توی شماره دوم مجله آنلاین و حرفهای سلام دنیا در مورد دنیای متن باز من یک داستان ترجمه کرده ام. داستان سایبرپانک که یکی از کلاسیکهای ژانر همنامش است. سایبرپانک به داستان هایی می گن که توشون قهرمان ها بسیار تکنولوژیک هستن ولی زندگی ها نسبتا سطح پایین. سطح پایین از نظر اقتصاد یا اصولا از این نظر که این قهرمان های هک و برنامه نویسی (که معمولا جوون هستن) توسط جامعه و حکومت (که معمولا بزرگسال هستن) درک نمی شن یا تحت سانسور و سرکوب قرار می گیرن. امروزی ها سایبرپانک رو به شکل خلاصه High Tech / Low Life یا «تکنولوژی سطح بالا / زندگی سطح پایین» طبقه بندی می کنن.
دوستان مجله لطف کردن و با اینکه این داستان از معیارهای مجله مفصلتر بود، چاپش کردن و این امید هست که از این به بعد من به شکل منظم در این ماهنامه خوب، داستان ترجمه کنم یا حتی بنویسم!
یک شماره ویژه داریم. کش نمی دم جریان رو چون توی رادیو پنج دقیقه در موردش حرف زدم (: برای بیست دقیقه گوش بدین به یک داستان کوتاه از یکی از بهترین علمی تخیلی نویسها، کرت یا کورت وونهگات. نویسندهای که با سلاخ خانه شماره پنج و از اون بالاتر گهواره گربه یکی از نویسنده های محبوب منه. داستانی که براتون می خونم اسمش هست «هریسون برگرن» از کتاب استادان تبسم (که اسم واقعا بدیه با یک طراحی جلد خیلی بد – حداقل در سطح انتخاب فونت) و ترجمه ای بدتر از علیرضا میراسدالله به همت حسین یعقوبی؛ چاپ انتشارات مروارید.
شاید یکبار حوصله کردم نقد ترجمه براش نوشتم ولی در متنی که من می خونم، مقدار زیادی اصلاحات شخصی انجام دادم که هرچند یک جاهایی باعث کم شدن روونی متن شده اما حداقل داستان رو قابل فهم کرده.
پ.ن. آهنگ باله آخر، از این ویدئو برداشته شده:
پ.ن.۲. فکر کنم اسم برگرن رو همه جا اشتباه تلفظ کردم. خیلی هم مهم نیست (:
توضیح: بحث خوبه ولی این الزاما همه حرف ها نیست. مثلا من گاهی با اسکریپت کارم سریعتر نمی شه ولی جذابتر می شه یا گاهی کلا بیخیال می شم یا غیرگیک ممنون می شه و مسخره نمی کنه و هزار مدل سناریوی دیگه (: