلام شروع عملیات اسراییل یا همون OpIsrael رو کرد. ابعاد عملیات فقط از روی ادعاهای دو طرف قابل حدسه ولی به هرحال انانیموس می گه که از نیروی دفاع تا سایت رسمی تل آویو رو پایین آورده (با دی داس) و فایل‌هایی رو هم توی اینترنت منتشر کرده که حاوی ایمیل و پسورد کاربران سایت‌های اسراییلی است. البته بگم که اصلا احساس نکنین اسراییل این وسط مظلوم واقع شده یا ضربه سختی خورده. اینطرف دارن آدم می میرن و اونطرف روی سایت‌هاشون نوشته می شه فلان. اسراییل با اختلاف خیلی زیاد غاصبه و شیوه‌اش سرکوب آدم‌ها و از زندگی محروم کردنشون برای بر حق جلوه دادن خودش و راستش رو بخواین چنین خبرهایی اصلا دل من رو خنک نمی کنه بلکه فکر می کنم یکسری آدم نشستن جای امنشون و فکر می کنن در حال مبارزه هستن و نمی فهمن که اگر برن به کسانی که در درگیری ها بیخونه و کشته شدن بگن که «ما کنارتون بودیم و سایت دیفیس می کردیم» احتمالا فقط فحش می شنون که شما غلط می کردین و اگر واقعا می خواین دفاع کنین چرا بدون اسم و یواشکی فحش می نویسین؟ اطلاع رسانی خوبه ولی فرق هست بین کسی که می ره در دل خطر و از حق دفاع می کنه و کسی که ناشناس می شینه از یک جای خیلی امن فحش می ده.

و به عنوان آخرین خبر هم ایده خوب داوود مظفری طراح وب رو داشتیم که عملی‌اش هم کرد: یک نقشه گوگل که توش جاهایی که نذری می‌دن رو تگ کنیم و بگیم چه غذایی می دن که خیل مشتاقان بتونن باهاش به نزدیکترین یا همه قیمه‌ها برسن (: nazri.mozafari.in

در اعماق

هایلایت اخبار: کناره گیری رییس سی.آی.ای

این خبر نسبتا پر سر و صدا شد ولی کسی از جنبه‌های تکنولوژیکش حرف نزد. به هر حال برای آدم های معمولی (با دوستان هکر نیستم!) سکس همیشه جذاب‌تر ازتکنولوژی است و گفتن اینکه رییس ناسا چون معلوم شد با یک زن رابطه داشته استعفا کرده هیجان انگیزتر از ماجرای ایمیلش بود. البته خیلی‌ها می‌پرسیدن «خب داشته که داشته! مگه اونجا جرمه؟»

خب همیشه سعی کردن به ما بگن اونجا همه با همه می خوابن و این خیلی بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و یک آدم متشخص و معقول که خانواده داره بسیار بده با کسی بخوابه و اینکار به اندازه کافی رسوا کننده هست که طرف از شغلش استعفا بده. درسته که دولت دنبال این نیست که آدم های معمولی با کی رابطه دارن ولی رسانه‌ها هستن که حق دارن آبروی یک آدم بی آبرو رو ببرن.

اما بحث جالب تکنولوژیک چی بود؟ این رییس سیا که داشت با نویسنده زندگی‌نامه‌اش تیک می‌زد (تیک که چه عرض کنم ولی حالا همین رو می‌گیم) به این نتیجه رسیده بود که برای امنیتش کافیه که یک اکانت مشترک با خانمه باز کنن و توش ایمیل‌های قرار رو بنویسن و توی درفت سیوش کنن و بعد نفر بعدی لاگین کنه و از توی درفت اونو بخونه و اینجوری چون ایمیلی فرستاده نمی‌شه، احتمالا کسی هم نمی تونه چیزی رو شنود کنه! این یکی از خنده‌دارترین نظرات ممکن است (: اون ایمیل رو شما خوندین یعنی از گوگل تا کامپیوتر شما اومده. طرف خونده یعنی از گوگل تا کامپیوتر طرف هم رفته و خودش هم روی سرورهای گوگل است! چی امنه این وسط؟!

