چند روز قبل بازنمایی تصویری شعر No Baby بوکوفسکی رو به انگلیسی گذاشتم. حالا خواننده خوب وبلاگ رضا فاطمی اونو به فارسی ترجمه و به همین وبلاگ تقدیم کرده. لذت ببرین و بدون بهانه خلق کنین.
برچسب: ادبیات
داستانهای ترسناک دو جملهای
با صدای یک ضربه به شیشه بیدار شدم. اول تصور کردم صدا از پنجره میآید اما وقتی فهمیدم صدا از آینه است، عرق سردی به بدنم نشست.
پزشک گفته بود که ممکن است گاهی دست قطع شدهام را حس کنم و این از نظر پزشکی پذیرفته شده است. مشکل این بود که هیچ کس به من نگفته بود وقتی دست سردی را حس می کنم که دست قطع شدهام را در دستش گرفته باید چکار کنم.
دخترم هر نیمه شب شروع به گریه کرده، جیغهای ترسناکی میکشد. سر قبرش هم که میروم و التماس می کنم خاموش شود، هیچ تاثیری ندارد.
شعر تصویری از بوکوفسکی: نه بچه! اگر قراره خلق کنی…
جشن تولد جورج اورول
دو سه روز قبل جشن تولد جرج اورول بود. نویسندهای که با دو کتاب بزرگش یعنی ۱۹۸۴ و مزرعه حیوانات شناخته می شه. این دو کتاب در مجموع بیشترین فروش جهان رو در مقایسه با هر دو کتاب دیگه ای از هر نویسندهای در طول تاریخ داشتن و بدون شک یکی از ارزشمندترین آثار فرهنگی برای نشون دادن اوضاع حکومتهای توتالیتر (تمامیت خواه ؛ به عنوان نمونه دور و برمون رو نگاه کنین) داشتن.
کتاب مزرعه حیوانات رو اگر نخوندین، حتما بخونین. روایتی از حیوانات مزرعه ای که علیه انسانهایی که ارباب مزرعه بودن شورش می کنن و حکومت مستقل و آزاد و عالی خودشون رو راه می ندازن اما قدم به قدم به چیزی که همه می شناسیم نزدیکتر می شن و در نهایت خوک ها با اینکه با همه برابر هستن ولی کمی برابرتر می شن (:
کتاب ۱۹۸۴ هم معرف دنیای آینده ای است که توش تلویزیون و کتاب و … به جز اونهایی که حکومت اوکی کرده ممنوع هستن و رهبر بزرگ کشور خودش تشخیص می ده چی برای کی خوبه و چی برای کی بد و هر کس باید چیکار کنه و مخالفین هم … بخونینش حتما (:
هر دو کتاب ترجمه فارسی دارن.. دو سه روز قبل هم ۱۱۰مین سال تولد نویسندهشون بود و به همین مناسبت و به یاد رمان ۱۹۸۴ که توش هر فرد همیشه زیر نظر دوربینهای برادر بزرگ بود که دیگه علاوه بر خیابون و چهار راه حتی توی خونهها هم نصب شدن؛ یک گروه فعال حقوق بشری روی دوربینهای مدار بستهای که مردم رو زیر نظر می گیرن کلاه تولد گذاشتن تا جشن تولد اورول کامل شده باشه و مردم برای دقایقی توجهشون به این جلب بشه که تا چه حد در هم جا تحت نظر دوربینها هستن.
آمارهای مهمل یا گردشی آماری در کلمات فارسی وبلاگ؛ آخرین قسمت
این پست حاوی ریاضیات است |
این آخرین قسمت از یک پست دنباله داره که در مورد کلمه مهمل شروع شد. اول به درخواست مهدی ، تعداد استفاده از کلمه مهمل در وبلاگ رو شمردیم و بعد در یک پست مهمان بامزه، هادی بنایی که توی دانشگاه سوئد درس می خونه یکسری داده کاوی روی دیتاها کرد تا نشون بده که بدون نظریه می شه با اعداد هر چیز مهملی گفت و بعدش هم، رفتیم سراغ شمردن کلمات و کاربردشون توی وبلاگ و در نهایت به سراغ قاون زیف رفتیم و کلی در باره اش حرف زدیم و روی دادههای جادی دات نت تستشون کردیم.
حالا با کمک امین صفاری یا همون خیخو، می ریم سراغ دو تا نمودار دیگه و یک بحث که شاید به درد کسی بخوره. اما قبل از نشون دادن نمودارهای جدید، بذارین یک نگاه بندازیم به همون نمودار اصلی که توی قانون زیف استفاده شد:
خیخو برامون نوشته:
شیب خط هرچی بیشتر باشه یعنی فشاری که یک کلمه به کلمه دیگه وارد میکنه تا اونو مجبور به تکرار (یا ایجاد یک کلمه جدید) کنه تا جمله رو با معنی بکنه کمتر هست (چون قراره جملات (ترکیب کلمات) برای انسان با معنی باشه) . البته متاسفانه خیلی تو داده های تو ازش نمیشه معنی استخراج کرد. و بیشترین کاربردش رو تو مقایسه یک متن یکسان با ۲ زبون مختلف نشان میده (نشون میده که کدام زبان با کلمات کمتری جملات معنی دار بیشتری رو میرسونه ) .به هر حال شیب خط تو داده های تو (3.90339418644553e-05) این هست.
۱) شیب خط هم میتونه اطلاعات خوبی داشته باشه مثلا اینکه دامنه لغات غیر وابسته ( خود کلمه به تنهایی معنی کامل داره) تو داده هات چقدر هست (اگر اشتباه نکنم تو زبان شناسی بهش میگن شناسه N-Gram زبان) .
۲) یک چیز جالب دیگه تو این نمودار میتونه این باشه که آیا نسبتی بین طول کلمات و رتبه اونها هست یا نه!؟ (تو زبان شناسی یک اصل هست که میگه زبان همیشه رو به ساده شدن پیش میره این به این معنی هست که اگر از فردا به همه بگیم بجای کلمه ٬تا٬ از کلمه ٬آسیبمبتلهتلا٬ استفاده کنن اون وقت بدون هیچ قصد و غرضی درصد کاربرد کلمه ٬تا٬ میاد پایین ) که البته این رابطه خیلی رو داده ها تو صادق نیستن چون همشون از یک نفر میان.
و برای اختتامیه این دو تا نمودار رو هم اضافه می کنه. نمودار خوب، خودش گویاست و نیازی به توضیح نداره پس شما هم فراموش نکنین که برای نمودارهاتون اسم بذارین و همه رو خوشحال کنین (:
رادیو گیک شماره ۱۸ – داستان کوتاه «هریسون برگرن» از «کرت وونهگات»
یک شماره ویژه داریم. کش نمی دم جریان رو چون توی رادیو پنج دقیقه در موردش حرف زدم (: برای بیست دقیقه گوش بدین به یک داستان کوتاه از یکی از بهترین علمی تخیلی نویسها، کرت یا کورت وونهگات. نویسندهای که با سلاخ خانه شماره پنج و از اون بالاتر گهواره گربه یکی از نویسنده های محبوب منه. داستانی که براتون می خونم اسمش هست «هریسون برگرن» از کتاب استادان تبسم (که اسم واقعا بدیه با یک طراحی جلد خیلی بد – حداقل در سطح انتخاب فونت) و ترجمه ای بدتر از علیرضا میراسدالله به همت حسین یعقوبی؛ چاپ انتشارات مروارید.
[audio:http://jadi.net/audio/jadi-net_radio-geek_018_Kurt-Vonnegut_Harrison-Bergeron.mp3]یا از اینجا دانلود کنید یا به احترام آزادی نسخه OGG اون رو دریافت کنین
آرس اس اس رادیو گیک |
رادیو گیک در آیتونز |
شاید یکبار حوصله کردم نقد ترجمه براش نوشتم ولی در متنی که من می خونم، مقدار زیادی اصلاحات شخصی انجام دادم که هرچند یک جاهایی باعث کم شدن روونی متن شده اما حداقل داستان رو قابل فهم کرده.
پ.ن. آهنگ باله آخر، از این ویدئو برداشته شده:
پ.ن.۲. فکر کنم اسم برگرن رو همه جا اشتباه تلفظ کردم. خیلی هم مهم نیست (:
نامه ۱۹۷۱ بوکوفسکی در جواب به درخواست جلسه شعرخوانی
بوکوفسکی از نویسندههای مورد علاقه من که بارها در موردش نوشتهام. بوکوفسکی خوشگذران بوده و اهل الکل و وقتی کارش رو ول می کنه، از طریق شعرخوانی و نویسندگی و گاهی قمار روی اسبها زندگیش رو میگذرونده. این نامه جوابش به کسی است که ازش خواهش کرده بود به شهرشون بیاد و در یک جلسه شعرخوانی، شعرهاش رو بخونه.
۷ اکتبر ۱۹۷۱
سلام آقای پینی؛
نامه شما از [شهر اسپینگفیلد] را از طریق انتشارات پنگوئن دریافت کردم. امروز. خب. من برای خواندن شعرهایم آمادگی دارم اما نمیدانم که آیا شرایط آن را میدانید یا نه. من یک بلیت دوطرفه هوایی میخواهم (که فکر کنم از لسآنجلس به فلوریدا خیلی هم گران باشد)، بعلاوه ۲۰۰ دلار. یک نفر باید من را در فرودگاه ملاقات کند و در آخر من را به آنجا برگرداند. همچنین اگر یک روز زودتر برسم جایی برای گذراندن شب میخواهم و اگر بعد از شعرخوانی جشنی برگزار شود (یکی از آنهایی که در آن آبجو میخوریم و حرف میزنیم) جایی هم برای گذراندن شب لازم خواهم داشت. من نمیدانم بودجه شما چقدر است. آودن برای شعر خوانی ۲۰۰۰ دلار میگیرد و گینزبرگ ۱۰۰۰ دلار. می بینید که من خیلی ارزان هستم. یک فاحشه واقعی. حتا احتمالا یک فاحشه مشهور هم نیستم. به هرحال. شرایط همین است. اگر میتوانید انجامش بدهید، هر چه زودتر بهتر. میلر ویلیامز از دانشگاه آرکانزاس میگوید که یک پیشنهاد ۳۰۰ دلاری هست که در آنجا شعر بخوانم پس اگر بتوانم بلیت را از شما بگیرم، میتوانم آنجا هم برای شعرخوانی توقف کنم و این باعث میشود سفر کاملا برایم بیارزد. قول میدهم که برای شعرخوانی بیش از حد الکل مصرف نکرده باشم. من شغلم را در ۵۰ سالگی رها کردم و حالا ۵۱ ساله هستم و واقعا شغل ادبیات را پیش گرفتهام. به همین دلیل است که اینطور در مورد پول حرف میزنم. میبخشید ولی این برای ادامه بقا است.به هرحال، بگویید چه فکر می کنید… بله یا نه… هر چی.
یک تبلیغ هم برای خود به نامه پیوست کرده ام
یک تبلیغ هم برای خودم بکنم… رمان اول من… آن را در ۲۰ شب نوشتم. اگر هم علاقمند باشید میتوانید کتاب شعر جدیدم با عنوان «روزها سریع میگذرند همچون اسبهای وحشی روی تپهها» را از همان انتشارات و همان آدرس به قیمت ۴ دلار بخرید. خودم نسخه اضافهای از آن را ندارم.من مشغول کار روی رمان دوم خوم به نام «شاعر» هستم اما در کارم عجله نمیکنم. میگویند امروز هوا ۳۸ درجه است. مشکلی نیست. من قهوه میخورم و سیگار میپچیم و به خیابانهای گر گرفته از حرارت نگاه میکنم و زنی که همین الان با باسنی جنبان در شلواری سفید از اینجا رد شد و
هنوز هم نمردهامما هنوز نمرده ایم.منتظرم،
چارلز بوکوفسکی
ضد کلیشه: زنان جنگجوی دنیاهای فانتزی
دنیای فانتزی ادامه دنیای واقعی است ولی آمیخته با تخیلات بیشتر. در دنیای فانتزی خیلی وقتها نقاشها و طراحها مردهایی هستن که زنها رو برای خودشون نقاشی میکنن و این جنگجویان زن داستانهای فانتزی رو به جای توسعه دادن در تخیلات داستان، به دنیای جنسی خودمون بر می گردونه.
بحث اینه که آخه واقعا چرا کسی که دنبال دیدن زن لخت است باید برای اینکار به دنیای فانتزی بیاد؟ خب می تونه توی دنیای مخصوص اینجور کارها دنبالش بگرده. شده مثل ایران که مردم برای ساحل رفتن، مشروب خوردن و رقصیدن و دو دقیقه بدون دغدغه پلیس شرعیات با دوست پسرشون راه رفتن باید تا یک کشور دیگه برن.
حالا فتوبلاگ Women Fighters یک پروژه جالب شروع کرده: جمع کردن عکس جنگجویان زن دنیاهای فانتزی و بازیهای کامپیوتری به اون شکلی که واقعا باید باشن: در زرهی واقعا مفید برای جنگ و اسلحه به دست گرفته مثل یک انسان واقعی. اگر دنیاهای فانتزی رو دوست دارین، چرخی توش بزنین. زنهاش واقعا برای جنگ لباس رزم پوشیدن نه برای ارضای مردها (: