یک دوستی داریم که این صفحه جدید سانسور اینترنت رو «طراحی» کرده. اول با خوشحالی و افتخار توی فیسبوکش این رو گفت و بعد که موج انتقادات شروع شد عکس العمل استاندارد رو نشون دادن: سعی کرد توضیح بده که اینکار غیراخلاقی نیست و به فلان دلیل و فلان دلیل کارش بد نیست و خودش هم با فیلترینگ مشکل داره و این فقط یک کار حرفه ای است و حتی باعث شده صفحه ای که به زور سانسورچی می بینیمش به «قشنگ تر» شده باشه و غیره و غیره و غیره ….
من همیشه دوست دارم یک چیزی رو توضیح بدم ولی معتقدم اکثر آدم ها که در یک جامعه پر از دروغ بزرگ شدن و همون رو یاد گرفتن نمی تونن درکش کنن. الان سعیام رو می کنم اما. اون چیزی که می خوام بگم اینه «ما هیچ تضمینی ندادیم هیچ وقت کار بد نکنیم».
ببینین.. ما توی یک جامعه پر از دروغ بزرگ شدیم. با کلی شعار عجیب غریب و کلی هندونه زیر بغل همه گذاشتن که «تو خوبی». توش خیلی راحت سعی می کنیم باور کنیم که همه کارهای ما بر اساس اصول اخلاقی هستن. این یک پیش فرض کاملا اشتباهه. انسان ترکیبی است از کلی چیز مختلف. قبول کردن اینکه «من کار بد هم می کنم» به نظر من یکی از اولین چیزهایی است که ما لازم داریم. بذارین یک مثال خیلی تابلو بزنم: اگر شما یک پسر باشین و در حال راه رفتن توی خیابون و یک خانم در حال لباس عوض کردن پشت یک پنجره رو ببینین .. احتمالا قبلش داشتین پنجره رو نگاه می کردین و بعدش هم نگاهی می ندازین (حالا شما اگر نمی کنین یک مثال دیگه بزنین خودتون). درست؟ اینکار بده. خیلی ساده: اینکار بده.
حالا اگر کار بالا رو غیر ممکنه بکنین، به یک چیز دیگه فکر کنین. مثلا جوک قومیتی. مسخره کردن یک قوم بده ولی چون باعث می شه بقیه به شما توجه کنن و بخندن، انجامش می دین. اگر اینکار رو هم نمی کنین و غیبت هم نمی کنین و محاله به مال یکی دیگه هم دست بزنین به اون کار بدی فکر کنین که می کنین.. آهان! بذارین خودم رو مثال بزنم.
ما یک یخچال توی شرکت داریم که همه چیزهای مشترکشون رو می ذارن توش. این چیزها گاهی سرقت می شن! مثلا شما یک کیک گذاشتین توش و عصر می بینین یک گوشهاش نیست. یا من معتقدم یک دونه پنیر دارم ولی فردا صبح دیگه خبری ازش نیست. من چند وقت پیش می خواستم برم ناهار که دیدم یک ظرف بزرگ فلفل سبز توی کشو است که دو سه روزیه به من چشمک می زنه و هیچچی هم ازش کم نمی شه. خب برای ناهارم سه چهار تا از توش برداشتم و بردم ناهار.
خب من همین بالا دو سه تا استدلالم رو توضیح دادم! فلفل ها زیاد بودن پس من ضرر خاصی نزدم به کلیت سیستم. فلفل ها چند روزی بود که اونجا بودن. فلفل ها در این چند روز کم نشده بودن. فلفل ها دیگه داشتن خراب می شدن. روز شنبه بود و طبق یک قانون قدیمی در شرکت، روز پنجشنبه هر چیزی توی یخچال مونده باشه دور ریخته می شه پس وقتی در اصل این فلفل ها باید دور انداخته می شدن و دیگه مال کسی نبودن. من فردا یک عالمه فلفل آوردم گذاشتم تو شرکت برای هر کی می خواد و …
می بینین؟ انگار ما هی می خوایم اصرار کنیم که «من کار بد نمی کنم» و براش هزار تا بهانه مهمل پیدا می کنیم. اون کار من دزدی بوده. بد هم بوده. ولی خب من کردمش چون فلفل می خواستم و به نظرم ضررش (برای بقیه) از سودش (برای من) خیلی کمتر بوده ولی همه این مهملات نباید باعث بشه قبول نکنم که «کار بدی کردم».
این اون چیزیه که ما باید قبول کنیم: تک تک تصمیمات زندگی ما بر اساس اصول اخلاقی نیستن. ما مغز داریم و کلی عضو دیگه. همونم مغزمون هم کلی بخش مختلف داره. ما الزاما همه تصمیمات رو با بخش مربوط به فلسفه اخلاق نمی گیریم. ما سعی میکنیم لذت هم ببریم حتی اگر غیراخلاقی باشه. اما چیزی که خیلی خطرناکه اینه که اون «کار بد» که کردیم رو به خاطر دروغ مسخره «هیچ وقت کار بد نمی کنم» که بهمون یاد دادن با هر مهملی که به ذهنمون می رسه توجیه کنیم.
فلفل دزدین بده. کار کردن با سیستم سانسور و سرکوب آزادی بیان یک کشور هم بده. ما هم گاهی ممکنه کار بد بکنیم. اما اینکه بیایم کل فلسفه اخلاق رو بپیچونیم و انگولک کنیم و هزار مدل بهانه «عقلی» بیاریم که کار بدمون، بد نبوده، خیلی خیلی بده. من درک می کنم که این دوستمون یک روز که مسابقه طراحی گذاشتن هیجان زده شده یک چیزی درست کرده فرستاده بدون اینکه حتی فکر کنه اینکار همکاری با سیستمی است که دومین اینترنت سانسور شده جهان رو درست کرده. الان که بهش فکر می کنه پذیرش اینکه «آره کار بدی بود» خیلی بهتر از پیچوندن اخلاقیات و به زور هزار مدل داستان سرایی، هماهنگ نشون دادن اخلاقیاتش با این جریانه. درست همونطور که من باید قبول کنم که بخش «فلفل می خوام» مغزم به بخش «دزدی نکن» غلبه کرده و فلفل رو برداشتم، اینجا هم باید قبول کرد که «آره بد بوده و شرمنده». در مورد فلفل بدترین کار دنیا اینه که الان بخوام توضیح بدم « [ چون من دزدیدم ] پس دزدی فلفل خیلی هم بد نیست » و فقط چون می خوام هی اصرار کنم که من هیچ وقت هیچ کار بدی نمی کنم ، حیثیت کل اخلاق رو هم به باد بدم.
پی.نوشت. امیدوارم تونسته باشم توضیح بدم که « قبول کردن اینکه آدم گاهی کارهای بد می کنه خیلی بهتر از اینه که کلا سعی کنه معنی خوب و بد رو جابجا کنه و بعد بگه کار بدی نکرده » و امیدوارم برداشت نشه که می گم کار بد بکنین. چیزی که می گم اینه که پذیرش اینکه کار بدی کردیم خیلی بهتر از گند زدن به مفهوم اخلاق است برای اصرار روی اینکه کار ما بد نبوده.
آپدیت: بحث ابتذال شر از هارنا آرنت رو به پیشنهاد خوب سولوژن به ویکیپدیا اضافه کردم (: خوندنش بسیار مفیده
رادیوگیک این هفته، شماره ای پر از هش،پر از شکستن رمزها و پر از زامبی. رادیو گیک شماره هفدهم، برای گیک هایی می خوان ببینن آیا فیسبوک دنبال کنترل جمعیت می ره یا نه !
رادیویی برای کسانی که تکنولوژی براشون فقط تلاش دائمی برای خوندن و حفظ اینکه فلان مدل فلان چیز فرقش با فلان مدل بهمان چیز چیه و تو بازار چنده و شایعه اینکه قراره کی مدل فلانترش بیاد نیست و ترجیح میدن یک پله عمیق تر بشن و تو تقاطع تکنولوژی و جامعه، دغدغههای انسانیشون رو مطرح کنن. رادیو گیک برای گیک های سرگردان در تقاطع جامعه و تکنولوژی.
یادتون باشه تو شماره های قبلی رادیو از موشی حرف زدیم که پشتش یک گوش رشد داده بودن. شماره های اول هم از سینگولاریتی گفتیم و کشت دادن اعضای بدن برای جایگزینی اعضای از بین رفته (پیشنهاد می کنم وبلاگ سینگولاریتی رو دنبال کنین: singularityp.com). حالا خبر تکمیلی دارم براتون: درینگ درینگ! خانمی که یک گوشش در روند مبارزه اش با سرطان به طور کامل برداشته شده بود، در حال رشد دادن یک گوش اضافی روی مچ دستش است. این گوش اضافی از بافت دنده پیوند زده شده و روی بازوی چپ این خانم رشد داده شده. وقتی گوش کامل شد از بازو جدا و به جای صحیحش پیوند زده خواهد شد. پزشک معالج گفته که این طرح رو سالها داشته و فقط منتظر یک بیمار مناسب براش بوده.
یک گروه از محققین، معلمها و دانشجوهای فنلاندی یک تکست بوک ازاد نوشتن. اونهم توی یک هکاتون – ترکیبی از هک کردن و ماراتون. اونها جمعه شروع کردن و یکشنبه کتاب رو تموم کردن.. کتاب متاسفانه فنلاندی است ولی نکته مثبتش اینه که با لیسانس سی سی و به شکل لتکس و پی دی اف منتشر شده.
شاید یک کتاب ساده به نظر برسه ولی نکته اینه که این اولین کتاب آزاد مرجع یک کلاس است و فقط توی سه روز تهیه شده. در ضمن هکاتون ها معمولا مال نوشتن برنامه و اضافه کردن فیچر و اینجور چیزها بودن و این اولین باره که توش یک کتاب نوشته می شه.
به خودمون نگاه نکنین که اصولا اگر برای دانشگاه کتاب بخریم، کتاب آفست دزدی می خریم شش تومن (زمان ما شش تومن بود! الان چقدر شده؟ سی تومن؟). این بیچاره ها باید کلی پول کتاب بدن و بودن یک کتاب آزاد واقعا کمک بزرگی است. در ضمن این می تونه الگوی خیلی خیلی خیلی خوبی برای ما باشه. بعدا می گم نقشه چیه (:
تبلیغ:
برنامه دستیار حرفه ای که مخصوص اندروید هست یه ابزار همه کارست که باهاش میتونید بر روی برنامههاتون قفل بگذارید ، مزاحم تلفونیاتونو بلاک کنید و حتی اینکه از آمدن پیامک های تبلیغاتی مثل ایرانسل جلوگیری کنید و از شر ایرانسل راحت شید ، علاوه بر این امکانات ، برنامه با خودش یک سرچ فوقالعاده سریع ( خداییش سریع هست آقای جدی دیگه !! ) داره که میتونید باسه اجرای برنامهها ، شماره گرفتن ، پلی کردن موزیکها ، یا حی پیدا کردن فایل استفاده کنید ، مهمترین ویژگی جستجو این برنامه الگوریتم هوشمند و سرچ سریع آن است .
برنامه دستیار حرفه ای رو میتونید در بازار پیدا کنید ،
بعله! به لطف آقایان ماکسی مارلیناسپایک و دیوید هالتون، کدهای MS-CHAPv2 که برای وی پی ان استفاده می شن در صد در صد مواقع شکسته شدن. این همون وی پی ان ویندوزی است که ما بهش می گیم pptp و قبلا هم ثابت شده بود که مشکلات امنیتی زیادی داره و حالا این دو نفر در کنفرانس دفکن نشون دادن که می تونن فقط با هزینه کردن بیست دلار و صرف یک روز اون رو بشکنن – با درصد موفقیتی برابر صد در صد.
بعد از پنج سال مسابقه بین متخصصین رمزنگاری و الگوریتمهاشون، بالاخره جانشین یکی از پر استفاده ترین الگوریتمهای رمزنگاری مرسوم مشخص شد. مسابقه درست شده بود تا راه حلی ارائه بشه برای چند مشکل امنیتی الگوریتم گولد استاندارد قبلی. در این مسابقه الگوریتمی به اسم Keccak برنده مسابقه SHA3 شد. دوره قبلی این مسابقه که توسط موسسه ملی استاندارد و تکنولوژی در آمریکا برگزار می شه، سال ۲۰۰۰ بود که توش الگوریتم «استاندارد رمزگذاری پیشرفته» برنده مسابقه شد که این روزها همه از اسکایپ تا موسسه ملی استاندارد ازش استفاده می کنن. مسابقه فعلی هم وقتی ترتیب داده شد که یکسری نشون دادن که الگوریتم های قبلی مشکل دارن و حتی اس اش ای ۱ و اس اچ ای دو ممکنه غیرمطمئن باشن.
الگوریتم اس اش ای ۳ جدید در بعضی جاها بهتر از الگوریتم قبلی است ولی برگزار کننده ها می گن که فعلا کسی رو تشویق نمی کنن از اس اچ ای دوم مهاجرت کنه چون هر کدوم از این دو نسخه مزایا و معایب خودشون رو دارن که مهاجرت از یکی به نسخه بالاتر نیازمند آگاهی دقیق از دلایل اونه.
یک حمله جدید نشون داده که هر ارائه دهنده سیستم موبایل نسل سومی که بر اساس استانداردهای نسل سوم کار کرده باشه، امکان هک شدن داره. منظور از هک اینجا کشف این نکته است که یک گوشی / شماره خاص در سل تحت حمله قرار داره یا نه. هکرها نشون دادن که می تونن با خریدن وسایل مرسوم الکترونیک که همه جا به فروش می رفن و داشتن یک فمتوسل (In telecommunications, a femtocell is a small, low-power cellular base station, typically designed for use in a home or small business.)و بدون هیچ نیازی به شکستن رمز یا داشتن کلید یا چنین چیزهایی مکان گوشی های موبایل نسل سوم یا هر دستگاه استفاده کننده از نسل سه رو کشف کنن. حمله اینطوری است که اتکر با داشتن کمی وسایل الکترونیک و یک فمتوسل روت شده پکت های لایه سه نسل سوم رو شنود می کنه و تغییرمی ده و تو شبکه تزریق می کنه و در اصل بین گوشی و دکل موبایل قرار می گیره تا اطلاعات رو گوش بده و گاهی یک فضولی هایی هم توش بکنه. مثلا توی چیزی به اسم حمله ایمزی (ایمزی شماره مشخصه هر سیم کارت است) حمله کننده توی یک سل پیج می کنه که فلان گوشی حضور داره یا نه. می دونیم که حمله اینقدر بزرگ نیست و نسبتا هم پیچیده است ولی نکته اصلی اش اینه که به ما یادآوری کنه امنیت لایه های مختلف داره و حمله حتما مستلزم شکستن رمز نیست و به سادگی با خوندن پروتکل ها و دیدن ضعف های منطقی شون می شه حملاتی رو انجام داد که نیازمند کارهای عجیبی هم نیستن. خود همین هکرها راه حل ساده استفاده از جفت کلید رو برای حل این مشکل پیشنهاد کردن و تذکر دادن که بهتره موقع طراحی پروتکل ها به نقاط ضعف بدیهی و ساده اونها توجه بشیتری بشه.
فیسبوک بزرگ شد شکی هم نیست. حالا می گه یک میلیارد کاربر داره و در عرض دو سال هم ۲ میلیارد خواهد شد (: اما فیسبوک مشکل داره. فیسبوک با حجم اطلاعاتش به مشکل خورده و احتمالا سخت خواهد بود که در صدر شبکه های اجتماعی بمونه.
سی تی اوی هافینگتون پست می گه که رشد فیسبوک برای کیفیت خطر بزرگی است. بحثش اما جالبه. بحث هایی مثل مشکلات فنی سرویس دهی به این آدم ها یکطرفه و بحث تبلیغات بیشتر و بیشتر که کاربرها رو خسته می کنه هم یکطرف. اما اصل انتقاد عمیق تره. جان پاولی می گه مشکل اصلی که رشد شبکه های اجتماعی رو کند می کنه اینه که این شبکه ها بعد از داشتن حجم خیلی زیادی یوزر، دیگه نمی تونن از اومدن یک یوزر جدید متناسب با دردسرهاش پول در بیارن. از نظر علمی بهش میگ ن Law of Diminishing Returns (تقلیل).
پیشنهاد های مدیر عامل هافینگتن پست برای زوکربرگ مبتنی بر دو چیزه:اول داشتن یوزرهایی که پول اشتراک می دن و در عوض تبلیغ نمی بینن یا اماکانات بشیتری می گیرن و دوم اوپن سورس یا حتی آزاد کردن بخش هایی از کد و در نتیجه پذیرا بودن جامعه ای از گیک ها که حاضرن به رایگان به تیم بپیوندن و کارهایی که الان خرج های بسیاری روی دست شرکت می ذاره رو بر عهده بگیرن. الان شاید وقت این شده باشه که فیسبوک تلاشش برای افراد بشیتر رو کنار بذاره و سعی کنه بره سراغ آروم یک جا نشستن و پول ها رو شمردن و تقلای کاربر جذب کردن رو برای گوگلی بذاره که منابع عظیمی برای خرج کردن توی شبکه اجتماعی اش داره.
روز جمعه محققی به اسم سوریا پراکش اعلام کرد که اکثر تلفن های توی فیسبوک امن نیستن. البته درصد دقیق این جریان مشخص نشده. اول گفت که ۹۸٪ تلفن ها رو دسترسی داره و بعد گفت که از ششصد میلیون کاربر به تلفن پونصد میلیون دسترسی داره اما با وجود این ابهام کاملا در یک اجرا نشون داده که می تونه تلفن های غیرقابل شمارشی رو با تلاشی خیلی کم به دست بیاره.
فیسبوک هم این موضوع رو تاکید کرده اما گفته که جلوش رو گرفته ولی نظر سوریا پراکش چیز دیگه ای است.. بذارین کمی برگردیم عقب ببینیم چی می گه و چطور به این فکر رسیده:
تقریبا یک ماه گذشته بود که داشتم توی فسیبوک می گشتم و دیدم گزینه ای هست توی نرم افزار موبایلش برای پیدا کردن دوستان از روی کانتکت ها. کاری که این ابزار می کنه اینه که فهرست تلفن های ذخیره شده توی گوشی شما رو با دیتابیس فیسبوک چک می کنه و اگر تلفنی توی فهرست شما هست که توی فیسبوک به اسم کسیه اونو به شما نشون می ده
خب حدس بقیه اش سخت نیست (: کافیه همینجوری شماره ها رو یکی یکی درست و سرچ کنین و فیسبوک بهتون بگه که اتفاقا این شماره هم به اسم فلانی است و شماره بعدی به اسم بهمانی و کذا و کذا…
اگر علاقمندین بقیه ماجرای بامزه رو دنبال کنین. این محقق سکیوریتی به فیسبوک خبر می ده ولی هیچ جوابی نمی گیره. اصرار هم می کنه و بازم جوابی نمی گیره. پس یک اسکریپت می نویسه که یک رنج از شماره تلفن رو چک کنه و اسم آدم هاش رو بنویسه و کارها جلو می ره و جلو می ره (:
و در ادامه فیسبوک ها یک نامه هم از آدینا داریم… نکته جالبی رو می گه. اسکرین شاتی از اینکه پسوردش رو فقط با یک کاراکتر اشتباه تایپ کرده و فیسبوک بهش گفته «ظاهرا یک اشتباه تایپی داری. لطفا دوباره سعی کن» بازم بحث هش! اگر فیسبوک پسوردها رو هش می کنه چطوری اینو گفته؟ می دونیم که هش دو تا چیز شبیه هیچ شباهتی به همدیگه نداره پس اگر فیسبوک پسوردها رو هش می کنه چطوری می تونه بگه فقط یک کاراکتر رو اشتباه تایپ کردین؟ اگر هم هش نمی کنه که خب مگه می شه که دیگه واقعا فیسبوقه! ممنون آدیتا نکته جالبی بود.
بحث ها در مورد اوبونتوی بعدی زیادن. کنونیکال (کمپانی پشت اوبونتو) تصمیمهای جدیدی برای تبلیغات توی اوبونتو داره که البته خودش می گه «تبلیغ» نیستن و سرچ مستقیم و بهتر هستن و این باعث شده بعضی ها اعتراض کنن که اوبونتوشون رو اینجوری دوست ندارن. کل جریان اینه که لینوکس سالها است که چیزی داره به اسم لانچر که من نمی دونم تو ویندوز بدون لانچر چجوری اصلا می شه زندگی کرد. لانچر اینجوری کار می کنه که یک رو می زنین و یک سرچ ظاهر می شه و هر چی می خواین توش می نویسین. از اسم فایلی که می خواین بازش کنین تا اسم دوستتون که می خواین باهاش چت کنین تا آدرس ایمیل تا یک محاسبه ریاضی تا تبدیل کیلومتر به اینچ تا اسم یک برنامه و … با انتر انجامش می دین. حالا از نسخه ۱۲.۱۰، لانچر اوبونتو چیزی که تایپ می کنین رو توی آمازون هم سرچ می کنه و نتایج رو نشون می ده. یعنی مثلا اگر بنویسین jsut for un بهتون نشون می ده که این یک کتاب هم هست توی آمازون که می تونین فلان دلار بخرینش و اگر دوست دارین کلیک کنین.
یکسری از این ناراضی هستن و می گن این یک تبلیغ ناخوپاسته است. کنونیکال می گه اینطور نیست و فقط گسترش سرچ است که انتظار می ره در آینده هر چیزی رو در هر کجا براتون پیدا کنه.
اینم بگم که من تقریبا چهار روزه روی اوبونتوی ۱۲.۱۰ هستم که هنوز تو بتا است. به شکل غیرقابل باوری برای یک اوبونتو یا حتی برای یک بتا پایدار و خوبه. مشخصه که به جای یونیتی گنوم-شل نصب کردم. اون سرچ آمازون هم هست. همینطور آیکون آمازون توی دش دیفالت. به هرحال تبلیغه و تا حدی آزار دهنده اما اینکه بگیم اوبونتو حق نداره اینو بذاره حرف چرتی است چون یک شرکت تجاری یک محصول داده و تصمیم می گیره چیزی رو بهش اضافه کنه تا به سود برسه. من اگر دوست ندارم می رم سراغ یک لینوکس دیگه. از فدورا و دبیان تا آریوس.
اما!یک دعوای نسبتا ولید اینه که من می گم دوست ندارم کالا باشم! من ترجیح می دم اوبونتو کالای کنونیکال باشه نه اینکه اوبونتو سرویسی که باهاش من رو به کالایی برای فروش به آمازون تبدیل می کنه. کنونیکال می گه از هیچ کس پولی برای این سرچ نمی گیره پس اینها تبلیغ نیستن اما این جریان کالا شدن ما بحث جدی است. همین اتفاق توی گوگل می افته. به هرحال هر شرکتی یکسری کالا داره و وقتی من پولی بهش نمی دم ولی دارم از سرویس هاش استفاده می کنم یعنی من دیگه مشتری نیستم بلکه من کالایی هستم که داره منو می فروشه به بقیه.
۲۴ سپتامبر شعبه جرایم سایبری یونان یک جوون ۲۷ ساله رو دستگیر کرد. جرم؟ کفر گویی و مسخره کردن یک روحانی یونانی به اسم الدر پایسیوس از طریق داشتن یک سایت به اسم الدر پاستیتسیوس (که یک پاستای یونانی است). پاستافارینهای یونانی تظاهراتی برگزار کردن تا به جریان این دستگیری اعتراض کنن. در این تظاهرات پاستای یونانی به عنوان یک عنصر مقدس پاستافارینی بین مردم پخش شد. پاستافارینها یک مذهب آلترناتیو بامزه هستن(:
تبلیغ: من سعی می کنم کم پرینت بگیرم چون می دونم که تا دارم با اینکار طبیعت رو آلوده و آلوده تر می کنم. اما امروز هشتاد صفحه پرینت گرفتم: شماره جدید نشریه الکترونیکی شگفتزار در مورد زامبی ها. صد و نود صفحه نشریه با کیفیتی که قسم می خورم در خیلی کشورهای دنیا بی نظیره. به http://www.fantasy.ir سر بزنین تا خوشحال باشین از اینکه چنین آدم هایی در ایران هستن. http://www.fantasy.ir یکی از امیدهای من برای ایران بودنه
این DMCA و نوتیسهاش داره یک مشکل خیلی جدی برای اینترنت درست می کنه. البته مشکل جدی در مقایس کشورهای آزاد. اینجا که آب از سرما گذشته (((: ماجرا اینه که طبق قوانین شرکت ها حق دارن به بقیه نوتیس بدن که تا بررسی کامل یکسری چیز رو از سایت هاشون حذف کنن که بعدا بررسی بشه ببینیم مشکل کپی رایت دارن یا نه. اینها حالا به شکل خودکار انجام می شن. مثلا یک برنامه توی یوتوب می چرخه و هر ویدئویی که به نظرش موزیک داره رو گزارش می کنه و تا بررسی نشه، اون ویدئو برای یکسری کشورها ممنوع می شه. یا مثلا موتور دیگه ای در اینترنت می چرخه و هر چیزی که به نظرش ناقض کپی رایت فلان شرکت بیاد رو به گوگل ریپورت می کنه که از سرچ ها بیرونش کنه. حالا در یک اتفاق جدید مایکروسافت برنامه ای رو اجرا کرده که ظاهرا بر اساس تعداد تکرار عدد ۴۵ در لینک ها تشخیص می داده که این مربوط است به ویندوز هشت بتا که به بیرون نشت کرده و اونو گزارش می کنه به گوگل تا از سرچ ها حذف بشه .این برنامه هم کلی سایت رو پیدا کرده و به شکل اتوماتیک به گوگل گفته تا بررسی کامل اونها رو باید از سرچ خارج کنه. از جمله سایت هایی مثل تک کرانچ، ویکیپدیا، بی بی سی و حتی خود موتور جستجوی مایکروسافت یعنی بینگ. گوگل می دونه که این نوتیسها اشتباه هستن و وایت لیستی درست می کنه از جاهایی مثل ویکیپدیا و بی بی سی و دولت آمریکا اما مثلا اگر این موتور اشتباهی سایت من و شما رو گزارش بده رسما هیچ شانسی نداریم و باید منتظر بمونیم کارمندهای گوگل شخصا بررسی کنن موضوع رو که با وجود گزارش های بیشتر و بیشتر این موتورها در هر هفته، حسابش با کرام الکاتبین است که کی فرصت بهمون برسه.
این قوانین نیاز به اصلاح دارن و منطقا فقط وقتی ثابت بشه که چیزی نقض کپی رایت است باید حذف بشه نه وقتی که اتهام وارد شد.
«تفریح دشمن کار نیست». این شعار شرکت نشنال بکستر اپلاید گیمینگ است. یک شرکت طراحی بازی که برای موسسه بانک جهانی، موسسه آینده (future inst) و جاهای دیگه بازی طراحی می کنه یا در اصل روندهای تفریحی رو طراحی می کنه که کمک می کنه کارمندها بهتر کار کنن.