در ضمن … گفتن اینکه همه خنگن و من خوبم همیشه مسخره است به جز این یک مورد: یعنی تو رییس سیا هستی و نمی دونی وقتی یک خانم ایمیلت رو می خونه سازمان می فهمه؟! فکر می کنی فقط خانمت ممکنه ایمیل‌هات رو بررسی کنه؟ اف بی آی برای خنده است؟

اما جریان چطوری لو رفته. خانم برادول که معشوقه هه بوده، چند نامه تهدید آمیز به یک خانم دیگه فرستاده که اصلا ربطی به این جریان هم نداشته. اون خانم ایمیل‌ها رو برای شکایت به اف بی آی داده و اف بی آی از روی آی پی شروع کرده به زیرنظر گرفتن و تلاش برای پیدا کردن فرستنده. فرستنده از هتل‌های مختلف ایمیل‌ها رو زده بوده و وقتی اف بی آی فهرست مهمان‌های هتل‌ها رو چک می کنه با هم به یک اسم مشترک می‌رسد: خانم برادول. بعد ارتباطات اینترنتی خانم برادول رو زیر نظر می‌گیرن و به این نتیجه می‌رسن که نه فقط فرستنده اون تهدیدهای ایمیلی است بلکه کلی اکانت دیگه هم داره از جمله یک اکانت مشترک با رییس سیا! اون رو زیر نظر می‌گیرن و همه چیز لو می‌ره.

دقت کنین که خوندن ارتباطات اینترنتی شما اصلا کار سختی نیست. از همکار بغل دستی تا کسی که روی همون وایرلس شما لاگین کرده تا مسوول آی تی شرکت تا دولت اگر اخلاق نداشته باشن می تونن نه فقط ایمیل که کلی چیز دیگه شما رو هم بخونن. اینو انگلیسی هم می گم که که رییس سیا هم بشنوه یاد بگیره:
being immoral enough; everyone can read your email if they want (had technical skills or have money to buy technocal skilz). dont trust whatever digital unless you understand it.

عربستان سعودی و اسمس اطلاع به شوهر که زنش داره از کشور خارج می شه

هاها تکنولوژی! زن‌های عربستان سعودی که حق ندارن بدون اجازه شوهر یا پدر سفر کنن و حق رانندگی هم ندارن حالا با سیستم دیگه‌ای هم تحت نظر هستن که در صورت رد شدن از مرز، به شوهرهاشون اسمس می‌زنه! از هفته قبل مردهای سعودی گزارش کردن که اسمس‌هایی می‌گیرن مبنی بر اینکه زن‌های تحت سرپرستی‌شون دارن از مرز رد می‌شن، حتی اگر این دو نفر با همدیگه در حال رد شدن از مرز باشن.

بدریه البشار توی مقاله‌اش ب همردی اشاره می‌کنه که داشته با زنش سفر می‌کرده و توی فرودگاه از اداره مهاجرت اسمسی گرفته که می‌گفته زنش الان فرودگاه بین المللی ریاض رو ترک کرده. البته ظاهرا همزمان در ایران هم قراره زن‌های ۴۰ سال به پایین برای گرفتن پاسپورت نیازمند مجوز قیمشون باشن که ممکنه شوهر، پدر یا اگر اینها نبود، حاکم شرع یا چنین چیزی باشه. سعودی تنها کشوری در جهانه که زن‌ها توش اجازه رانندگی ندارن (اگر براتون جالبه بگم که ما هم تنها کشوری در جهان هستیم که توش حجاب اجباریه (: )). مهرنوش بخون براشون…

خجالت بکشین

ابزار دزدی ایمیل‌های یاهو به قیمت ۷۰۰ دلار

یک هکر مصری ادعا می‌کنه که با بهره گرفتن از یک اکسپلویت زیرو دی (یعنی تازه کشف شده که هنوز کسی ازش خبری نداره) که با کراس سایت اسکریپتینگ می‌تونه کوکی‌های ایمیل یاهو رو بدزده ابزاری نوشته و روی خود یاهو هاست کرده که می‌تونه ایمیل‌های دیگران رو بدزده. اون توی یک فروم مخصوص جرایم سایبری، این ابزارش رو توی یک ویدئو نمایش داده و به قیمت ۷۰۰ دلار می‌فروشه.

حمله مرسوم ایکس اس اس یا همون کراس سایت اسکرپپت این شکلی کار می کنه که حمله کننده یک لینک ظاهرا معمولی برای قربانی می فرسته و وقتی قربانی روش کلیک می کنه به سایتی هدایت می شه که اسکریپتی رو اجرا می کنه که کوکی‌ها یا سشن توکن‌ها یا چیزهای حساس دیگه کاربر رو می خونه و برای حمله کننده می فرسته.

این هکر که اسمش TheHell است، می‌گه چنین ابزاری که اون ساخته و روی همه براوزرها کار می کنه در دنیای هکرها هزار تا هزار و پونصد دلار قیمت داره ولی اون فقط هفتصد دلار برای این برنامه می خواد و اونو فقط هم به کسان مطمئن می‌فروشه تا یاهو بهش دسترسی پیدا نکنه و مشکل امنیتی رو برطرف نکنه. مدیر امنیت یاهو گفته که رفع کردن چنین مشکلاتی ساده است و اگر یاهو متوجه بشه که مشکل از کدوم یو آر ال می‌یاد، در چند ساعت خواهد تونست اونو برطرف کنه.

بنا به گفته پروژه متن باز امنیت برنامه‌های وب حملات ایکس اس اس می‌تونن دو شکل داشته باشن، حمله‌های ذخیره شده (stored) و حمله‌های reflected. حمله‌های ذخیره شده خطرناکتر هستن چون کد حمله کننده روی سایت میزان موندگاره مثلا روی دیتابیس‌ها، فرم‌ها و چنین چیزهایی. کد مورد بحث در این خبر از همین نوع است.

چنین حمله‌هایی یادآور این هستن که ما نباید روی هیچ لینکی که منتظرش نیستیم کلیک کنیم .

دانش‌آموزی که به خاطر نپوشیدن ردیاب RFID از مدرسه محروم شد

یک دانش‌آموز در تگزاش به این خاطر که حاضر نشده بود چیپ آر اف آی دی ردیاب مدرسه رو به خودش وصل کنه، از مدرسه محروم شد. البته طبق آخرین خبر، قاضی محلی این محرومیت رو فعلا لغو کرده و گفته تا هفته بعد که دقیقتر به مساله رسیدگی می‌شه، این دانش‌آموز حق داره به سر کلاسش بره.

این مدرسه از اولین سال تحصیلی جدید، کارت‌هایی رو به دانش‌اموزها داده بود که روشون یک بار کد و یک چیپ قابل خوندن رادیویی نصب شده بود که به شماره دانش‌اموزی و شماره تامین اجتماعی هر فرد متصل بود و می‌تونست حرکت دانش‌اموزها از لحظه ورود به محوطه مدرسه تا خروج اونها رو زیر نظر بگیره.

این دانش آموز دختر به اسم آندره‌آ هرناندز از طرف مدرسه اخطاری دریافت می کنه که اگر کارت رو به دور گردنش نندازه حق نداره وارد مدرسه بشه و اونهم می گه حاضر به اینکار نیست. اون گفته که اینکار با پرایوسی / حق خلوت و همینطور عقاید دینی‌اش تضاد داره.

خانواده دانش آموز می‌گن که دختر مسیحی‌شون حاضر نیست این تگ رو داشته باشن و استناد می کنن به کتاب مکاشفه یوحنا آیه‌های ۱۶ و ۱۷ که می‌گه «به تمام مردم – بزرگ و کوچک، پولدار و فقیر، آزاد و برنده – اجبار خواهد شد که علامتی بر دست راست یا پیشانی داشته باشند. آن‌ها بدون این علامت نخواهند توانست چیزی بخرند یا بفروشند. این علامت نام شیطان یا عدد نامش است». فکر نمی کردین ها (: در ضمن این همون عدد ۶۶۶ مشهوره (:

