درس‌هایی از استیج! وقتی امین میگه «حالا ببین اگر من تو ایران بودم…»

amin

امین روز پنجشنبه می گفت از اینکه آدم ها اینهمه بهش علاقه دارن متعجب شده. حرف‌هایی با این مضمون:

می دونستم که استیج خیلی بیننده خواهد داشت ولی فکر نمی کردم دیگه اینطوری همه علاقه نشون بدن. من استقبال بی نظیری دیدم از صفحه ام و شبکه‌های اجتماعی. تازه الان تو ایران نیستیم؛ فکر کنین اگر ایران بودیم چقدر مردم هیجان نشون می دادن به کارهام.

ما توی فارسی اصطلاح سکسیستی‌ای داریم به اسم قحط الرجال که به این اشاره می کنه که در شهر کورها، یک چشم پادشاهه یا مثلا چو بیشه تهی ماند از نره شیر، شغالان درآیند آنجا دلیر. ایده عجیب امین که اگر مسابقات استعداد خوانندگی یا رپ‌ کردن به جای انگلیس توی ایران بود دیگه چقدر طرفدارهاش بیشتر می شدن شبیه ایده عجیب اصلاحاتی‌ها است که می گن «اگر انتخابات آزاد بود و رد صلاحیت نداشتیم ببین چقدر مردم به ما رای می دادن».

به راحتی می شه تصور کرد که اگر همین مسابقات توی ایران آزاد انجام می شد، منطقا امین اصولا حتی امکان شرکت در مرحله دومش رو هم پیدا نمی کرد. اگر شرایط برابر بود یعنی منطقا کسانی مثل هیچکس، مروارید، لیتو (با آهنگ پنگوئن مثلا!)، سوگند، یاس و از اون بالاتر هزاران نفری که رپ می کنن ولی تو این شرایط دیده نشدن هم توی مسابقه بودن و اصولا صحنه به امین نامی نمی رسید که سعی کنه با آهنگ ایران و لر و بلوچ و ارمنی و شمالی و … رای جمع کنه (:

از اونطرف فرض کنین انتخابات در ایران «آزاد» بود. احتمالا رای های سیستم حاکم بدون داشتن تبلیغات انحصاری و بودجه حکومتی و … از ۲۰ به حدود ۱۰ یا ۱۵ درصد می رسید ولی مطمئنا رای های «اصلاح طلب‌ها» خیلی خیلی کمتر می شد. معلومه که اگر یک سیستم قبلا مشخص نمی کرد مردم به کی اجازه دارن رای بدن و به کی اجازه ندارن رای بدن، در کنار افرادی مثل حسن خمینی (در نقش نوه امام) و خاتمی (که هشت سال رییس جمهور بود) و غیره آدم های بسیار معتبرتری هم وارد بازی می شدن و احزاب بالاخره واقعیت پیدا می کردن و حرف هایی رو میزدن که مردم واقعا بهشون علاقمند هستن و گوشه‌هاییش رو در افق های محو اصلاح طلبی می بینن. این آزادی انتخابات احتمالا اصولا اصلاح طلب های فعلی رو از میدون خارج می کرد و بخش عظیمی از ۵۰٪ رای خاموش و ۲۵٪ رای به اصلاحات تقسیم می شد بین احزاب پیشرو در سطوح مختلف.

ایده اینکه «حالا ببین اگر من تو ایران آزاد رپ می کردم چقدر طرفدار داشتم» همونقدر ناکارا است که «حالا ببین اگر انتخابات آزاد بود اصلاحات چقدر رای داشت». اگر شرایط آزاد و برابر بود اصولا فرصت خاصی به این دو دوست نمی رسید. نه اینکه الان بد باشن ولی به این معنی که آزادی و برابری به ضرر شخصی‌شون کار می کرد نه به نفعشون.

استیج درس های زیادی داره؛ حتی اگر اول هر بحثی در موردش بگیم «من که نمی بینم ولی…»

مرتبط:
درس هایی از استیج: وقتی سندی می گه پانیدا غربیه ولی ما ایرانی ها ریتم شرقی دوست داریم

کاندوم غول‌آسا روی اوبلیسک هاید پارک سیدنی با پیام «امنیت»

sydney

مسوولین شهر سیدنی استرالیا امیدوارن با کاندوم پوش کردن ستونی که در سال ۱۸۵۷ به یادبود اولین سیستم فاضلاب سیدنی علم شده، پیامی محکم و استوار به آدم ها بفرستن. این کاندوم ۱۸ متری به شهروندهای سیدنی یادآوری می کنه که اصلی ترین روش پیشگیری از بسیاری بیماری های جنسی، استفاده از ابزاری بسیار ساده به نام کاندوم است. در یک جامعه سالم کاندوم نه شرم آوره نه ضایع بلکه چیزی است برای فان، چه روی اوبلیسک شهر چه توی خونه ها و هر جایی که لازمه باشه.

انتخاب توزیع گنو/لینوکس مناسب سرور

create_distro

بالاخره از هفت خان پیدا کردن یک ماشین فیزیکی یا مجازی و انواع پیچیدگی‌های پرداخت گذر کردین و قراره دیستروی مناسب برای نصب کردن روی سرور رو انتخاب کنین. انتخابتون چیه؟ خیلی ها می گن آرچ مال آدم های خفن است، بعضی ها سراغ چیزهایی می رن مثل ردهت یا حتی اوراکل. اما واقعا کدوم توزیع برای ما بهتره؟ جواب اینه که:

لینوکس تنوع داره دقیقا به این خاطر که آدم ها و نیازهاشون تنوع دارن. هر کس ممکنه از چیزی خوشش بیاد و چیزی براش بهتر باشه. جواب نهایی در این مورد وجود نداره!

خب قبول! ولی اکثریت نیازهای ما با چه چیزی جواب داده خواهد شد؟

اولین سوال: دب یا آر پی ام

اولین نکته در انتخاب یک توزیع برای سرور اینه که شما می خواین از مدیر بسته های دبیانی (فایل های deb و دستورات apt) استفاده کنین یا ردهتی (فایل های rpm و مدیر بسته های yum یا dnf). این تا حد زیادی یک سلیقه و تجربه شخصی است. اکثر ما روی دسکتاپ با توزیع‌های مبتنی بر دبیان (مثلا اوبونتو یا مینت) شروع می کنیم و در نتیجه روی سرور هم اونها برامون راحتتر هستن. در مقابل شرکت های بزرگی مثل اوراکل و ردهت و سوزه توزیع سرور خودشون رو مبتنی بر rpm عرضه می کنن و اگر وارد دنیای حرفه ای بشین، بیشترین چیزی که می بینین اینها هستن. این انتخاب بین rpm و deb قدم اول شما برای رسیدن به توزیع مورد نظر است و تفاوت عجیبی هم با هم ندارن. البته من شخصا در کارهای شخصی (مثلا وب سرور خودم) سیستم های مبتنی بر دبیان رو ترجیح می دم و در سیستم های تجاری اداری (مثلا بانک یا مخابرات) سیستم های rpm رو.

دبیانی‌ها

در این بخش همونطور که از اسم بخش پیدا است، سیستم اصلی دبیان است. البته اوبونتوی سرور هم رقیب بسیار خوب و مناسبی به حساب می‌یاد. هر دوی این توزیع ها نسخه‌هایی با پشتیبانی طولانی مدت و تمرکز روی پایداری دارن که باعث می شه در این حوزه انتخابی بسیار مناسب باشن. من اگر بخوام روی سروری که مربوط به کارهای خودم است یا کنترلش با منه حس توی خونه خودم بودن داشته باشم، روش یا دبیان استیبل نصب می کنم یا اوبونتوی سرور LTS. اولی برای کارهای جدی تر و دومی برای کارهای فان تر.

آر پی امی‌ها

مطمئنا رقیب بلامنازع دنیای rpm برای سرورها، ردهت و لینوکس rhel است ولی ردهت یک شرکت تجاری و آمریکاییه که نصب کردن و ساپورت و آپدیت صحیحش نیاز به اشتراک و غیره داره. من اگر بخوام روی یک سرور کار کنم که بعدا قراره تحویل کس دیگه ای بشه – بخصوص در حوزه صنایع و تجارت های بزرگ مثل بانک و مخابرات – حتما انتخابم نمونه آزادتر ردهت یعنی سنت او اس است. در حال حاضر سنت او اس ۷ آخرین و مرسوم‌ترین نسخه است.