به این جریان توی روانشناسی extrinsic motivation (انگیزه عارضی؟ بیرونی؟) می گن و دوام زیادی هم نداره. شما کار می کنین و حقوق می گیرین و سریعا هم از کارتون خسته می شین. در مقابل گفته می شه که نیازی نیست کار بی مزه باشه. کار می تونه شما رو واقعا درگیر خودش کنه؛ مثل یک بازی که یادتون می ره کی شب شد کی صبح شد. در ضمن توی کارهای ما کلی هم کار بی مزه هست که باید انجام بدیم. اونها رو هم می شه جالبتر کرد. مثلا ضبط ساعت های کاری، پر کردن گزارش های مالی و اینجور چیزها… حالا فکر کنین یک پنل داشته باشین که به شکل یک بازی مقدار ایمیل های دریافتی و ارسالی هر روز یا مثلا مقدار در آمد هر روز بر اساس حقوق ساعتی و اینها رو بهتون نشون بده و از روش بهتون مدال بده یا بین کارمندها بج «سریعترین پاسخ دهنده ایمیل» رو بهتون بده و اینها.. دقیقا کارهایی که برنامه هایی مثل فوراسکوئر می کنن. اینها بازی های جدی هستن. به این جریان می گن gamification. بازی ای کردن دنیای واقعی برای دادن بازخوردهای خوب به آدم ها. استاد دانشگاه استنفورد در حوزه ارتباطات می گه که ابزارهایی که اوراکل و آی بی ام به ما دادن تا باهاشون در اداره و شرکت و دانشگاه کار کنیم خیلی حوصله سر بر هستن و می تونن بسیار جالبتر باشن و این ایده که من در سر کار باید کار خشک بکنم و توی خونه با کامپیوتر بازی کنم ایده صحیحی نیست و بین این دو تا لازم نیست حتما یک مرز باشه. در رادیوهای بعدی در این مورد حتما بیشتر حرف می زنم و حتی شاید یک ویژه نامه هم براش بدیم.
تبریک ها و تقبیح ها
همه تقبیحمون رو جمع می کنیم برای سانسورچی اینترنت: ننگت باد. اگر هم روزی اومدی گفتی «من مامور بودم و معذور» بهت خواهیم گفت که عزیز دلم.. اون زمان که اونهمه آدم شریف و نیمه شریف زندگی می کردن چی شد که تو صاف شده بودی مامور این کار زشت؟
و تبریکمون رو صاف و صادق و ساده می دیم به رضا رشید پور، مهندس بیکار که دروغ رو تکرار نکرد و تو سه دقیقه باهامون از راهی حرف زد که دستمال نمی خواست.
نامه ها
مدتی بود هارد اکسترنالم دچار بیماری رندوم دیتکت شده بود و گاها بالا نمیومد و این اواخر هم با این که به نظر می رسید سالمه، دیگه کلا بالا نمیومد. اولین کار این بود که بک آپی از اطلاعات مهم تر گرفتم قبل از این که کاملا بمیره و بعد بردمش به گارانتی محترم سازگار ارقام. دوستان عزیز با تست هارد به روش گرفتنش کنار گوششون و گوش دادن به صدای هارد تشخیص دادند که هاردم سالم هست! مرحله بعدی این بود که اعلام کنند برای رفع عیوب سخت افزاری هیچ کاری نمی کنند و تنها کاری که ازشون بر میاد، فرمت کردن هارددیسک هست و اگر با فرمت به نتیجه نرسند، هارد جدید(؟) بهم می دن و دو گزینه پیش رو گذاشتند: ۱. درخواست بازیابی اطلاعات (هر گیگابایت = ۱۰۰۰ تومان رایج مملکت عزیز * ۶۷۳ گیگابایت اون داخل بودند) ۲. بی خیال شدن اطلاعات.
( ضمنا هارد یک ترابایتی که ۱۵، ۱۶ ماه قبل ۱۴۸هزار تومان و ۴، ۵ ماه قبل ۲۶۰هزارتومان خرید شده بود، شده ۳۳۰ هزار تومان!)
این طور شد که از خیر گارانتی گذشتیم و هارد رو از قابش که یه تکه پلاستیک بیشتر نیست، در آوردیم، به امید این که شاید پورت ساتا یا چیز دیگه ای برای بیرون کشیدن اطلاعات داشته باشه یا جایی برای انگولک و نداشت.
نهایتا دیروز به پایتخت رفتم تا شاید اونجا، عزیزان راه حلی برای تعویض پورت/بورد داشته باشند اما چیزی جز سگ رفتاری دوستان و جواب سربالاشون نصیبمون نشد. در مسیر برگشت با دست های درازتر از پا، چشمم به مغازه ای افتاد که هارد لپ تاپی و ... می فروخت. گفتم یه بار دیگه شانسم رو امتحان کنم. رفتم داخل. یه آقای میان سال هارد رو گرفت و پرسید که چند دقیقه ای وقت دارم یا نه، که تایید کردم. در کم تر از ۲ دقیقه هارد بالا اومد و همه اطلاعات سر جای اولشون بودند. چند باری هم تست کرد تا مطمئن بشه و هارد رو تحویل داد. (اولش گفت سعی نکن، نمی گم چی کار کردم! بهش گفتم قول می دم به کسی نگم و توضیح داد که چی کار کرده!)
نهایتا گفتم چه قدر باید پرداخت کنم؟
گفت ۵ مغازه پایین تر بستنی هست، سه تا بگیر و بیا!!
گفتم بستنی که نمی شه دستمزد، مبلغش هرچی هست همون رو بدم شما هرچی خواستی بخر باهاش.
گفت می تونستم مثل خیلی ها بگم برو یه ساعت دیگه بیا، کلی هم بلا سر هارد و اطلاعاتت بیارم و علافت کنم! الانم می گم هزینش سه تا بستنیه، یا بگیر یا برو به سلامت!
در نهایت گیجی اومدم بیرون تا بستنی فروشی رو پیدا کنم که دوباره صدام زد که از همون ۳۰۰تومنی هاش بخر!
سه تا مگنوم خریدم و برگشتم دم مغازش. بستنی ها رو تحویل گرفت و گفت خوش اومدی!
هستند هنوز چنین انسان هایی...
موسیقی
و موسیقی رو نمی دونم چی خواهد بود.. زمان ادیت انتخاب می کنم و شرمنده که دیگه نمی تونم اسمش رو بگم ولی حتما قشنگه… [ یک روز گذشت و این موسیقی انتخاب شده ]
نظر من رو بخواین اینها شدیدا علاقمند هستن جیمیل رو سانسور کنن تا کم کم عده بیشتر و بیشتری رو مجبور کنن که بیان روی سرویس های تحت نظر خودشون و این جریان فیلم فقط یک بهانه فوق لعاده مسخره است که نه ربطی به گوگل داره و نه به جیمیل و تازه اگر کسی مفهوم یک سرویس آپلود فیلم و فیلم روش رو نفهمه و دیکتاتور هم باشه می تونه منجر به سانسور یوتیوب بشه نه جیمیل (: به هرحال.. هر کس هر چقدر هم بی سواد و بدون دید از دنیا باشه بعیده واقعا تصور کنه که بستن گوگل در ایران به گوگل در کوتاه مدت ضربه اقتصادی ای می زنه. ما واسه گوگل فقط هزینه هستیم به امید اینکه یک روزی شاید به در آمدزایی برسیم براش.
این ارزش سهام گوگل در پنج روز گذشته (: بعد از اینکه دوستان ضربه مهلک رو بهش زدن
بحث این نیست که سود گوگل خوبه یا بد. این برای امثال آقای خاوری که پولشون خارج از کشوره – چه خودشون داخل باشن چه خارج – معنا داره، برای من و شما این فقط یعنی سانسور و دروغ. بحث اینه که دروغ هر روز عادی تر و عادی تر می شه و این ایده که دروغ های بزرگتر بگیم، مرسوم تر و مرسوم تر تا وقتی که کلا گسستی بین حرف ها و واقعیت پیش می یاد که تنها راه پوشوندش دروغ های بزرگتره و خفه کردن هر صدای مخالف دروغ که در نهایت به چیزی جز گسست خود واقعیتشون منجر نمی شه. ظاهرا کسی هم اهل عبرت گرفتن نیست و هنوز تصور اینه که با شعار نوشتن که «همه چیز ایکس است» و توی رسانه انحصاری گفتن که «همه چیز ایکس است» و تعطیل کردن هر صدایی که همینو نگه، واقعا همه چیز ایکس می شه (: به این عکس لبخند بزنین:
وقتی زمزمههای غیرقابل دسترسی شدن گوگل و جیمیل را شنیدم، باورش برایم بسیار سخت بود ولی وقتی دبیر کارگروه مصادیق محتوای مجرمانه در تلویزیون ظاهر شد و اعلام کرد که قرار است در ساعات آینده گوگل و جیمیل به فهرست عظیم سایتهای غیرقابل دسترسی در ایران اضافه شوند، حتی این یکی را هم باور کردم.
آقای خرمآبادی گفت: «پس از وصول درخواست های مردمی برای واکنش در قبال سایت های اهانت کننده و هتاک به ساحت پیامبر اسلام، لحظاتی قبل به این نتیجه رسیدیم که سایت های وابسته به شرکت گوگل که به اصرار خود برای اهانت در سایت یوتیوب (سایت وابسته به گوگل) ادامه میدهند تا اطلاع ثانوی پالایه شوند تا اعتراض ملت ایران را به دست اندرکاران این اقدامات موهن اعلام کنیم.»
آقای خرمآبادی باید توجه کنند که در کشورهای آزاد مردم حق دارند از سرویسهای شرکتهای خصوصی به مقاصدی که خودشان میخواهند استفاده کنند و شرکتهای ارائه دهنده نه توسط حکومت برنامهریزی شدهاند و نه – خارج از چهارچوبهای چارچوبهای قانونی – مسوولیتی در برابر محتوا دارند. مثلا اگر من در خطوط تلفنی شرکت ورایزن حرفی بزنم که بالاترین حد جرم هم باشد، شرکت ورایزن مقصر نیست. درست همانطور که اگر چیز نامناسبی از نظر آقای خرمآبادی روی دی وی دی های ساخت شرکت سونی کپی شود، تحریم شرکت سونی خنده آورترین عکسالعمل ممکن است.
از طرف دیگر باید توجه کرد که یوتیوب و جیمیل دو بخش مجزا از هم هستند. یوتیوب از قبل در فهرست بدها بوده و یک کار بد جدید منطقا باید فقط یک ضربدر جلوی اسمش اضافه کند ولی ظاهرا ناظم کلاس به جای اینکار، تصمیم گرفته برای نشان دادن جدیتش، اسم بقیه بچههای همان نیمکت را هم به فهرست بدها اضافه کند.
این ماجرا همان ماجرای آهنگر و مسگر است اما حداقل امیدواریم آقای خرمآبادی بعد از گفتن اینکه مکانیزم وصول درخواستهای مردمی در مورد سانسور اینترنت چیست و در چه مواردی ممکن است به نظر مردم در این مورد توجه شود، به این نکته هم دقت کنند که گوگل برای هر کاری در اینترنت اولین سایت مورد مراجعه است و سانسور آن فقط باعث لوث شدن هر چه بیشتر سیستم فیلترینگ و نارضایتی و مراجعه بیشتر و بیشتر مردم به سیستمهای عبور از آن خواهد شد.
اخبار همزمان؟ رییس جمهور محبوب دوستان که یکی از معدود رییس جمهورهای مستعضف نواز جهانه که تا به حال هر بار فرصت کرده رفته سر وقت سفر آمریکا، در جواب خبرنگاری که سوال نماینده های مجلس رو ازش می پرسید که «چرا با ۱۶۰ نفر رفتی نیویورک؟» ظاهرا اصطلاحی رو استفاده کرد که من سال ها است نگفتم و نمی گم – و مهمتر از لفظ اصولا نیازی ندیده جوابگوی مردم باشه. سکه به بالای یک میلیون تومن رسید . سی تا کشور توی خلیج فارس مانور برگزار می کنن و دوست و برادر بشار اسد از حزب بعث سوریه همچنان مردم کشورش رو می کشه. دروغ در کشورمون عادی و عادی و عادی تر شد و پلاکاردهایی در شهر نصب شده که می گه تهران شهر نظم و اخلاق است.
در شماره های ویژه رادیو گیک، اخبار رو سریعتر مرور کنیم و زود می ریم سراغ توضیح مفصل یک مفهوم. مفهوم مفصل این شماره؟ پولی به اسم بیت کوین ! جدیدترین پول جهان.. و البته عجیب ترین! آماده باشین که می خوایم دولت ها، اقتصاد، هکرها، منابع طلا، رمزگزاری، هش و شبکه های پیر تو پیر رو به هم پیوند بدیم و اسمش رو بذاریم: شماره ویژه بیت کوین، رویای فریدمن
شروع با اعتراض
رادیویی برای کسانی که تکنولوژی براشون فقط تلاش دائمی برای خوندن و حفظ اینکه فلان مدل فلان چیز فرقش با فلان مدل بهمان چیز چیه و تو بازار چنده و شایعه اینکه قراره کی مدل فلانترش بیاد نیست و ترجیح میدن یک پله عمیق تر بشن و تو تقاطع تکنولوژی و جامعه، دغدغههای انسانیشون رو مطرح کنن. رادیو گیک برای گیک های سرگردان در تقاطع جامعه و تکنولوژی.
موسسه IETF فعالیتش برای استاندارد کردن فرمت جدید به نام اپوس رو تموم کرده. این کدک جدید که آزاد و رایگان خواهد بود بهینه تر از تمام کدک های قبلی (از جمله ام پی تری و او جی جی ) است و با همکاری موزیلا، مایکروسافت (از طریق سکایپ) ، زیف، برودکام و بقیه درست شده و گوگل و موزیلا گفتن که کدک تصویری مرتبط با این هم به زودی ارائه خواهد شد.
گاتفرید سوارتلوم وارگ Gottfrid Svartholm Warg که برای فرار از زندان توی سوئد مدت ها بود توی پنوم پن زندگی می کرد بالاخره توسط پلیس دستگیر شد و قراره به سوئد تحویل داده بشه.
به گفته رییس پلیس پنوم پن، گاتفرید بیست و هفت ساله بعد از این اتفاق افتاده که دولت سوئد یک کمک ۶۰ میلیون دلاری برای توسعه کامبوج به این کشور داده. جرم این هکر اینه که سایتی رو راه انداخته که لینک هایی داده به جاهایی که نقض کپی رایت می کردن و به این خاطر به چهار سال و ده ماه حبس محکوم شده. ادعای پایرت بی اینه که سایتش هیچ فایل ناقض کپی رایتی رو روی سایتش نداره و در نتیجه جرمی مرتکب نشده و لینک دادن به جایی که جرم انجام داده به ذاته جرم نیست.
این مدرسه راهنمایی در تله یک تبلیغاتی افتاد که توش می گفتن همه معلم ها می تونن لپ تاپ هاشون رو با آی پد ۲ عوض کنن و خب معلومه که همه می خوان باکلاس باشن و یک آیپد دستشون بگیرن. نویسنده می گه که اکثر معلم ها اطلاعات فنی چندانی نداشتن و با هیجان لپ تاپ هاشون رو با آیپد عوض کردن و حالا بعد از چند هفته اتاق معلم ها پر شده از آه و ناله و پشیمونی. اصلی ترین مشکل داکیومنت ها هستن و اسلایدهای پاورپوینت و بعد از اون، انتقال فایل به آیپدها که امکان انجامش با یو اس بی نیست. در ضمن اگر کسی بخواد چیزی که روی آیپد داره رو بندازه روی پرده باید ۲۵ دلار پول بده برای یک دانگل ایپد به وی جی ای.
البته جنبه های مثبتی هم هست. مثلا نت برداری در جلسه های معلمین یا دسترسی به اطلاعات دانش آموزان که خب یک تبلت راحت تر از یک لپ تاپ است برای بعضی آدم ها.
اپل اخیرا یک پتنت پر سر و صدا ثبت کرده: اینکه یک سل موبایل بتونه به موبایل های توی اون سل اعلام کنه که حق ندارن فیلم یا عکس بگیرن. منطقا یکی از کاربردهای اصلی اش این خواهد بود که اگر در جایی ناآرامیای در جریانه، اپل ها نتونن فیلم بگیرن. خاک بر اسر اپل (: البته بحث اصلی فقط فیلم نیست بلکه هر کاری است که مسوولین بخوان، مثلا رفتن به اسلیپ مد یا شات دان شدن یا هر چی.
اچ تی سی پنج تا پتنت از گوگل خریده و داره باهاشون به اپل حمله می کنه. حمله به حدی جدی است که اگر قاضی که ای تا اینجا نظرش اینه که «پتنت های اچ تی سی تا ازینجا که قابل قبول به نظر می رسند» تا آخر هم نظرش رو حفظ کنه ممکنه واقعا فروش دستگاه های ال تی ای (از جمله آیپد جدید و احتمالا گوشی جدید) ممنوع بشن. ادعای اپل برای مقاومت اینه که چون اچ تی سی این پتنت ها رو از گوگل خریده حق نداره در موردشون دیگه شکایتی داشته باشه چون حق شکایت رو نخریده یا چنین چیزی (:
می بنین چقدر دنیا داره احمقانه می شه؟
در اعماق
شماره ویژه که در اعماق نداره… گوش هاتون رو بگیرین می ریم شیپور!
تبریک ها و تقبیح ها
همه تقبیح هامون رو جمع می کنیم و یکجا می زنیم تو سر اسراییل. برای دادگاه اسراییل که «بررسی کرد» و گفت که کشته شدن راشل – فعال حقوق بشر – زیر بولدوزرهای نظامی اسراییل یک حادثه بوده و حین یک عملیات «نظامی» برای «جلوگیری از تروریسم» اتفاق افتاده. برای حکومت اسراییل که کشتن آدم ها براش راه حل مشکلاتش است و برای صهیونیست هایی که فکر می کنن قوم برگزیده خدا هستن و بقیه چون از قوم خودشون نیستن ارزش کمتری دارن.
بخش آخر
میلتون فریدمن – اقتصاد دان – گفته بود که دولت باید پشتوانه های پولش رو حذف کنه و به جاش با یک سیستم اتوماتیک و طبق یک برنامه خاص پول وارد سیستم کنه. فریدمن استدلال می کرد که اینکار تورم رو کنترل خواهد کرد و می تونه باعث بشه برنامه ریزی دخل و خرج کاملا راحت بشه. حالا رویای فریدمن تحقق پیدا کرده. البته نه توسط یکی از اون دولت های خببیث بلکه توسط هکر افسانهای ساتوشی ناکوموتو (که حتی اسم واقعی اش رو به ما نگفته).
بیت کوین، «اولن پول دیجیتال غیرمتمرکز» دنیا است که در سال ۲۰۰۹ توسط برنامه نویسی به اسم ساتوشی ناکوموتو ابداع شد. این پول بر خلاف پولهای دیجیتال /مجازی دیگه (مثلا دلار لیندن سکند لایف) هیچ مرکزیت خاصی نداره و توسط یک شرکت یا کمپانی کنترل نمی شه. همینطور این پول وابسته به هیچ پولی در دنیای خارج نیست در حالی که در دنیای واقعی قابل استفاده برای خرید سرویس و کالاهای واقعی است. پول های مجازی دیگه همیشه برای خرید کالاهای مجازی (مثلا یک شمشیر توی یک بازی) بکار می رن و همزمان هم فقط توسط شرکت ارائه دهنده قابل تبدیل به پول بیرونی (مثلا اون دلار خوشگله) هستن. اینهم مهمه که بر خلاف پول های مرسوم که توسط یک سیستم کنترلی مرکزی مدیریت می شن و اون سیستم بر مبادلات و صحت عملکرد و اینها نظارت داره، اعتبار سکه ها و مبادلات بیت کوین توسط یک شبکه نقطه به نقطه درست مثل چیزی که توی فایل های تورنت وجود داره، تایید می شه.
راحت ترین روش برای نگهداری پول های بیت کوین عضو شدن در یک کیف پول بیت کوین آنلاین است و انجام همه عملیات خرید و فروش و انتقال از طریق اون کیف پول. البته اینکار به معنی اعتماد به مسوولین سایت و امنیت سیستمه چون همه پول شما (به شکل اطلاعات) دست اونها است و اگر اونها رو بردارن و بردن، درست مثل اینه که یکی سکه های طلای شما رو برداشته باشه و رفته باشه. اگر کسی از این موضوع نگرانه می تونه برنامه لوکالی رو نصب کنه که روی کامپیوتر خودش یک کیف پول بیت کوین می سازه که می تونه سکه ها رو تو خودش نگه داره یا به کس دیگه منتقل کنه. البته خطر ویروس (اگر ویندوزی هستین) و خرابی فیزیکی رو باید جدی گرفت. اگر کیف پول بیت کوینتون رو روی لپ تاپ خودتون سرقت کرده باشین و کسی در شهر قانون و اخلاق (تهران) شیشه ماشینتون رو بشکنه و لپ تاپ رو بدزده، حتی اگر خودش از بیت کوین سر در نیاره شما هم با از دست دادن فایل های مربوط به سکه های مجازی تون، کل پولتون رو از دست دادین – البته اگر از فایل ها بک آپ نگرفته باشین.
تمام تراکنش ها با کلید عمومی محافظت میشن، تکنیکی که تقریبا امنیت همه ارتباطات اینترنتی رو بر عهده داره. در این روش با تکنیک های ریاضی دو کلید جدا از هم تولید می شن که باهاش کلید رمزگذاری کننده توان باز کردن همون رمزی که ساخته رو نداره و برعکس. در این روش یک کلید – که بهش کلید خصوصی می گیم – دست صاحب کیف پول می مونه و کلید عمومی به همه داده می شه. اگر قرار باشه کسی به کسی پول منتقل کنه ، با استفاده از کلید عمومی گیرنده که همه بهش دسترسی دارن، این تراکنش رو رمزگذاری می کنه و بعد فقط و فقط گیرنده که کلید خصوصی رو داره می تونه اونو باز کنه.
این روش علیه دزدی کار می کنه ولی باید روشی هم باشه که جلوی یک چیز دیگه رو بگیره: چی می شه اگر صاحب یک سکه بیت کوین ، اونو دو بار خرج کنه؟ در یک روش متمرکز، جلوی اینکار با بودن یک «مرکز» گرفته می شه. من می دونم که شما فلان پول رو فلان جا خرج کردین و در نتیجه با چک کردم همیشگی یک بانک اطلاعاتی مرکزی، دیگه اجازه نمی دم اون پول رو خرج کنین ولی اگر من مرکزی نباشم چی؟ تمام ایده بیت کوین این است که هیچ مرکزی کل معاملات رو کنترل نکنه پس چطور می شه جلوی این کلاهبرداری دوبار خرج کردن یک سکه (کپی کردن و خرج مجددش) رو گرفت؟ اینکار کمی قلق داره. خیلی ها قبلا نظریه پردازی کرده بودن که اینکار غیر ممکنه و بدون یک بانک اطلاعاتی مرکزی نمی شه جلوی دو بار خرج شدن یک سکه رو گرفت و قبلا هم تمام پول های مجازی، اینجا شکست خورده بودن. همه اونها نیاز به یک سیستم مرکزی کنترل کننده همه مبادلات داشتن و خب حرف مردم هم این بود که اگر قراره یک سیستم مرکزی باشه همون دولت خبیث که باز بهتره !
بیت کوین برای حل این مشکل سراغ شماره سریال پول و اینها نرفت. تقریبا همه اونها رو می شد فریب داد. روش بیت کوین اینه که فهرستی درست کنه از تمام تراکنش های انجام شده در سیستم. این تراکنش ها دو جور می تونن باشن: پول به سیستم اضافه شده یا پول از کسی به کس دیگه منتقل شده.
پول اولیه از اینجا اومد که اولین کسی در جهان که اولین اکانت رو ساخت به شکل اتوماتیک پنجاه سکه گرفت. تراکنش های بعدی مربوط بودن به انتقال این پنجاه سکه به افراد مختلف. این عملیات تک به تک به تمام شبکه مخابره می شدن. در اوایل که شبکه خیلی کوچیک بود چک کردن صحت این اخبار بسیار راحت بود. هر کس که فایل رو دریافت می کرد لاگ انتقال رو آپدیت می کرد و بقیه از اون استفاده می کردن. اگر کسی سعی می کرد کلک بزنه و لاگ یکی از تغییرات رو حذف کنه و اون پول رو دوباره حذف کنه یا مثلا پولی که قبلا گرفته بود رو دوباره تکرار کنه توی لاگ و دوبار پول بگیره، متوجه می شد که بقیه این تغییر رو رد می کنن و کل تراکنشی که پیشنهاد کرده توسط اکثر افراد رد می شه و در نهایت سیستم قبولش نمی کنه.
اما در عمل با رسیدن کاربران به چند صد و بعد چند هزار و بعد چند صد هزار نفر و حتی چند میلیون و بالاتر و بالاتر چطوری می شه مطمئن بود کهآخرین لاگ معتبر کدومه؟ این جریان نباز به هوش داره. هوشی که خانم یا آقای ناکوموتو داشت و من و شما سعی می کنیم تمرکز کنیم تا بفهمیم چیکار می کنه! برین برای موزیکه که فکرتون باز بشه تا برگردم و توضیح بدم!
موسیقی
Wonderful Tonight by Eric Clapton
بحث این بود که برای تایید صحت اعتبار تراکنش ها، فایلی داریم که همه تراکنش ها توش نوشته شده و اگر چیزی تکراری باشه همه می فهمن. اما از کجا می تونیم بفهمیم که چه کسی لاگ صحیح رو گذاشت و چه کسی لاگ الکی تولید کرده؟ جواب چیزی است به اسم هش و کار اجباری!
بذارین اول هش رو توضیح بدم. هش یک الگوریتم یک طرفه است. اگر پشت لینوکس هستیم بزنین md5sum اسم یک فایل تا .. توضیح هش. اگر کوچکترین جزء تغییر کنه کلا خروجی عوض می شه و قابل برگشت هم نیست. در ضمن این امکان هم وجود نداره که از هش، مطلب اصلی رو بازیافت کنیم. تولید هش هم تا وقتی کل الگوریتم هش اجرا نشه قابل پیش بینی نیست و مثلا نمی شه گفت توی فلان فایل فقط یک کاراکتر رو عوض کردیم پس هش چی می شه؟ بلکه باید الگوریتم از اول هش رو محاسبه کنه و خروجی هم اگر ورودی برنامه ریزی شده نباشه، چیزی شبیه یک عدد اتفاقی است.
حالا به یک الگوریتم هش فکر کنین که خروجی اش یک عدد بین ۱ تا هزار است. اگر بهش ورودی رندم بدیم، خروجیها تقریبا در یک درصد موارد بین یک تا یازده خواهند بود. ابتکار بیت کوین این بود: اگر یک ورودی داشته باشیم یک خروجی خاص ایجاد می کنه. حالا ما تلاش می کنیم به انتهای اون ورودی یک چیزی اضافه کنیم و دوباره هش رو حساب کنیم تا هش عددی بین یک تا یازده رو بهمون بده. قبلا در مورد هش حرف زدیم و می دونیم که تنها راه برای اینکار سعی و خطا است: اضافه کردن یک چیزهایی به فایل و هش گرفتن و دیدن اینکه خروجی در محدوده دلخواه هست یا نه. در مثال بالا، به طور آماری نیاز به صد تلاش داریم تا بتونیم با الگوریتم هشی که خروجی اش از یک تا هزار است، یک خروجی یک تا یازده بگیریم. اما اگر کسی این عدد رو پیدا کرد و به بقیه گفت همه می تونن سریع اونو چک کنن. اینکار فقط با بروت فورس (سعی و خطای زیاد) قابل انجامه و به همین دلیل در اون دنیا بهش می گن «کار اجباری».