و در اعماق رو تموم می کنیم با یک مطلب جالب که از نظر فنی و غیره در اعماق نیست ولی یک هک است از دنیا و من دوسش داشتم. چیزی که بهش می گیم Speed Show. یک جور نمایشگاه شخصی سریع. همه هنرمندها دوست دارن یک نمایشگاه بذارن ولی امکانش معمولا نیست. حالا با اسپید شو، همه می تونن حداقل آثار دیجیتالیشون رو در یک نمایشگاه نشون بدن. برای اسپید شو شما به یک اینترنت کافه می‌رین، کل کامپیوترها رو برای مثلا دو یا چهار ساعت اجاره می کنین و بعد به دوستان و جامعه هنری می‌گین تو آدرس اینترنت کافه نمایشگاهتون برقراره. این یک اسپید شو است چون کافیه نیم ساعت قبل از شروع برنامه به اونجا برین و در عرض چند دقیقه همه هوم پیج‌ها رو به وبسایتی تنظیم کنین که آثارتون اونجاست (ممکنه ویدئو یا تصویر یا هر شکل دیگه از آثار هنری دیجیتالی باشه) و بعد درست مثل یک نمایشگاه آدم ها بیان و بتونن مانیتورها رو نگاه کنن یا باهاشون اینترکت داشته باشن. این یک هک است چون چیزی در دنیا رو گرفتین و کاربرد جدیدی براشون درست کردین که اتفاقا خیلی هم به نظر بقیه جالب بوده و کارش گرفته. در ضمن یک جور متانمایشگاه هم هست چون آدم‌ها رو دعوت کردین به فضایی که دیگه با بودن انواع تلفن هوشمند و لپ تاپ و وایرلس در همه جا، در حال مردن است و احتمالا فقط چند توریست سرگردون یا گیمرهای خیلی جدی بهش سر می زنن. خلاصه اگر اسپید شو برگزار کردین، ما رو هم دعوت کنین (:

بخش آخر

اینگرس

تبریک ها و تقبیح ها

تبریک می گیم به علیرضا بابایی که تونسته عنوان Xda Recognized Developer رو به دست بیاره. این عنوان یعنی یک نفر مدت ها در جاهایی مثل xda developers کارهای مفید و لبه تکنولوژی انجام داده و به مجوزهای اوپن سورس و قوانین حقوقی وفادار بوده و دائما هم داره خودش رو پیشرفت می ده. ایول به علیرضا بابایی که حالا این عنوان رو داره.

و پا می شیم به افتخار زنانی که توی زندان اوین انسانانه ایستادن و به نسرین ستوده و بهمن امویی که انسانن.

و مثل هیشه تقبیح برای به اصطلاح اسراییل و هر کشور دیگه که شیوه اش برای باقی موندن قتل عام انسان‌هاست.

تشکری هم داریم از امیر.اچ که روی OpenNIC برامون یک آدرس باحال ساخته: http://ra.dio.geek که می ره به فهرست پادکست ها (:

و یاد آوری می کنیم که روز ضبط این برنامه، ۲۵ نوامبر روز جهانی مبارزه علیه خشونت علیه زنانه. خشونت فقط این نیست که کتک بزنن. خشونت متلکه. خشونت نگاه استرس زا است خشونت تحقیره و خشونت .. متاسفم.. خشونت من و توایم که فکر می کنیم چون مردیم و کسی زنه حق داریم به خاطر جنسیتش رفتار خاصی رو باهاش بکنیم. یادتون باشه کسی از تحقیر خوشش نمی یاد. ۲۵ نوامبر روزیه که یادمون بزنیم انسان، انسانه.

نامه ها

محمد برامون نوشته:

سلام جادی عزیز؛ امیدوارم حالت خوب باشه و ایام به کامت؛
متنی که پایین نوشتم برام امروز اتفاق افتاد. ممنون میشم در وبلاگت بذاری تا بقیه دوستان هم استفاده بکنند.
امروز واسه یه سری کارها رفته بودم بیرون. خواستم برم رمز اینترنت بانکم رو که فراموش کرده بودم رو ریست کنم، که دیدم با خودم کارت شناسایی ندارم. این بانکی که من توش حساب دارم لینکی نداره که در صورت فراموش کردن رمز بشه از طریق اینترنتی رمز رو به آدم بگه(احتمالا به دلایل امنیتی!).
احتمال نمیدادم بدون کارت شناسایی بهم رمز رو بگن.ولی گفتم یه امتحانی بکنم. خلاصه رفتم بانک و از کارمند بانک رمزم رو خواستم.( این رو هم بگم که این بانک یه باجه و یه کارمند مخصوص برای اینترنت بانک و اس ام اس بانک و افتتاح حساب و از این جور کارها داره). بهم یه فرم داد و گفت پرش کن. فرم رو پر کردم و تحویلش دادم. ازم شماره مشتری که یکی از فیلدهای فرم بود رو پرسید. گفتم شماره مشتری رودقیقا نمیدونم، ولی فکر کنم از شماره فلان تا یکی مونده به آخره کارته و کارت رو نشونش دادم. گفت آره شماره XXXX هست. بدون اینکه ازم کارت شناسایی بخواد رمز جدید رو چاپ کرد و بعد از چاپ کردن ازم کارت شناسایی خواست. بهش گفتم کارت شناسایی همرام نیست، ولی میتونم کد ملی‌م رو بهتون بگم. جالبه حتی کد ملی رو هم نخواست و رمز رو بهم تحویل داد!
نتیجه اینکه اگه شما کارت بانکیتون رو گم کنید و یکی دیگه پیداش کنه و … باقی داستان رو بهتر از من میدونید!