بقیه لینوکس‌ها

مطمئنا توزیع های گنو/لینوکس‌ زیاد دیگه ای هم برای سرور موجود هستن و هر کدوم رو به هر دلیلی که استفاده کنین خوبه – حتی کنجکاوی! توی این نوشته کوتاه فقط به چیزهای مرسوم اشاره کردیم ولی خیلی وقت ها اتفاقات خوب با رفتن از راه های کشف نشده اتفاق می افتن! هرچند که دو نکته دیگه باید قبل از پایان متن گفته بشه.

آرچ؟!

نصب آرچ سخت نیست ولی نیاز به کمی انگلیسی دونستن، حوصله و پهنای باند داره و به همین دلیل برای بعضی ها دور از دسترس به نظر می رسه. اسمش هم جور جالبی توی دهن میچرخه و در نتیجه وقتی کسی می شنوه یکی دیگه با آرچ کار می کنه معمولا احساس رعب می کنه؛ چیزی که می تونیم اسمش رو بذاریم وهم آرچی! این وهم مثل هر ترس دیگه در انسان‌ها باعث یک کشش و علاقه هم می شه و در نتیجه گاهی آدم ها در مقال چیزی که ازش می ترسن / می ترسیدن اونقدر خاشع می شن که می گن حتی دوستش دارن و به پرستش و اظهار ارادت های های بیجا هم می رسن. مثلا در دنیای گنو/لینوکسی این داستان، آرچ رو روی سرور نصب می کنن!

یکی از بهترین نقاط قوت آرچ در دسکتاپ، یکی از اصلی ترین نقطه ضعف های اون روی سرور است: غلطان بودن. غلطان بودن؛

  1. غلطان بودن باعث می شه سیستم خطرناک‌تر آپدیت بشه. نمی گم آرچ غیرپایدار است ولی اصولا از یک سیستم غلطان نمی شه انتظار پایداری صد در صد داشت چون به هرحال بسته ها با سرعت به آخرین نسخه ها آپدیت می شن و خطر همیشه در کمینه!
  2. غلطان بودن باعث می شه شما مطمئن نباشین که سیستم روی چه نسخه ای از هر لایبری یا نرم افزار ایستاده. اگر من دبیان پایدار نصب می کنم می دونم که پی اچ پی من روی فلان نسخه است و تغییر هم نمی کنه ولی در یک سیستم غلطان در هر مورد باید با دست مشخص بشه که می خوایم فلان بسته در فلان نسخه باشه. این روی سرور خطرناکه چون ممکنه سازگاری نرم افزارها یا نیازهای زیرساختی اونها به نسخه های خاص رو به هم بزنه.

البته معلومه که همه اینها قابل پیشگیری هستن ولی حرف اصلی اینه که به خاطر هیجان نباید آرچ رو روی سرور نصب کرد.

بی اس دی چی؟

بی اس دی ها مطمئنا یکی از بهترین گزینه‌ها برای وب سرورها هستن. اگر می خواین اونها رو تجربه کنین یا اگر باهاشون تجربه دارین برای وب سرور به شدت پیشنهاد می شن ولی حواستون باشه که مشکل اصلی اونها در مقایسه با لینوکس اینه که کمتر مرسوم هستن و ممکنه برای پیدا کردن منابع یا برنامه های سازگار و غیره به مشکل بیشتری بربخورین. به هرحال بررسی بی اس دی ها خارج از محدوده این مقاله است.

نکته جایزه!

حالا که تا اینجا اومدین و نتیجه رو دیدین که به شکل عمومی دبیان استیبل، اوبونتو سرور LTS و سنت او اس گزینه های مرسوم برای نصب روی سرورها هستن، این رو هم اضافه کنم که بسیار از نرم افزارها و شرکت های تجاری مهم، لینوکس خودشون با تنظیمات ریز و دقیق خودشون رو به شما تحمیل می کنن. مثلا اگر برنامه انتقال اسمس رو از فلان شرکت لهستانی بخرین حتما به شما می گه که این برنامه باید روی سنت او اس ۶ و مای اسکوئل ۴ اجرا بشه چون اونجا تست و بررسی شده. معمولا در کارهای حرفه ای اینطوری نیست که شما یک سیستم عامل رو کاملا مستقل از برنامه های روش انتخاب و نگهداری کنین. من توی آفریقا با زیمنس کار می کردم و تقریبا همه سرورها، گنو/لینوکس سوزه بودن؛ چرا؟ چون آلمانی است و شریک استراتژیک شرکت زیمنس (:

قدم یازدهم چالش کتابخوانی ۱۳۹۴ – شطرنج برای ببرها

book1394_11

راستش انتخاب اینکه در قدم یازدهم چه چیزی رو بنویسم سخت بود. این چند وقت چند تا کتاب خوندم و خب در نهایت با توجه به علاقه فعلی به شطرنج، به نظرم معرفی کتاب شطرنج برای ببرها از سیمون وب در رده بندی «کتابی که به خاطر روی جلد انتخابش کرده باشم» از همه بامعنی تر بود؛ این کتاب رو واقعا فقط به خاطر عنوان عجیب و عکس عجیب روی جلدش انتخاب کردم؛ که البته از عکس روی جلد چاپ انگلیسی زشتتر و بی معنی تره.

babrha webb

نویسنده این کتاب کوتاه سیمون وب است و عزیزالله صالحی‌مقدم ترجمه اش کرده. کتاب مثل بسیاری کتاب‌های شطرنج دیگه چاپ انتشارات فرزین‌ است. با اینکه مثل هر کتاب شطرنج دیگه ای توی این کتاب هم بازی و کدنویسی و نوتیشن وجود داره (تو فارسی بهش چی می گیم؟) ولی در نهایت این کتاب یک کتاب است که می تونین تو تخت یا مبل لم بدین و از راست به چپ بخونینش. کتاب نگاهی روانشناسی داره به مسابقات شطرنج و مثلا بهتون توصیه می کنه که اگر با بازیکنی ضعیفتر بازی می کنین احساس نکنین که باید برای بردن هنر خاصی به خرج بدین یا اگر با بازیکنی خیلی قویتر بازی می کنین، پیگیری یک خط خیلی منطقی تقریبا به شکل یقین منجر به شکست شما می شه.

خوندن این کتاب لذت بخش بود و اگر علاقه ای به شطرنج دارین حتما توصیه می شه. دوست شطرنجی ام هم گفت که توی فارسی به این کتاب می گن «شطرنج برای بِبَرها» (:

شاید خلاصه کتاب این باشه که «علیه بازیکن بازی کنین نه علیه صفحه شطرنج»! این توصیه مرسومی در شطرنج نیست و منطقا هم کسی نمی تونه فقط با خوندن این کتاب و به موقع پا شدن از پشت میز و قدم زدن و نگاه کردن به طرفش و ورزش کردن و … در هیچ تورنمنت شطرنجی به نتیجه فوق العاده ای برسه اما مطمئنا هر کسی که شطرنج بازی کنه، می تونه از این کتاب لذت ببره و ایده بگیره.

ایده هایی برای شبه اصلاح طلبان دورهای آینده

انتخابات برگزار شد و مشارکت تا جایی که من دیدم و شنیدم خوب بوده. اما چند تا باگ ریز هست که باهاش به اصطلاح اصلاح طلب ها می تونستن نتایج بهتری بگیرن. خیلی خلاصه و بولت وار نظراتم رو بگم؟

  • تاکید روی محیط های مجازی به نظرم زیادی زیاد بود. لیست توی خیابون هم زیاد پخش می کردن ولی در نهایت جوری رفتار می شد که انگار بیشتر چیزها قراره توی اینترنت باشه. خیلی از دوستای خوبم توی خیابون لیست پخش کردن ولی اکثرا در جاهایی که به شکل سنتی محل فعالیت این مدلی حساب می شه. محله‌های فقیر نشین و محله های با سطح اقتصادی / فرهنگی پایینتر می تونه جای سخت تر ولی مفیدتری برای تبلیغ فیزیکی باشه.
  • جای خالی یک اپلیکیشن انتخاباتی حس می شد. چیزی که هم لیست قابل رای دادن رو به من نشون بده و هم بتونم اخبار رسمی خوشحال کننده یا مفیدم رو ازش پیگیر باشم. بدون زرق و برق و نقشه و .. ساده و سر راست و کارا.
  • ناتوانی در چاپ یک لیست درست و حسابی کاملا مشهود بود. منظورم آدم هاش نیست؛ خب آدم نیمه درست و حسابی چندانی نداریم به هرحال (: منظورم از نظر چاپ است. یک لیست که مثل آدم پشت و رو فقط اسم باشه و من از روش بتونم کپی کنم – با کد و اسم کوچیک. لیستی که دست من بود در بخش مجلس اسم و فامیل و کد داشت ولی در بخش خبرگان فقط یکسری فامیلی بود. خب حداقلش اسم رو می زدن که من مجبور نباشم تشخیص شخصی بدم که «امینی» یعنی «امین» یا‌ «ابراهیم حاج‌امینی نجف‌آبادی» (: این خیلی توی ذوق می خورد چون حس می کردی کسی که مدعی برنامه ریزی است حتی نمی تونه یک لیست منظم چاپ کنه (:
  • نبودن یک سایت منسجم کاندیداهای مورد تایید و اخبار خلاصه مفید هم حس می شد که قسمت اول سریع حل شد.
  • لازمه یک جور دفترچه منظم باشه که بشه به عنوان رفرنس ازش استفاده کرد. در مورد فعالیت های آدم های پیشنهاد شده و اینکه چرا پیشنهاد شدن (اگر بشه دلیل منطقی پیدا کرد)، در مورد اینکه چرا رای-ندادن-به-شکل-قهر یا رای-ندادن-منزه-طلبانه مبارزه مدنی نیست و … این می تونه آنلاین باشه با قابلیت چاپ و مورد استفاده کسانی که رای دادن رو تبلیغ می کنن

شاید اگر چیز دیگه یادم بیاد اضافه کنم اما یک مطلب دیگه هم هست که باید در مورد کلیت انتخابات به این شکل نوشته بشه. اونو جدا می نویسم.

انتخابات مهمترین کار نیست

dark

سیاست دنیای جذابی است و اکثریت آدم‌ها، قدرت و ثروت ناشی از موفقیت در سیاست رو دوست دارن. این جذابیت قطره قطره به پایین می چکه و آ‌دم هایی که هیچ وقت سیاسی نبودن ناگهان در برهه‌های سیاسی، سیاسی می شن و کیه که در همه عمر نظراتش در حکومت مطرح نبوده باشه و یکهو نخواد احساس کنه که بالاخره تعیین کننده سرنوشت خودش و دیگرانه؟ در چنین فضایی جنگ ها و دعواها و تهمت ها بالا می گیره و کسی که چند ساله بین بد و بدتر انتخاب می کرده حالا مدعی می شه که اگر همه بین بدتر و بدترین به بدتر رای بدن امید هست و کسی که افتخارش اینه که هیچ وقت حکومت رو تایید نکرده،‌

در مورد اولی خطاهای منطقی زیاده. نه انتخابات ما انتخابات است، نه رای دادن به یک آدم یا لیست معنی اش اینه که اون آدم یا لیست قراره اهداف من رو پیش ببره. تا وقتی احزاب وجود ندارن کلا رای دادن به عکس و اسمی که معلوم نیست فردا کیه و چیه بی معنیه. مثلا شما الان می دونین نظر نفر بیست و یک یا دوازدهم یا شونزدهم یا … لیست قدم دوم در مورد فیلترینگ اینترنت چیه؟ پس چطور حاضرین تاییدش کنین؟‌ چون احتمالا نظرش بهتر از نظر نفر چهارم لیست فلانه؟ من مجلس ششم و خاتمی رو دیده ام. مجلس و رییس جمهور همسو به سمت «اصلاحات» و خوشحالم می شم به قول کروبی دو تا یا سه تا قانون اصلاح طلبانه شون رو یادآوری کنین. اصلی ترین تلاششون یک چیزی بود به اسم منشور حقوق شهروندی که وتو شد‌ و الان ما داریم به کسی در لیست اصلاح طلب ها رای می دیم که … رسیدیم به انتخاب بین بدترین و بدترین (:

اما نفر دوم حتی از نفر اول هم عجیب تره. اگر کسی هست که ایده اش از مقاومت یا مبارزه یا هر چیز دیگه اینه که هر چهار سال یکبار رای نده، خب واقعا بیخود نیست وضع ما همینه (: رای ندادن در حوزه اخلاقی ممکنه قابل دفاع باشه – من می گم کسی که حکم کشتار فلان رو داده و کسی که یک کشور انقلابی جنگ زده رو دکون خودش کرده و … هیچ وقت نمی تونه امضای من رو هم بگیره ولی این «مبارزه» نیست بلکه «اخلاق منزه طلبانه» است.

درست مثل کسی که یکسری مهمون شلوغ تو خونه اش زندگی می کنن و بیرون هم نمی رن و در حالی که بقیه اعضای خانواده دارن خونه رو تمیز می کنن یا ظرف ها رو می شورن به چیزی دست نمی زنه و بعد که مهمون ها می رن با افتخار می گه «ولی دیدین که من حاضر نشم ظرف اینها رو بشورم – دستای من تمیزه.

از نظر من کسی که رای نمی ده قابل احترامه به شرطی که از اینکارش احساس قهرمانی نکنه و از اون دسته عجیب هم نباشه که فکر می کنه اگر حکومت اصرار می کنه که رای بدیم واقعا استدلال حکومت اینه که «اگر رای بدین ما معتبریم حالا ببینیم رای می دین یا نه». استدلال واقعی اینه که «اگر رای بدین ما معتبریم و شما هم رای دادین» (: این خواهش و اصرار و وظیفه دینی دونستن رای دادن و … دو تا کاربرد داره. اولی کشوندن «همه» طرفدارهای سیستم به پای صندوق و در مرحله بعدی اعلام اینکه وقتی اعلام شد «همه رای می دن» قبلا اعلام شده باشه «اگر همه رای دادن یعنی ما خوبیم» (:

بذارین جمع بندی کنم. نظر نهایی من اینه که اصولا انتخابات همه چیز نیست. اگر دنیای سیاست دنیای شماست مطمئنا انتخابات همه چیز شماست ولی اگر جامعه مدار هستین و دنبال تغییر واقعی بی معنی ترین چیز اینه که کل کنش ِچهار،‌ هشت، دوازده، … ساله شما این باشه که در انتخابات شرکت کردین یا نکردین. در صورتی که عقیده مثبتی رو تبلیغ نمی کنین، در صورتی که با ظلمی مبارزه نمی کنین، در صورتی که اخلاقی رو ترویج نمی کنین و در صورتی که فاصله بین دو تا صندوق رای «بد و بدتر» یا «بدتر و بدترین» کلا ماجرا رو کنار می ذارین، ما هم هیچ وقت حزب نخواهیم داشت، هیچ وقت هم انتخابات آزاد نخواهیم داشت و هیچ وقت هم چیز خاصی عوض نخواهد شد.

من؟ در این انتخابات به احتمال زیاد رای می دم. به فهرست اصلاح طلب ها و ۳۰+۱۶. نه به این خاطر که فکر می کنم به-اصطلاح-اصلاح-طلب ها اصولا معتقد به چیزهایی هستن که من معتقدم بلکه به این خاطر که فکر می کنم رای دادن و ندادن چندان اتفاق بزرگی در زندگی ام نیست و در کل بگم این مجموعه رییس باشن برام بهتر از اینه که چیزی نگم. اصولا در این سیستم که من اجازه ندارم کاندیدا باشم،‌ داشتن نماینده از نظر فلسفی بی معنیه. وقتی قانون صراحتا می گه هم‌عقیده من اجازه نداره کاندید بشه و استدلالش در برابر نظر من سانسوره، چجوری انتظار داره من برم «نماینده عقیده ام» رو بفرستم مجلس؟ ((: اما این باعث نمی شه من رای ندم. به هرحال در همین سیستم در این لحظه و این انتخابات به نظرم بهتره سعی کنم یک-پله-معقولترها یا یک-دور-پچ-شده-ها برن مجلس تا دوستانی که هنوز به روش قدیمشون هستن و حتی ظاهر رو هم پچ نکردن (: از نظر خودم من با این رای دادن نه خیانتکار هستم نه قهرمان. درست همونطور که کسی که رای نمی ده هم نه قهرمانه نه خیانت کار. این انتخابات شبیه اون زمانی است که بچه ۵ ساله وقت خوابش شده و در جواب «تلویزیون رو خاموش کن» غر می زنه اما در جواب «تلویزیون رو خودت دوست داری خاموش کنی یا من خاموش کنم»‌ با سرعت می گه «خودم خاموش می کنم» و هیجان زده می پره که کنترل رو در دست بگیره. کنش ما اگر محدود به قهر کردن یا افتخار به رای دادن و ندادن باشه مهملترینیم چون اصولا انتخابات چندانی در جریان نیست (: از نظر من ارزش توی اینه که از حرف و عقیده‌ای که صحیح می دونیمش در ایام غیرانتخابات هم دفاع کرده باشیم و دفاع کنیم.

در نظر سنجی گسترده وضعیت برنامه نویس ها و سیستم ادمین های ایران شرکت کنین

survey

چند سالی است که نمی دونم چرا هر بار آخر سال فکر می کنم باید یک نظرسنجی گسترده درست کنم تا از برنامه نویس ها در مورد خیلی چیزها سوال کنیم، ولی اینکار رو نمی کنم و بعد می گم «سال بعد». اما امسال بالاخره دست به عمل زدم و با همکاری و نظر یکسری از دوستان، یک پرسشنامه طراحی کردیم. ایده این پرسشنامه اینه که در مورد زندگی و شرایط کار برنامه نویس ها، توسعه دهنده ها و مدیر سیستم ها سوال بپرسه و بعد نتایج رو به شکل آزاد به همه بده. سوال ها در بخش های مختلفی (دموگرافیک، زندگی و کار) هستن. بزرگترین فایده اش این دو تا است:

  1. با هم آشنا می شیم و درکی پیدا می کنیم از شرایط همدیگه. چجوری کار می کنیم، با چی کار می کنیم و چه زبون ها و تکنولوژی هایی چقدر شایع هستن
  2. از اون مهمتر می فهمیم که با چقدر سابقه در کجا تقریبا چقدر باید حقوق بگیریم. این اصلی ترین انگیزه است تا درک خوبی از بازار کارمون پیدا کنیم.

در نتیجه اگر در نظر سنجی گسترده وضعیت برنامه نویس ها و سیستم ادمین های ایران شرکت کنین و جواب ها رو دقیق بدین و مهمتر از اون لینک و مفهومش رو جاهای دیگه پخش کنین عالی می شه. هر چقدر پر شدنش گسترده تر باشه باعث می شه بایاس به سمت خواننده های من، لینوکسی ها، اوپن سورسی ها، … کمتر بشه و جواب ها دقیق تر باشه و به همه ما توی شرایط کاری آینده کمک کنه. خیلی مسخره است که ما اکثرا نمی دونیم که مثلا یک برنامه نویس پی اچ پی حرفه ای با حدود ۱۰ سال سابقه کار در یک شرکت ۱۰۰ نفره تقریبا چقدر باید حقوق بگیره. برای حل این مشکل و خبردار شدن از وضعیت همدیگه نظر سنجی گسترده وضعیت برنامه نویس ها و سیستم ادمین های ایران منتظر شماست: جواب بدین و پخش کنین تا همه از نتایجش استفاده کنیم.

البته برای پخش کردن می تونین فقط از لینک نظر سنجی استفاده کنین ولی توضیح اینکه چرا مهمه رو خوبه همراهش بنویسین: http://j.mp/itstatus1394

به روز رسانی: نتایج نهایی نظر سنجی بزرگ از برنامه نویسان و مدیر سیستم های ایران ۱۳۹۴ اینجا منتشر شدن