در سیستم بیت کوین وقتی تراکنشی انجام می شه به کل شبکه برودکست می شه – در قسمت هایی به اسم بلوک . داخل این برودکست نه فقط تراکنش های جدید که قسمتی از تراکنش های کانفرم شده قبلی (یعنی نوک شاخه کل لاگ) هم هستن. این زنجیره ، زنجیره تمام تراکنش های پذیرفته شده در سیستم هستن.
برای اینکه این بلوک جدید که تراکنش های جدید رو به دم قبلی ها وصل می کنه معتبر بشه یاید روشی کشف کنیم که یک آدم مستقل نتونه اونو انجام بده ولی برای کل شبکه هزینه چندانی نداشته باشه. اصطلاح «کار اجباری» که دو دقیقه پیش گفتم یادتونه؟ اون بهترین روشه. همه کامپیوترهای شبکه سعی می کنن عددی رو کشف کنن که بتونه با لاگ های جدید و دم لاگ های قبلی از طریق الگوریتم هشی که عددی بین صفر تا دو به توان دویست و پنجاه و شش تولید می کنه، عددی زیر تارگت تولد کنه. مثلا همون یازده در مثال قبلی. این تارگت رو جوری می ذارن که تقریبا در هر ده دقیقه یک بلوک جدید تولید بشه. اگر شبکه پیشرفت کنه و کامپیوترها سریع بشن، کافیه تارگت رو بیاریم پایینتر تا هنو زتقریبا ده دقیقه کار اجباری لازم باشه برای ایجاد بلوک معتبر شده جدید. با این روش ایجاد لاگ فایل جدید (یا در اصل دم جدید برای لاگ قبلی) و معتبر کردنش نیازمند تلاش جمعی کل قدرت شبکه است و این یعنی یک متقلب به تنهایی نمی تونه اونو تولید کنه مگر اینکه بیشتر از پنجاه درصد کامپیوترهای کل بیت کوین رو کنترل کنه که در عمل غیرممکنه.
پس سیستم برای کنترل اعتبار وابسته شد به همه کاربراش. جالبتر از این؟ در حال حاضر اگر شما انرژی کامپیوترتون رو بدین به این سیستم و ازش کار اجباری بکشین، به شرطی که کسی باشین که هر دقیقه یکبار کد رو می شکنه و پیدا می کنه چی باید به ته دم لاگ اضافه بشه تا خروجی هش از تارگت کمتر بشه، پنجاه سکه جایزه می گیره (: پس اگر کسی تونست کد رو بشکنه (که شانسی است و وابسته به اینکه چقدر پول صرف توان پردازشی کردین) اول یک پنجاه سکه به خودم اضافه کن به اول لاگ اضافه می کنه و بعدش عدد رو به همه می ده که چک کنن ببین درسته یا نه.
الان یک چیز مهم دیگه رو هم توضیح دادم: پول از کجا تولید می شه؟ یادتونه؟ اسم این شماره هست رویای فریدمن. اینکه فریدمن می خواست پشتوانه فیزیکی پول رو حذف کنه و با روندی پایدار پول به سیستم اضافه کنه؟ حالا هم بیت کوین تقریبا هر ده دقیقه یکبار پنجاه سکه به سیستمش اضافه می کنه و اون رو می ده به کسی که کلی توان کامپیوتری گذاشته وسط و سعی می کنه عددی رو درست حدس بزنه. در حال حاضر این تقریبا برابره با سیصد سکه در ساعت ولی قراره در هر چهار یکبار این «معدن سکه» نصف بشه. در سال ۲۰۱۳ هر کس که بتونه یک بلاک رو کشف کنه (درست مثل یک معدنچی طلا که طلاهای اصلی رو استخراج کرده و به دست آوردن جدید طلا سخت تر و سخت تر شده براش) دیگه فقط به ازای هر شکستن کد ۲۵ سکه خواهد گرفت، در ۲۰۱۷، ۱۲.۵ سکه و در نهایت هم انتظار می ره از سال ۲۰۳۰ میزان ورود سکه به سیستم در حد صفر بشه و در کل دنیا حدود ۲۱ میلیون سکه وجود داشته باشه که دیگه فقط دست به دست می شن.
همونطور که گفتم این ایده درست مثل ایده معدن است. درست مثل یک معدن طلا که پشتوانه پول از اون تامین می شه. البته بر خلاف چیزهایی مثل طلا که توشون ممکنه یکهو یک معدن جدید کشف بشه و ارزش کلی بیاد پایین، در بیت کوین حجم ورودی کاملا کنترل شده است و اینه که بهش می گیم رویای فریدمن.
این پول رو می تونیم هر جا و هر طور می خوایم مصرف کنیم و میزان پولی که هم از ما می گیرن برای هر معامله، بسیار کمتر از روش هاس سنتی است و سایت های زیادی هم هست که بیت کوین قبول می کنن یا اصولا بیت کوین رو با دلار و غیره معامله می کنن.
میان برنامه نامه ها!
نامه ها
سلام آقای جادی،وقت بخیر
یک درخواست کوچیک ازتون داشتم ، اینکه درموردمشکل ما ایرانی ها در ارتباط با
خریدهای اینترنتی مثل استفاده ازاپ استور یا سرویس اسپاتیفی توضیح بدید،بگید
که ما چقدر بدبختی میکشیم تا یه اپل آیدی داشته باشیم و خیلی از امکانات
اینترنت که پولی هستند برای ما غیر قابل استفاده اند .
در رابطه با این سایت هایی که جدیدا درست شده اند هم هشدار بدهید ، من به
چندتایشان سر زدم ، مدارکی که برای فرستادن مسترکارت میخواستند عبارت بود
از ، نام کامل ، کپی شناسنامه ، ترجمه ی شناسنامه و اطلاعات کامل تماس !
که احساس میکنم یه کلاه برداری بزرگ و بسیار کثیفه
در آخر اگر راهی هم برای ما وجود داره تاز امکانات پولی اینترنت استفاده
کنیم هم لطف کنید بگید
خودم فکر میکنم تنها راه رفتن از این کشور منزوی است
با تشکر امیر
از نظر قانونی، انتقال بیت کوین مثل هر پول دیگه است. مثلا هر تراکنش بالای ۱۵۰۰۰ دلار باید به پلیس اطلاع داده بشه که جلوی پول شویی گرفته شده باشه یا در موارد مالیاتی ، فروش کالا یا خدمات در برابر بیت کوین هم باید گزارش بشه هرچند که نیروی اجرایی پشت این جریان چندان قوی نیست.
مشخصه که مثل تور، کلی آدم از این پول وحشت دارن. به هرحال پول یک چیزی بوده و هست که دولت ها کنترل کامل روش دارن. مثل کشتن بقیه که تنها شیوه قانونی اش وقتی است که دولت انجامش بده. یک سناتور آمریکایی گفته بیت کوین دقیقا چیزی است که قاچاقچی ها همیشه منتظرش بودن چون یک پول غیرقابل ردگیری است و مدافعان بیت کوین هم قبول دارن که کنترل کردن تراکنش های بیت کوین برای پلیس سخت تر از پیگیری تراکنش های مبتنی بر کردیت کارته و در مورد قاچاق و غیره هم می گن هر شکلی از قاچاق نیازمند جابجایی اجسام فیزیکی است که پلیس می تونه اونجا وارد عمل بشه اگر واقعا نگرانه و قرار نیست امکان پول دادن مستقل از دولت رو از مردم بگیریم تا کسی نتونه کار بدی بکنه.
مردم نگرانی های دیگه ای هم دارن… آیا شما خودتون حاضرین پولتون رو به چیزی منتقل کنین که هیچ دولتی پشتش نیست؟ اصلا اگر اهل تکنولوژی و گیک نباشین چی؟ آینده این پول چیه؟ یا اصلا اگر یک نفر کل سیستم رو هک کنه و پول تولید کنه یا پول شما رو برداره چی؟ خب بازمتن و ازاد بودن این سیستم یک قدم بسیار عظیم در پاسخگویی به این چیزها است. هر کس حق داره کدها رو بخونه و اگر گیری توش هست اونو به بقیه نشون بده. در مورد پیشرفت واینده هم.. بعدا حرف می زنم (:
گروه دیگه که در مورد موضوع حرف می زنن اقتصاد دان ها هستن. درسته که این پول تازه از ۲۰۰۹ عرضه شده و هیچ دولتی هم پشتش نیست و اولش شاید یک چیز خنده دار بود اما حالا میزگردهای پر سر و صدا در موردش برگزار می کنن. مثلا اونها در این مورد حرف می زنن که ایا ایده کم شدن تولید پول در طول زمان ایده خوبیه؟ بعضی ها می گن اگر اقبال به بیت کوین همینطور که داره زیاد می شه بازم زیاد و زیادتر بشه، این کم عرضه کردن پول باعث رکود فاجعه باری خواهد شد.
یک انتقاد بزرگ دیگه اینه که در حال حاضر بقیه پول ها یک سیستم متمرکز پشت خودشون دارن که در صورت بروز مشکلی جدی برای پول باید پاسخگو باشن (حالا وضع خودمون رو نبینین که کسی به چیزیش نیست.. ولی یک دولت اگر پولش شدیدا سقوط کنه باید جوابگو باشه) ولی بیت کوین یک پول جامعه محور است که اگر مشکلی خیلی جدی هم براش پیش بیاد نمی شه انتظار داشت کسی کار خاصی براش بکنه به جز خود اون مردم ولی اکثر مردم دنیا نه اوپن سورس رو درست درک می کنن و نه مسوولیت های اجتماعی شون رو و احتمالا ترجیح می دن آزادی هاشون رو به دولت ها و مسوولین مربوطه بدن و بیخیال باشن. تا وقتی جریان این شکلی است احتمالا بیت کوین کاربرهای خیلی خیلی زیادی پیدا نمی کنه ولی به هرحال خوبه ما تکنولوژیست ها یک نگاه بهش داشته باشیم که یک انقلاب است… یک مرحله دیگه آزاد شدن از حاکم هایی که اگر بهشون رو بدیم دوست دارن همه چیز در انحصار خودشون باش (از حق کشتن آدم ها به اسم جنگ و مجازات تا انحصار اقتصاد و بعضی جاها حتی انحصار اینکه کی چی باید بخوره و چی نخوره و کی بخوره و کی نخوره (: )) خلاصه بیت کوین یک حرکت عظیم است.. یک انقلاب و یک مفهوم جدید، بخصوص با پیشنهاد دهنده و نویسنده ای که خواسته ناشناس بمونه در حالی که اگر اهل اسم و رسم بود می تونست یک اقتصاد دان، برنامه نویس، هکر یا هر چیز عظیم در دنیا شناخته بشه.
چند نکته رو هم بگم و بریم سراغ موزیک آخر برنامه:
ویکی لیکس، فری نت، موسسه سینگولاریتی، ارشیو اینترنت، اف اس اف / Free Software Foundation و تا این اواخر ای اف اف کمک مالی با بیت کوین قبول می کردن.
بر خلاف سیستم بانکی که توش تراکنش ها مخفی هستن، در بیت کوین هی کس به فهرست تمام تراکنش ها دسترسی داره. در این سیستم پرایوسی افراد با تعریف چندین و چند آدرس برای هر کیف پول و دادن آدرس های مختلف به افراد مختلف تامین می شه
اینجا اونجاست که گفتم بعدا می گم… این بحث که آیا کسی جرات می کنه بیاد از این سیستم استفاده کنه؟ واقعیت اینه که هیجان بیش از حد زیاده و مبدعان و یکسری از سایت های کیف پول و تراکنش دائما تذکر می دن که مردم نباید بیش از حد اینجا سرمایه گذاری کنن. دلیل سرمایه گذاری هم نرخ برابری بسیار قوی بیت کوین است. بیت کوین اوایل در برابر دلار تقریبا ارزش صفر داشت. در اوایل دو هزار و یازده به تقریبا یک به یک رسیده بود و هر بیت کوین برابر یک دلار بود و اگر اون موقع بیت کوین می خریدین، فقط شش ماه بعد پولتون سی برابر شده بود (: بعد نرخ برابری کمی پایین اومد و الان تقریبا روی هر بیت کوین برابر دوازده دلار مبادله می شه و این یعنی در یکسال ارزشش ده برابر شده. بیت کوین خیلی خوب داره می ره جلو.
در سال ۲۰۱۱ شرکت سیمانتک از کرمی نام برد که در شبکه ها پخش می شد و از کامپیوترهایی که تسخیر می کرد به عنوان کارگر برای کار اجباری استخراج بیت کوین استفاده می کرد.
سایت سیلک رود که برای معاملات غیرقانونی استفاده می شه فقط با بیت کوین کار می کنه
بیت کوین رو اولین بار ساتوشی ناکاموتو معرفی کرد و در ۲۰۰۷ شروع به کار روی برنامه اش کرد. در سال دو هزار هشت این زن یا مرد یا هر چی شخصا یک مقاله منتشر کرد که کارش رو توضیح می داد و در سوم ژانویه ۲۰۰۹ پروژه اش رو به شکل اوپن سورس منتشر کرد و اولین بلاک پول رو ایجاد کرد. کسی این فرد رو نمی شناسه و اصلا مشخص نیست یک اسم واقعی است یا مستعار.
کد با سی پلاس پلاس نوشته شده و اگر بخواین باهاش برنامه نویسی کنین باید از libbitcoin یا BitCoinJ استفاده کنین
آدرس کیف پولهای بیت کوین چیزهایی مثل 175tWpb8K1S7NmH4Zx6rewF9WQrcZv245W هستن. رشته های ۳۳ حرفی که همیشه با یک یا سه شروع می شن
در جون ۲۰۱۱ مشهورترین مرکز تبادل پول بیت کوین هک شد و گفته می شه اکانت هایی که مجموعا بیشتر از ۸۷۵۰۰۰۰ دلار پول توشون بود دستکاری شدن. این جریان باعث سقوط شدید بهای بیت کوین توی اون یک سایت شد
در جولای ۲۰۱۱ بیتومات که بزرگترین سیستم کیف پول آنلاین بیت کوین بود گفت که فایل اصلی دیتابیسش خراب شده و ۱۷۰۰۰ بیت کوین از دست رفته. ارزش این بیت کوین ها تقریبا ۲۲۰ هزار دلار بود. گفته شد که سایت فروخته می شه تا این پول از بین رفته جبران بشه.
در آگوست ۲۰۱۱ مای بیت کوین که کارش تبادل بیت کوین و دلار است گفت که هک شده و مجبوره سایت رو ببنده و تنها می تونه ۴۹٪ پولی که کاربران پیشش داشتن رو بده. در این پروسه ۷۸هزار بیت کوین برابر تقریبا ۸۰۰۰۰۰ دلار گم شد.
اینهم از شماره ویزه بیت کوین… اگر خوشتون اومد بگین تا شماره های ویژه بیشتری برگزار کنیم (:
وبلاگ یک رسانه است. یک رسانه شخصی که توی ایران معاصر انقلاب کرد. وبلاگ در ایران خوش شانس بود که با گروه خیلی خوبی شروع شد. البته طبیعی هم بود: بچه های فعالتر، باهوش تر، دنیا دیده تر، پر حرف تر، دنبال روزنهای برای صحبتتر و … کشفش کردن و سریعا یک قدم بزرگ در ایران رو برداشتن. این قدم این باور بود:
ما بیشماریم.
زنها، از زن بودن نوشتن. حقوق بشری ها از نقض حقوقمون نوشتن، مخالفین سانسور حرف هایی رو نوشتن که هیچ وقت اجازه گفته شدن نداشتن، کسانی تاریخهایی رو روایت کردن که هیچ وقت تو کتاب ها، رادیو، تلویزیون، مدرسه و … حق حتی اسم بردن ازش به عنوان یک افتخار هم ممکن نبود. وبلاگ ها ایران رو تکون دادن – به لطف اولین هایی که سنگ بنای اولیه رو خوب گذاشتن.
من اون زمان وبلاگی نبودم. سایتم رو داشتم و روی یک چیزی مثل یک دانشنامه کار می کردم. برام هم سوال بود که «مگه یک انسان چقدر اندیشه ناب داره که هر روز بتونه یک پست بذاره؟» و خیلی زود انقلاب اومد و این فکر مسخره ام رو عوض کرد. به این نتیجه رسیدم که اتفاقا مهمترین کاری که وبلاگها مسوولش بودن این بود که روشی باشن برای «بودن». میلیون ها نفر ایرانی که تا دیروز فکر می کردن فقط خودشون تنها توی قالب هایی که براشون ساخته شده جا نمیشن، یکهو کشف کردن که میلیونها نفر دیگه مثل خودشون تو این جامعه هست. اتفاقا وقتی وبلاگها مهم شدن که آدم ها شروع کردن از زندگی های عادی شون نوشتن. از عشقشون به دوست پسرشون، از بامزهبازیهاشون، از پیچوندنهاشون، از شیطنتهاشون، از اینکه چرا فلان چیز فلان طور نیست و … و یکهو دیدیم که هیچ کدوم ظاهرا در قالبهایی که میلیاردها خرجش می شه تا بریم توش جا نمی شیم.
این یک انقلاب بود. سانسور شروع شد. سرکوب شروع شد. دستگیری ها و … ولی واقعا سیل اومده و رفته و دیگه هم قابل جمع کردن نیست (: حتی ایدههایی مثل خرج پول های عظیم برای «وبلاگنویسی فلانها و حضور اینترنتی بهمانها» هم جواب نداد چون وبلاگ رو می شه به زور ریدایرکت از مطالب سانسور شده و اینها کرد تو چشم مخاطب یا نویسنده اش رو برد کیش سوار جت اسکی کرد یا بهش وی پی ان داد یا هر چی ولی بحث مخاطب مهمه و این مخاطبه که وقتی به زور می خوای چیزی رو بکنی تو چشمش، صفحه رو می بنده می ره بعدی (: اشتباه دوستان این بود که فکر کردن دلیل محبوبیت وبلاگ در بین جوون ها مال شکل قالبش است (: یادشون رفت که وقتی وبلاگ ها جذاب هستن که حرف های رسانه های غالب رو نزنن. اگر قرار باشه رییس بگه فلان و بعد نوچههای رییس همه بگن «احسنت. دقیقا فلان» که خب مخاطب می ره سراغ همون مادر جریان (: (:
الان هم من از وضعیت وبلاگ ها بسیار خوشحالم. موج اولیه که افتخار هر کس این بود که سه تا وبلاگ می نویسه و زمانی که دو نفر تو دانشگاه به هم می رسیدن یکی از اولین کارها تبادل لینک وبلاگشون بود گذشته. الان کماکان کسانی که حرفی برای گفتن دارن دارن می نویسن. دقیقا جوون هایی که چیزهایی که شما گفتین براشون granted است که دیگه نیازی به تکرار نداره و می دونن که هر آدم سالمی دوست داره و توی قالب ها جا نمی شه و به جای اینکه اون حرف ها رو تکرار کنن، دنبال حرف های جدیدشون هستن که دارن می زنن (:
وبلاگنویس قدیمی، افتخار می کنم که می شناسمت، معتقدم تغییر واقعیای ایجاد کردی و خوشحالم که در این دوره تاریخی حضور داشتم.
توی رادیو گیک این شماره، در تقاطع تکنولوژی و جامعه با همه فریاد می کشیم. با داریوش که نخواست .. و عاشق آس تهران شد آسانژ و پوسی رایوتی که توی کلیسا فریاد کشید علیه رییس بزرگ. هفته هفته فریاده. با ما باشین که قبل از رفتن سراغ ماهی سیاه کوچیک، نه فقط بک دور مغز خودمون رو باز می کنیم که حتی با مغز موش اف۲۲ می رونیم.
رادیویی برای کسانی که تکنولوژی براشون فقط تلاش دائمی برای خوندن و حفظ اینکه فلان مدل فلان چیز فرقش با فلان مدل بهمان چیز چیه و تو بازار چنده و شایعه اینکه قراره کی مدل فلانترش بیاد نیست و ترجیح میدن یک پله عمیق تر بشن و تو تقاطع تکنولوژی و جامعه، دغدغههای انسانیشون رو مطرح کنن. رادیو گیک برای گیک های سرگردان در تقاطع جامعه و تکنولوژی.
واو.. عجب هفته ای است! ظاهرا گرگ ها از خواب بیدار شدن! آسانژ، معدن چی های آفریقای جنوبی و جلاد مردم کشورش همه فعالن و کسی که می درخشه پوسی رایوته با آهنگ ضد دیکتاتوری که توی کلیسا اجرا کرد. رادیو گیک، رادیویی برای هر کسی که دنیا رو عمیق تر می بینه… این هفته هفته خاصیه.. اخبار توی اسم های قدیمی نمی گنجن. همه چیز عوض شده.. شایدم من عوض شدم!
دانشمندان دانشگاه فلوریدا یک «مغز» از سلول های موش درست کردن که می تونه شبیه ساز یک هواپیمای اف.۲۲ رو کنترل کنه! اونها می گن این تحقیق می تونه منجر به هواپیماهای بدون سرنشینی بشه که با سلول مغز پرورش داده شده زنده ولی غیرانسانی کنترل می شن! از اونطرف هم اگر بشه بررسی کرد که این سلول های مغز چطوری دارن هواپیما رو کنترل می کنن ممکنه پیشرفت شگرفی پیش بیاد توی الگوریتم های هوش مصنوعی و کنترل کامپیوتری مون. مشخصه که سریعا توی بوق می شه که بعله حالا عملیات نجات مصدومین و اینها رو می تونیم با این سیستم ها درست کنیم ولی چیزی که من ازش می ترسم یک مغز موشه که بهش گفتن اگر درست بره همه رو بکشه بیاد بهش پنیر می دن!
این سیستم ۲۵ هزار سلول است که روی یک رشته چندالکتروده ۶۰ کاناله نصب شدن که به عنوان ورودی خروجی کار می کنه. این ۲۵ هزار سلول اول نمی دونن چطوری باید یک هواپیما رو کنترل کرد ولی با سیمولیشن های مختلف و طولانی بالاخره اینکار رو یاد گرفتن و حالا… من می ترسم… بریم خبر بعدی
در مجامع ادبی همیشه این بحث بوده که چه نویسندگانی بیشترین تاثیر رو بر رمان نویسی معاصر گذاشتن. اگر به قرن ۱۹ فکر کنیم کسانی مثل دیکنز سریعا به ذهن می یان – انشاء الله – ولی واقعا چه کسانی تاثیر حداکثری داشتن؟ دو هفته قبل سینا برامون از تاثیر الگوریتم پیج رنک گوگل توی فوتبال گفت و این هفته همین الگوریتم استفاده شده برای بررسی تاثیر نویسندگان روی همدیگه. نتیجه؟ جین آستین و والتر اسکات صدرنشین هستن و رمان های غرور و تعصب و ایوانهو. در این تحقیق نسخه های دیجیتال ۳۵۰۰ رمان انگلیسی بین ۱۷۸۰ تا ۱۹۰۰ بررسی شد. یک نرم افزار کلمات رو بررسی می کرد، تعدادشون رو ترکیب شدنشون رو برای پیش بردن رمان و با ایجاد ۶۰۰ داده مختلف، برای هر رمان یک اثر انگشت می ساخت. بعد یک شبکه از رمان های جدید ساخته شد که بر اساس نزدیکی اثر انگشت رمان ها به هم، اونها رو به هم وصل می کرد.
شاید ادبیات برای شما جالب نباشه. برای من هم اینقدر مهم نیست که چنین چیزی برام سوال بوده باشه ولی این بخش خبر برام جالب بود که چجوری یک جامعه اهمیت می ده به داشته هاش و بودن اطلاعات چطوری دست مردم رو باز میذاره برای پیشبردن ایده هاشون. حالا فرض کنین ما می خواستم کتاب های دویست سال گذشته رو بررسی کنیم (: اکثرهم رو باید دست دو با قیمت گرون و یواشکی می خریدیم به امید اینکه چاپی پیدا کنیم که سانسور کمتری داره و بعدش خودمون تایپش می کردیم و … (: آخرش هم سایتمون فیلتر می شد (:
اگر ناراحتین که چرا حجم اخبار کامپیوتر کمه (البته اگر دو تا خبر قبلی رو خبرهای کامپیوتری / تکنولوژیک نمی دونین باید با هم یک صحبتی بکنیم!) بگم که این خبر توی سایت The Gates Notes اومده. بحث اینه که از هر ده نفر در دنیا ۴ نفر نمیتونن به شکلی بهداشتی به دستشویی برن. این یعنی ۲.۵ میلیارد نفر تو دنیا این حق کاملا اولیه رو هم ندارم (منظورم زندان نیست که توش دستشویی رفتن جایزه رفتار خوب می شه، منظورم کشورهایی بدون دسترسی به آب، بدون دسترسی به بهداشت و .. هست). بیل گیتس به عنوان یکی از آدم های پولدار بسیار باشعور دنیا در حال مصرف کردن حجم زیادی از پولش است برای کارهای انسان دوستانه و بهتر کردن شرایط جهان – از مبارزه با مالاریا تا تحول آموزش و پرورش مسخره سنتی ما تا ساخت توالت هایی بهتر. درسته که هر هفته یک مدل سیفون درست می شد ولی واقعیت اینه که ما احتمالا در طول چند هزار سال اخیر هیچ تغییری در مفهوم دستشویی رفتنمون اتفاق نیافتاده: می ریم یک جای تنها، کارمون رو می کنیم و بعد می ذاریم زیر زمین بمونه و خودمون رو با یک چیزی (از سنگ تا آب و با استفاده از دست یا دستمال) تمیز می کنیم… گفتن نداره که یک غربی چقدر منزجر شد… چی می گم؟ یوهاها… خلاصه کنم.. این هفته توی سیاتل جایزه داده شد به سه تا دانشگاه که هر سه تاشون طرح هایی داده بودن برای دستشویی هایی که مدفوع انسان رو تبدیل می کرد به مواد قابل استفاده. مال دانشگاه کالیفرنیا خروجی اش هیدروژن و برق بود، دانشگاهی از انگلیس خروجی های انسان رو به ذغال، مواد معدنی و آب پاک تبدیل می کنه و رتبه هم با ایده ای مشابه در دست دانشگاه تورنتو است.
ندیم کوبیستی تحقیق جالبی روی ویندوز ۸ کرده و متوجه شه که ویندوز ۸ هر نرم افزاری که نصب می کنین رو با آی پی تون همون لحظه به مایکروسافت اطلاع می ده. این جریان بدون رمزنگاری درست انجام می شه و در نتیجه نه فقط مایکروسافت که هر کس شبکه شما رو زیر نظر گرفته باشه می تونه ببینه هر فرد چه برنامه ای رو در چه زمانی نصب کرده. این زیرنظر گرفتن بیشر و بیشتر کاربرها چیزیه که کلی از نوشته های قدیمی در موردش هشیار داده بودن: همه مدعی هستن که می خوان مواظب ما باشین و در نتیجه مجبورن ما رو زیر نظر بگیرن که یکهو اتفاق بدی برامون نیافته. یادمون باشه که مردمی که حاضر باشن آزادی شون رو فدای امنیتشون کنن، لیاقت هیچ کدومش رو ندارن.
اگر هنوز برای کامپیوترتون فلش درایو نخریدین کمی دیگه هم صبر کنین چون کسی چه می دونه شاید کامپیوترها چند سال دیگه کلا از دی ان ای برای ذخیره اطلاعات استفاده کنن. در حال حاضر دانشگاه هاروارد تونسته ۵۳۴۰۰ کتاب، ۱۱ تا عکس جی پگ و یک برنامه جاوااسکریپت – روی هم ۵.۲۷ میلیون بیت – رو روی رشته دی ان ای ذخیره کنه. رکورد قبلی ۷هزار بیت بوده و این پرش بسیار عظیمی است.