موسیقی

آهنگ آمستردام از فرجام

دعوت به تماشای گروهی فیلم آینه‌های روبرو

توی سینمای ایران، فیلم‌هایی که یک معنی کلی داشته باشن و شعارهای استانداردی مثل «تو کوچه آشغال نریزین»، «پسر خوبی باشین»، «دختر باحیایی باشین»، «به روسا عشق بورزین و بذارین اونها بهتون عشق بورزن» و … رو تکرار نکنن بسیار نادرن. اونهایی هم که این خصیصه رو دارن معمولا می‌رن سراغ کارهایی هنری در حد گداگرافی‌های جایزه‌ بگیر. من ممکنه شما رو به دیدن یک چیز خنده دار بامزه بی معنی تشویق کنم اما مطمئن باشین هیچ وقت شما رو به دیدن هیچ کدوم از این شعارهای استاندارد یا گداگراف دعوت نمی‌کنم (نمی‌گم بد هستن ولی بعیده من دعوتتون کنم که برین ببینین).

ولی فردا چهارشنبه (هشتم آذر ۱۳۹۱) ساعت شش و نیم می‌خوام سینما سپیده باشم برای دیدن یک فیلم و شما رو هم دعوت می‌کنم که بیاین و ببینین: فیلم سینمایی آیینه‌های روبرو به کارگردانی نگار آذرباییجانی.

این فیلم کلی جایزه جهانی برده و بالاخره هم در ایران مجوز پخش گرفته اما فقط در یکسری سینمای محدود. حتی مشکوکم که فقط در سینما سپیده نمایش داده بشه و همیشه هم نیم‌بها. سینما سپیده در خیابون انقلابه، بین ولیعصر و دانشگاه تهران یا به عبارتی در تقاطع وصال شیراز و خیابون انقلاب.

فیلم درباره یک تراجنسی است. اگر لیدی‌بوی‌ها یا شیمیل‌ها یا چنین کلماتی توی ذهنتون اونها رو بریزین دور چون فقط ساخته صنعت پورن هستن. تراجنسی‌ها کسانی هستن که از نظر روانی در بدنی اشتباه زندگی می‌کنن یا به عبارت فنی‌تر، هویت جنسیتی‌شون رو متفاوت از هویت جنسی‌شون می‌بینن. توی فیلم «آدینه» یک پسر است که در بدن یک دختر زندگی می‌کنه و در مبارزه با پدر سنتی‌ای که نمی‌ذاره با عمل جنسیتش رو عوض کنه سعی می‌کنه به آلمان بره و عمل کنه. فیلم نقاط قوتی داره مثل اینکه خیلی صریح به موضوع می‌پردازه (در حدی که من بالاخره نفهمیدم بازیگر اصلی در این لحظه زنه یا مرد – به عنوان یک سوال حقوقی در مورد حجاب)، کلیشه همیشگی مردی که می‌خواد زن بشه رو شکسته و و نقش همیشگی «پدر پولدار غرب زده و خانم چادری سنتی» رو هم که همیشه مایه خنده سینمای ایران است، تا حدی کنار گذاشته. در مقابل نکات منفی‌ای هم داره مثل اینکه در صحبت با پدر که می گه نباید تو خلقت خدا دست برد اشاره‌ای به فتوای خمینی نمی‌کنه که تغییر جنسیت رو در اسلام بدون مشکل و مجاز دونسته.

فردا (هشتم‌ آذر ۱۳۹۱) انجمن ترنس‌های گمنام ایران برای حمایت از فیلم اعلام یک برنامه عمومی کرده: دیدن فیلم در ساعت شش در سینما سپیده. فیلم همیشه نیم بها است (یعنی دو هزار تومن) و اگر علاقمند باشین دور هم می‌بینیمش. توی ایران کم پیش میاد بشه فیلمی با موضوعی خوب رو توی سینما دید.

لینک‌های مرتبط:
ترنسکشوال کیست و پاسخ به چند پرسش همیشگی
مطلب خوب لابیرنت / از پشت یک سوم در مورد فیلم آینه‌های روبرو
نقد خوب سایت گاردین در مورد فیلم آینه های روبرو : فیلم ایرانی در مورد تابوی ترنس سکشوال ها

الگوی درآمدزایی: اول ممنوع می کنیم بعد برای پولدارها آزاد

فضای پارک

اینجا خیابون گاندی است. جلوی شرکت ما. تا چند هفته قبل پارک کردن توش مساوی بود با حمل با جرثقیل چون این خیابون باریک بود و دو طرفش پارک کردن باعث اختلاف در عبور و مرور می شد.

اما از این هفته چند تا خط روی زمین کشیدن و یکسری دستگاه «هوشمند» هم گذاشتن که اگر بخواین پارک کنین می تونین کارت بکشین و به شرطی که به ازای هر ساعت پارک فلان تومن پول بدین، مشکل عرض خیابون حل می شه و هر چقدر که پولش رو بدین می تونین ماشینتون رو اینجا پارک کنین و اسمش هم شده «تقسیم عادلانه فضای پارک شهری».

طرح محدوده ترافیک

طرح ترافیک هم دقیقا همینه. درست شد تا بخش مرکزی شهر کمتر شلوغ و آلوده باشه و به یکسری مشاغل خاص کارت رایگان دادن که حق داشته باشن داخل بشن. این روزها اون مشاغل خاص باید پول بدن و بقیه هم اگر پول بدن می تونن کارت ورود بخرن و ظاهرا اگر پول داده باشیم، مشکل آلودگی هوا و شلوغی و غیره یک موضوع فرعی قابل اغماض تبدیل می شه.

خودرو

واردات خودرو ممنوع شد چون یک کشور انقلابی و عدالت دوست و مردمی و غیره و غیره نیازی به خودروی آخرین مدل گرون نداره. بعد که این ممنوعیت جا افتاد،‌ با ۱۰۰٪ مالیات خودروی لوکس وارد می کنیم و اونایی که تو این مدت به پولدارهای جامعه تبدیل شدن می خرنش.

بنزین

بنزین رو کارتی می کنیم با کلی ادعا که این ربطی به جیره بندی نداره و بعد که کارت ها رو دادیم جیره بندی می کنیم چون بنزین کم دارین و هوا آلوده است و عدالت مهمه و غیره و غیره و همین که جا افتاد اعلام می کنیم که حالا هر کس دو برابر پول بده می تونه هر چقدر بخواد بنزین بزنه.

صدها و هزاران مثال دیگه



قانون کلی ساده است

یک چیزی رو با شعارهای قشنگ یا اگر نشد به زور ممنوع می کنیم و بعد که ممنوع بودنش جا افتاد هر کس پولش رو داشت می تونه پول بده و ازش استفاده کنه.

کارت‌های پیکسلی بازی سولیتیر ویندوز ۹۸ در دنیای واقعی

در طول سال‌هایی که از ویندوز ۹۸ استفاده می کردیم (یا حتی از ویندوز پارسا!) بازی سولیتیر یکی از بازی‌های عالی بود. بخصوص بعد از اینکه کشف می‌کردین تمام مراحل این بازی قابل حل هستن و بعد برای اثبات به بقیه نشون می دادین که تا حالا ۱۲۴ بار بدون باختن بازی کردین.

این بازی توسط وز چری نوشته شده و جلوی کارت‌ها رو سوزان کار برای ویندوز ۳ در ۱۹۹۰ طراحی کرده بود. منظره پشت کارت‌ها هم کار لزلی کوی است.

حالا یک نفر خوش ذوق با اجازه از مایکروسافت دست ورقی دقیقا پیکسل به پیکسل برابر با اون کارت‌ها طراحی و چاپ کرده به اسم solitire.exe تنها پونصد دست شماره گذاری و امضا شده از این سری تولید شده و هر کدوم به قیمت بیست دلار به فروش می ره. به نظر من که قیمت معقولیه.