از نظر تئوری دی ان ای ابزار فوق العاده برای ذخیره سازی است. هر نوکلئوتیدش nucleotide می تونه دو بیت اطلاعات داشته باشه و این یعنی هر رشته دی ان ای حدود ۴۵۵ اکسترابایت یا ۱۰۰ میلیارد دی وی دی ذخیره سازی داره. از این مهمتر در سطح تئوری اطلاعات روی دی ان ای می تونن هزاران سال عمر کنن. البته تا به حال امکان نوشتن روی رشته های طولانی دی ان ای عملی نیست و تریک چرچ در این تحقیق جدید هم این بوده که از رشته های کوتاهتر استفاده کردن. اونها اول جاوااسکریپت و کتاب ها و عکس ها رو به بیت تبدیل کردن و بعد به شکل سنتیتک یک رشته دی ان ای ساختن که توش پایه های A و C نشون دهنده 0 و G و T نشون دهنده 1 بودن. چون این رشته دی ان ای به شکل سنتیک ساخته شده، قابل دوباره نویسی نیست و کاربرد آرشیو اطلاعات داره. البته محققین گفتن که بازنویسی اطلاعات روی دی ان ای غیرممکن نیست و فقط اونها هنوز سراغش نرفتن. نوشتن روی دی ان ای از نظر ظرفیت و هزینه هنوز قابلیت استفاده عمومی نداره ولی رشد به اندازه کافی سریع هست که ما بتونیم امیدوار بشیم روزی نه چندان دور عملیاتی شدنش رو ببینیم.
بعله! دوباره از خانواده استاکس نت، فلیم و بقیه خبیث ها. ظاهرا یک ویروس ماجولار نوشته شده که با استفاده از ضعف های ویندوز در کشورهای مورد نظر پخش می شه و اجزای مختلف رو حمل می کنه. چیزی مثل یک هسته که می شه بهش چیزهای مختلف وصل کرد. خبر زیادی نداریم، داشتیم هم وارد جزییاتش نمی شدیم چون چه کاریه ولی کسپرسکی گفته نسخه جدید که اسمش کاوس است احتمالا همونجایی ساخته شده که استاکس نت ساخته شده بود و احتمالا می تونه تراکنش های مالی رو زیر نظر بگیره. پخش توی خاورمیانه بود و احتمالا و احتمالا و احتمالا… برو مهرنوش…. و حالا که آهنگه تبلیغ رو هم پخش کنم…
تبلیغ: آیا می دانستید روانشناسان می گویند آدم ها با دیدن آپدیت های دوستانشان در فیسبوک احساس می کنند بقیه از آن ها خوشبخت تر هستند؟ قرص واقع گرایی ما به شما کمک می کنند متوجه شوید که اگر کسی هر هفته از پارک نزدیک خانه عکس گذاشت به این معنی نیست که در زندگی مشکلی ندارد و همیشه در پارک خوش می گذراند. هر بسته به قیمت کمی فکر کردن.
تا امروز گوشی های اندرویدی مون دوربین داشتن، حالا ظاهرا قراره دوربین های عکاسی مون صاحب اندروید بشن. بحث اینه که همه چیز دنیا داره سیستم عاملی می شه. خب چه کاریه ما هی چیپ طراحی کنیم وقتی می شه یک کامپیوتر و سیستم عامل ثابت توی همه چیز گذاشت و فقط برای کاربردهای مختلف براش برنامه نوشت؟ نیکون اولین دوربینش رو ساخته. به زودی تلویزیون هاش خواهد اومد و مایکروسافت و اپل اگر می خوان این بازی رو نبازن باید بجنبن و سیستم عامل های قابل عرضه در دستگاه های گوناگونی ارائه بدن وگرنه قول می دم پنج سال دیگه تلفن ثابت و یخچال و غیره لینوکسی و اندرویدی هم اومده باشه چون حتی برای یک ساعت رومیزی هم راحت تره یک کامپیوتر بیست دلاری توش بذارن با یک برنامه جذاب و دست باز هر کار می خوان بکنن تا اینکه بشینن براش پروسسور طراحی کنن و بسازن.
اگر مثل مجموعه بزرگی از گیک ها فیلم و عکس های کنجکاوی ناسا توی مریخ رو دنبال می کردین، شاید متوجه حجم زیاد بادوم زمینی روی میزهای مهندس ها و اینکه برای خوش شانسی بادوم زمینی می خوردن شده باشین. این یک سنته توی ناسا و بر می گرده به ۱۹۶۴ و درست قبل از پرتاب رنجر ۷ به سمت کره ماه. تا اون موقع پروژه رنجر ناموفق پیش رفته بود و شدیدا مشکل بودجه برای ادامه برنامه داشتن و در پرتاب رنجر هفت این ایده به ذهن مدیر پروژه رسید که به مهندسهای اتاق پرواز در روز پرواز کلی بادوم زمینی بده. ایده اش این بود که جویدن و خوردن و حتی بازی کردن با دونه های بادوم زمینی به مهندس ها فرصت می ده روی چیزی به جز پرتاب تمرکز کنن و از این طریق استرسشون کمتر باشه. تمام رنجرهای قبلی به مشکل برخورده بودن و ناسا به این نتیجه رسیده بود که دانشگاه ها توانایی همکاری در برنامه های فضایی رو ندارن. در این شرایط رنجر ۷ آخرین امید بود. روزهای قبل از پرواز با پیدا شدن یکسری پیچ اضافی توی سیستم تلویزیون و غیره این شایعه به وجود اومد که گروهی می خوان ماموریت سفینه رو با شکست مواجه کنن و بعد از پرتاب ایستگاه کنترل زمینی شانس رسیدن به هدف رو فقط پنجاه درصد می دونست. مهندس ها در حال بادوم زمینی خوردن با کامپیوترهایی ضعیف از چیزی که شما دارین باهاش به رادیوگیک گوش می دین یکسری دستورات برای تنظیم بین مسیر به سفیه فرستادن و گفتن شانس پیروزی رنجر۷ هشتاد درصد شده و به بادوم زمینی خوردن ادامه دادن. روز بعد ساعت ۶ و پنج دقیقه صبح جمعه صدای وسایل تله متری رنجر قطع شد و این یعنی سفیه طبق برنامه به سطح مورد نظر رسیده بود. فریاد شوق هوا رفت و انسان اولین عکس هایی که از فاصله نزدیک از سطح ماه گرفته بود رو دید. ما نمی دونیم چقدر از سهم این پیروزی به بادوم زمینی ربط داشت ولی از اون روز، بادوم زمینی یکی از پیش نیازهای مهم اتاق فرمان سفینه های ناسا شده.
در اعماق
اول این ایمیل رو بخونم:
یه نکته امنیتی کشف کردم تو سرویس outlook.com گفتم شاید برات جالب باشه
میدونی که این سرویس جدید ایمیل ماکروسافت هست و میشه با یوزر پسورد هاتمیل توش لوگین کرد
اما وقتی من خواستم لوگین کنم گفت متاسفانه پسورد هاتمیل شما بیش از ۱۶ کاراکتر هست و برای اوت لوک دات کام باید کمتر از ۱۶ کاراکتر باشه
تا همین جاش هم خیلی جالبه اما وقتی جالتر شد که پیشنهاد داده بود اگه ۱۶ کاراکتر اول پسورد هاتمیلتون رو بزنید وارد میشید! و شد!!!
معنی این موضوع اینه که پسوردها به صورت plain و بدون هش و رمزنگاری ذخیره شده!!
محقق توی کنفرانس Usniex یک اسیب پذیری زیرودی توی مغز انسان رو نشون دادن! این محقق ها با وسایلی که از بازار به شکل مجاز خریدن … خودم می ترسم ببخشید اگر صدام می لرزه… بذار از اینور بگم. برای خوندن اطلاعات از مغز به دو چیز نیاز دارین: خواننده سیگنال های مغزی که معمولا یک ابزار است که به سر یا پوست سر وصل می شه و می تونه امواج مغزی رو ببینه و یک نرم افزار که این ها رو تفسیر می کنه. مثلا می تونین با چهارپونصد تومن یک خواننده امواج مغز بخرین که شبیه یک خرچنگ به سرتون وصل می شه و بعد با تمرکز روی مغز می تونین شکل موج رو توی کامپیوتر ببینین و بعد به کامپیوتر یاد بدین که منظورتون از هر شکل موج چیه و بعد با «فشار به مغز!» اون موج رو تولید کنین و کامپیوتر همون کار رو بکنه. حالا روش کار این هکرها این بوده که این رو گذاشتن روی مغز آدم های مختلف، بهشون چیزهای آشنایی رو نشون دادن و دیدن چیز آشنا پترنش چطوریه. بعد شروع کردن چیزهای مختلفی مثل عددهای چهار رقمی بهشون نشون دادن و اگر همون پترن چیز آشنا رو دیدن فهمیدن که این عدد چهار رقمی برای این دوستمون اشناست پس پسورد بانکشه! بانکش چیه؟ کافیه لوگویهای مختلف بانک ها رو بهش نشون بدین تا مغز با دیدن بانک خودش همون واکنش رو نشون بده و حتی در یک نمایش دیگه با نمایش نقشه و زوم کردن در جاهای مختلف تونستن خونه طرف رو هم پیدا کنن! خدا بیامرزه ابن سینا رو که عشق طرف رو از رو نبضش پیدا می کرد…
ماجرا اینه که گروهی از فعالان حقوق بشر مراکش که یک سایت خبرنگاری شهروندی دارن که اخیرا هم برنده جایزه از گوگل و غیره شده، یک ایمیل دریافت کرد کردن که توش یکی از کانتکتهاشون می گفته یک آبروریزی دولتی رو کشف کرده و فایل اتچمنت رو نگاه کنن که ببین چیه. بقیه اش رو می دونین دیگه. باز کردن فایل همان و نصب شدن یک برنامه جاسوسی در سطح دولتی که کنترل کامل کامپیوتر طرف رو به «دزدها» می ده همان. بررسی کننده ها گفتن که ویروس فوق الذکر بسیار پیشرفته بود و یک چیز معمولی نیست و به طور خاص برای همین هدف طراحی شده. اتفاق مشابهی چند وقت قبل برای مدافعان حقوق بشر بحرین افتاد و نشون داد که شرکت های تجاری کشورهای غربی (در مورد بحرین انگلیس و در مورد مراکش ایتالیا) چطوری دارن به سرکوب حقوق بشر برای سود خودشون کمک می کنن.
سایت آمازون چیزیه که قبلا هم گفتم اگر قراره سهام تکنولوژیک بخرین باید برین سراغش. تفاوت آمازون با بقیه کتابفروش ها، کالا فروش ها و … اینه که آمازون علاوه بر فروش آلاین یک سیستم توزیع خیلی گسترده هم داره. حالا در یک ابتکار عالی قراردادی بسته با پنج هزار بقالی (که خارجی ها بهش می گن corenr shop) و دکه روزنامه فروشی که کالاهاش رو تحویل بدن. بازار آمازون در حال حاضر ۱۰۹ میلیارد است و تبدیل به شعبه پخش کردن بقالی های انگلیس این عدد رو عظیم تر هم خواهد کرد. این دقیقا مشکل خرید آنلاین تو ایرانه: من باید بشینم تو خونه که آقای پستچی یا مسوول توزیع کی حوصله اش می کشه توی وقت کاری زنگ بزنه که امروز تصمیم گرفته بیاد و من یا باید کارم رو ول کنم یا خواهش تمنا کنم که طرف خارج از ساعت کاری بیاد که من خونه باشم و بعد بازم تو خونه منتظرش بمونم. ایده آمازون اینه که من به جای اینکار سر کوچه از روزنامه فروشی یا بقالی که تقریبا همیشه بازه، بسته ام رو تحویل بگیرم. همچنین الان توی انگلیس بخشی از کارفرماها به کارمندان اجازه نمی دن آدرس محل کار رو برای تحویل کالا به آمازون و بقیه بدن و این یک قدم بزرگه و تازه جریان Collect+ هم توش هست که من می تونم چند سایز از یک لباس رو سفارش بدم و هر کدوم رو خواستم بردارم و بقیه رو پس بدم به همین بقالی. خوشحالی بقالی ها هم از این جریان اینه که همکاری با آمازون باعث خواهد شد افراد محل پاشون همیشه توی مغازه اونها باز باشه و خریدهای دیگه شون رو هم کنار تحویل بسته بکنن. آمازون رو دست کم نگیرین که کار و کسب آنلاین رو داره متحول می کنه.
به روبونانت در پنجمین جشنواره ربات شایسته رای بدهید! با سرچ کردن به دنبال 5th robot hall of fame induction ceremony یا دنبال کردن لینک از شو-نوت-های رادیوی شماره ۱۵ به رای گیری انتخاب ربات شایسته بروید و در بخش های مختلف ربات مورد نظر خود را انتخاب کنید. پیشنهاد ما به شما در بخش علمی، روبونانت است: ربات انسان نما و فضانورد ناسا که نه فقط فعالیت های روزمره اش را توییت می کند، که حتی گاهی فیلم عملیاتش را هم به شکل زنده برای ما به زمین می فرستد! روبونانت ، ربات شایسته!
گروه پوسی رایوت که توی یک کلیسا در روسیه اهنگی ضد پوتین خونده بودن به دو سال زندان محکوم شدن؟ جرمشون البته ضدیت با ******** * ***** ******* ** ********* * *** * *** *** ******** * ***** **** پوتین نیست بلکه «اوباشگری و نفرت از دین» است (((: این گروه پانک فمنیست که ظاهرا خیلی رو اعصاب رییس روسیه راه رفتن گفتن که هیچ چیز ضد دینی در کارشون نبوده و اعتراضشون به حمایت کلیسای ارتودوکس از پوتین است. جامعه جهانی از آمریکا و انگلیس و اتحادیه اروپا و غیره از روسیه خواستن این حکم رو متوقف کنه تا نشون بده که در کشورش آزادی بیان هست و اینجوری نیست که هر کس رییس بزرگ رو ناراحت کرده باید بره زندان. صحبت پایان این زن ها در دادگاه این بود که «ما پیروز شدیم. یکبار دیگر دنیا دید که روسیه با چیزی که پوتین ادعا می کند تفاوت دارد».
نمی دوم تبریک است تقبیح است چیه ولی اون صدا و سیمایی که از جیب من و شما می چرخه و هر روز به خودش جایزه می ده که رسانه ملی است و وقتی اینهمه آدم رنج می کشن و می میرن لالمونی می گیره هک شد. البته حالا که مرتبطه اون برداشت مسخره از جنگ سایبری توی ایران رو هم مسخره کنیم که فکر می کنن سایت دیفیس بشه مشغول جنگ سایبری هستن ولی وقتی این اتفاق از طرف کسانی که نون دونی نیست براشون اتفاق می افته جذابتره. مایه خجالت بود صدا و سیما. آما اگر باشا دوش سونن خجالت ینی نه.
تبریک برای دوستان ارمنی مون توی پروژه کنجکاوی ناسا که الان روی مریخ داره چرخ چرخ می زنه: توریان، هارتونیان، قره خانیان، سرکیسیان، خانویان، اوهانیان زادوریان، گرجیان و قاراپتیان.
تبریک و تقیبح هم مال مصدق و کاشانی. مصدقی که نفت رو ملی کرد و کاشانی که پس از کودتا گفت بزرگترین اشتباه مصدق عدم اطاعت از اوامر شاه بوده و تلاش برای برقررای جمهوریت. آیت الله کاشانی که از سرلشگر زاهدی در مقابل مصدق دفاع می کرد گفت: «مصدق برای برقراری جمهوریت میکوشید. او شاه را مجبور کرد ایران را ترک کند؛ اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد برگشت. ملت شاه را دوست دارد.»
و تبریک می گیم به انسان ها که غذا خوردنشون دوباره آزاد شد و کسی به خاطر غذا خوردن تو وقتی که یکی دیگه معتقده خودش نباید غذا بخوره شلاق نمی خورن. البته معلومه که نوشیدنی هایی که یکی دیگه معتقده نباید بخوره برای بقیه هنوز مجازات…آقا بیخیال… تبریکه مثلا (:
تقبیح برای پلیس افریقای جنوبی که شلیک کرد به معدنچیان و بیش از سی نفر رو کشت. و تشویق به همه با شرف هایی که در ایران دفاع می کنن از حقوق کارگران از جمله حق داشتن سندیکا و اعتصاب. خوش اومدی علی. بسیار با شرفی.
تبریک هم برای کشور میانمار که سانسور از کتاب هاش رخت بر بسته و حالا مردم آزادن در مورد دین و سیاست چیز بنویسنن و بخونن. به امید خودمون (:
بخش آخر
بخش آخر نداریم چون برنامه به اندازه کافی پربار بوده (: می ریم سراغ موزیک آخر برای یک آدم با شرف دیگه … صمد بهرنگی.
موسیقی
سالروز یک انسان با شرف است. صمد بهرنگی. نویسنده کودکان و آدم با شرفی که با دیکتاتور نساخت و گفته شد توی ارس غرق شده. کسی که ماهی سیاه کوچولو رو نوشت و اولدوز رو. ماهی کوچک، در رهت پویان، دل پر از کینه، جان پر از پیکار تا که بگشاید راه دریا را ، می ستیزد با مرغ ماهیخوار… آفرین به شرفت مرد.
در مطلب قبل در مورد پادکست هایی نوشتم که گوش کردنشون رو توصیه می کنم. اونجا یک مطلب جا موند: چطوری به پادکست گوش بدیم. در حالت عادی و معقول که یک برنامه نصب می کنین و فهرست پادکست هایی که می خواین رو بهش می دین و خودش پادکست ها رو دانلود می کنه و هر وقت خواستین گوش می دین. اما در مورد وضعیت ما … خب… زندگی مون عجین با سانسوره و هیچ چیز معقول نیست (:
ولی فدای سرمون… بذارین قدم به قدم بریم.. ما دو سه تا مشکل اصلی داریم در گوش کردن به پادکست: سرعت اینترنت کم، اینترنت بسیار غیرپایدار که ممکنه یک لحظه وصل باشه بعد قطع بشه بعد کند بشه بعد وی پی ان قطع بشه بعد باز بشه تند بشه و بعد قطع بشه و باز کند بشه و … و در نهایت سانسور بودن بودن همه دنیا در اینترنتی که دومین اینترنت محدود جهانه.
یک راه حل بسیار معقول برای گوش کردن به پادکست اینه که از یک برنامه استفاده کنین که پروکسی / وی پی ان باهاش کار می کنه و بعد پادکست ها رو بهش بدین و هر بار که به وی پی ان وصل می شین پادکست هاتون رو دانلود کنین… اما راهی که من استفاده می کنم کمی فرق داره. این راه رو توصیه نمی کنم چون کلی بازی داره و کلی کلی پیچ و بیشتر هم یک پروسه تاریخی است و الزاما بهترین روش نیست ولی بدون شک بامزه است و مناسب برای گفتن. بذارین اول شماتیک جریان رو بکشم:
هاها.. دیدین چه عالیه؟! اون ابر همیشه نشون دهنده اینترنت است و اینحا نشون دهنده یک کامپیوتر متصل به اینترنت (هاست).
اگر فکر می کنید کامند لاین سخته به این فکر کنین که باید یک برنامه گرافیکی رو اجرا می کردم، بعد دستم رو از کیبورد بر می داشتم می ذاشتم روی ماوس بعد می رفتم روی منوی پادکست ها بعد اضافه کردن رو می زدم بعد در جایی که ظاهر می شد کلیک می کردم و دستم رو از روی ماوس می آوردم روی کیبورد و این رو می زدم و بعد دوباره می رفتم روی ماوس و اوکی رو فشار می دادم – اگر مایکروسافت برنامه رو نوشته بود احتمالا یک پنجره هم ظاهر می شد که می گفت «پادکست اضافه شد» و باید دوباره اوکی رو می زدم ((:
و وقتی همه پادکست هام رو داشت می تونم اول با دستور آپدیت بگم لیست پادکست های جدید رو آپدیت کنه و بعد با دستور download اونها رو دریافت کنه.
$gpo update
$gpo upgrade
و هر لینوکس کاری می دونه که برای اجرای روزانه این دستور، می تونه اونو به cron اضافه کنه. که در نتیجه اش مثلا هر شب ساعت سه صبح، سیستم خود به خود این دو تا دستور رو اجرا کنه و در نتیجه هر روز ساعت سه و ربع صبح همه پادکست ها توی دایرکتوری من توی سرور باشه.
خب حالا من پادکست هام رو روی سرور دارم. قدم دوم منتقل کردن اونها به روی کامپیوتر شخصی ام است.
قدم دوم) انتقال به پی سی
برای انتقال پادکست ها از سرور به پی سی راه های مختلفی هست. مثلا می شد من هر روز یک rsync اجرا کنم که این دو دایرکتوری با هم سینک بشن یا کپی کنم یا اف تی پی یا هر چی… ولی من در نهایت استفاده از dropbox رو ترجیح دادم. الان یک دراپ باکس روی سرور در حال اجرا است و یک دراپ باکس روی کامپیوترم و این دو اکانت فقط یک فولدر رو با هم سینک نگه میدارن. برای گفتن به دراپ باکس که فلان دایرکتوری که پادکست های هر دو طرف قراره توش باشن رو سینک کنه، به سادگی یک سافت لینک ساختم از فولدر پادکست ها توی فولدر مشترک دو تا دراپ باکس.
مزیت بزرگ دراپ باکس برای من اینه که آروم آروم کارش رو می کنه. در اصل نیازی نیست من دخالتی داشته باشم. قدم اول پادکست های جدید رو می ریزه توی سرور و هر وقت من وصل بودم به اینترنت و دراپ باکس پهنای باند کافی داشت خودش خورد خورد فایل ها رو منتقل می کنه اینطرف. سرعت مورچه ای هم که باشه بالاخره فایل ها خورد خورد می یان (:
مشخصه که سانسورچی دراپ باکس رو هم کامل ببنده، می شه رفت سراغ یک سیستم دیگه و قدم دوم رو اجرا کرد و حینش هم فاتحه ای خوند برای پدر و مادر طرف – فاتحه حتما مال مرده نیست. خیلی از زنده ها و به ظاهر زنده ها هم بهش احتیاج دارن (:
با این شیوه من همیشه بدون اینکه حتی حواسم باشه یا بدونم در حال انتقال هر فایل جدیدی هستم که توی پادکست ها اومده باشه به کامپیوترم. پس وقت گوش کردنشون است.
قلق کنکوری: من پروکسی محل کارم رو دادم به دراپ باکس در نتیجه دراپ باکس فقط توی محل کار می تونه کار کنه (: نتیجه اش اینه که پهنای باند محدود خونه ام مصرف نمی شه و پادکست هام فقط توی شرکت آپدیت می شن.
قدم سوم) انتقال به تبلت
البته من گاهی سر کار که هستم پادکست ها رو از تو دایرکتوری اجرا می کنم و گوش می دم و حتی گاهی توی خونه می ذارم از روی کامپیوتر رومیزی پخش بشه (قشنگی اش اینه که ممکنه کلا از یک کامپیوتر دیگه که همین دایرکتوری توش شر شده پخش کنم و وقتی تموم شد پاک کنم و از طریق دراپ باکس اول از سرور و بعد از لپ تاپ هم پاک بشه) ولی در کل، من پادکست هام رو از روی تبلتم گوش می دم. یک تبلت هفت اینچی سامسونگ. قدیمی و ارزون که فقط وایرلس داره ولی برای من کاملا کافیه. در ضمن چون هفت اینچ است توی جیب پشت شلوارم جا می شه و برای حمل و نقلش نیازی به کیف ندارم.
برای انتقال فایل ها به تبلت، اول تبلت رو مثل یک کول دیسک با سیم به کامپیوتر وصل می کنم و بعد این دستور رو اجرا می کنم
jadi@jabayon ~ $ podcast.sync.media.sh
بله بله! داخلش مهمه.. اینجاست:
jadi@jabayon ~ $ cat ~/bin/podcast.sync.media.sh
#!/bin/sh
rsync -vr ~/folan/bahman/gpodder-downloads/ /media/3E61-0413/Music/podcasts/
echo press enter to delete all podcast files from the dropbox
read
find /home/jadi/Dropbox/jadis/gpodder-downloads/ -type f -exec rm "{}" \;
echo press enter to unmount the tablet
read
umount /media/3E61-0413
اول دایرکتوری ای که فایل های جدید توش هستن رو با دایرکتوری موزیک روی تبلت سینک می کنه. بعد من یک انتر می زنم تا دنبال همه فایل های توی دایرکتوری سینک شده دراپ باکس بگرده و همه فایلهاش رو پاک کنه (چون دراپ باکس است از رو سرور و کامپیوتر خونه هم پاک می شن) و بعد که من یک دگمه دیگه زدم تبلت رو آنماونت می کنه. همین!
بله می دونم این قدم پرفکت نیست. می شد وایرلس باشه، می شد خودش وصل شدن رو تشخیص بده و اگر این دستگاه خاص وصل شد شروع به کار کنه و … ولی برای من فعلا بسه و به اندازه کافی بانمک (:
چرا اینقدر سخت؟
از این راحت تر تصور می کنید؟ من هیچ کاری نمی کنم… هر وقت اینترنت بود بدون دغدغه سرعت و سانسور و قطع و وصل شدن و … پادکست ها روی همه دستگاه های مختلفم کپی می شن و هر وقت خواستم ببرم روی تبلت، با سیم وصلش می کنم و یک دستور اینکار رو می کنه. روش های «ساده»تر به معنی «قابل فهم تر» داریم ولی روش ساده تر از این به معنی «کاربردی تر و سریع تر» از نظر من کمه و خوشحال می شم بشنوم (نگین اول فلان برنامه رو باز کنم بعد روی فلان جاش کلیک کنم بعد دگمه آپدت رو بزنم بعد دستگاه رو وصل کنم بعد رایت کلیک کنم بگم سینک بعد روی safe remove کلیک کنم – این روش سینک کردم در کمتر از یک ثانیه شروع می شه (: ).
یک روش سریعتر کردن اینه که قدم سوم رو اتوماتیک تر کنیم که چیزی نیست که من بخوام چون اولا یکسری پادکست ها رو آنلاین گوش می دم و پاک می کنم و سراغ سینک کردن با تبلت نمی رم و ثانیا دراپ باکس اندروید اونقدر عالی نیست و اگر هم باشه من نمی خوام تبلتم همیشه در تلاش برای دانلود باشه یا باز برای دسترسی.
من الان با این روشم راحتم چون یک دایرکتوری جادویی دارم که هر وقت نگاهش می کنم یکسری فایل جذاب برای شنیدن توش هست (:
و چجوری گوش می دم؟
معمولا روی اندرویدم با برنامه Astro Player. یادش نگه می داره هر فایل تا کجاش گوش شده و راحته. توی ماشین بلوتوث رو روشن می کنم و پادکست ها رو پخش می کنم و توی خونه پخش معمولی و توی پیاده روی با هدفون. صبح ها موقع صبحانه تصویری ها رو نگاه می کنم (TED) و اونهایی که خیلی کشدار هستن رو توی حموم که بخش بزرگی اش رو نمی شنوم و رد می شه می ره (:
حالا همه چیز رو می دونین (: سوالی نبود؟ بذارین حداقل یک بار دیگه این عکس قشنگ رو بذارم (: