بچههای وبلاگ ما دعوت کردن که از کمک به خیریهها بنویسیم و از بقیه هم بخوایم در هفتههای آخر سال کمکی بکنن به سازمانهایی که دارن تلاش می کنن در این اوضاع وضع بعضیها رو کمی بهتر یا قابل تحملتر کنن.
من هم با افتخار جزو این حرکت هستم و البته مثل همیشه لازمه تکرار کنم که دراز بودن دست آدمها به سمت خیریه ها در کشوری مثل ما که مالیاتهاش به شکل دنیای پیشرفته غرب است (اگر آدم شریف و متخصصی باشین تا یک سوم حقوق و مالیات بر ارزش افزوده بر تقریبا همه چیزهای مصرفی) و منابع زیرزمینی اش به فرم عربستان و ادعای عدل و عدالتش در حد قهرمان جهان، داشتن اینهمه فقیر که برای درمان یا بهداشت یا مدرسه یا غذا یا سرپناه یا ازدواج نیازمند کار خیر من باشن مایه سرافکندگی است.
در جامعه سالم هر انسان حق داره از حقوقی مثل غذا، بهداشت، آموزش، مسکن و حمل و نقل برخوردار باشه و راه حل هم «نیکوکاری فردی» نیست ولی به هرحال در همین وضع هم در این هفته قبل از عید کمک من و شما است که می تونه یک شخص رو خوشحال کنه – اما فراموش نکنیم که این کمک جامعه رو اصلاح نکرده.
این حرکتها در جواب به گفتههای مقامات بلندپایه روسیه است که ورزشکارها و حاضران رو از هر طور تبلیغ به نفع حقوق همجنسگرایان بازداشته – فعالیت هایی که حدس زده می شه در واکنش به قانون ضد همجنسگرایی که کمی قبل توی روسیه تصویب شد انجام بشن.
مستقل از این حرکتهای ضد حقوق بشری، این المپیک فاسدترین المپیک تاریخ هم لقب گرفته. خبرنگارها و ورزشکارها در عکس ها و توییت ها امکانات بسیار کم (مثلا دستشویی های دو نفره، پنجرههای بدون پرده، هتلهای بدون گرمای کافی و ..) رو مسخره می کنن و سایتهای دیگه در حال گزارش کردن هزینههای این المپیک هستن. برای نمونه:
هزینه این المپیک ۵۱ میلیارد دلار تخمین زده شده، پنج برابر هزینه المپیک قبلی در ونکوور کانادا
سه تا از دوستای قدیمی پوتین جمعا ۱۵ میلیارد دلار از قراردادها رو برداشتن
خب می دونین که وبلاگ من در مورد هر چیزی ممکنه باشه به جز ورزش.. پس چیزی که خوندین احتمالا مربوطه به سیاست، فساد، اقتصاد، دیکتاتوری و خیمه زدن یکسری آدم روی پول مردم و در دست گرفتن رسانه به شکل انحصاری و حدسم هم اینه که بعد از مسابقات یکسری جایزه هم به خودشون بدن که چقدر با موفقیت این المپیک به بهترین المپیک تاریخ بدل شده – حداقل آفرین به گوگل (:
البته من می تونم درک کنم که یک حکومت دیکتاتوری باید بنا به یک چیزی حکومت کنه. این چیز در خیلی جاها این بود و هست که «خدا گفته من باید رییس شما باشم» و خب حالا که توی روسیه این دیگه کار نمی کنه حکومتهای تمامیت خواه باید برن سراغ چیزهایی مثل «دشمن» و خطرات عظیمی مثل از بین رفتن «بنیان مقدس خانواده». این قابل درکه و راحت نشون می ده که چرا این تیپ حکومت ها باید با همجنسگرایی و تجرد و طلاق و .. بجنگن و تلاش کنن همه رو به شکل سنتی خانواده وابسته نگه دارن تا شکل سنتی حکومت هم حفظ بشه. اینها قبول! اما چیزی که نمی فهمم اینه که این حکومت ها دیگه چرا باید دستشویی بیناموسی بسازن؟
و آخره چرا همیشه دقیقا همین حکومت ها هستن که عرضه جلو بردن یک پروژه با پول overt رو هم ندارن؟ چون آدم های خوب باهاشون نیستن؟ چه می دونم.. به هرحال.. اینم این جمعه با شما !
وزیر خارجه سوئد که در ایرانه دو تا توییت جالب کرده. تو اولی می گه عجیبه که آقای ظریف و رییس جمهور در توییتر هستن ولی هنوز اینهمه مانع برای رسیدن مردم به توییتر هست و دیروز اینو به ظریف گفته و توی دومی هم می گه صبح بالاخره تونسته یک وی پی ان پیدا کنه تا به توییتر وصل بشه. بامزه اش اینه که وی پی ان رو از ظریف گرفته باشه.
شماره ۳۴ رادیو گیک رو در حالی شروع می کنیم که بچه های نارنجی ۴۲ روز در زندان بودن بدون وکیل و هیچچی،در حالی که آقای هالو روی مانیتور پاوز شده، در حالی که ATM بانک ها هنوز مبتنی بر ویندوز ایکس پی است و در حالی که کامپیوترها فقط باید ۲۴۰۰ برابر سریعتر بشن تا به مغز انسان برسن. با رادیو گیک باشن تا جهان رو به وحشت بندازیم.
در حالی که ما مشغول دستگیری بچه های نارنجی بودیم و دسترسی به فرهنگ دهخدا تنها از طریق یک سایت وحشتناک بد طراحی شده ممکن بود که تازه سانسورش هم کرده بودن، کتابخونه بریتیش یک میلیون تصویر اسکن شده از کتابهای قرن ۱۷ تا ۱۹ رو روی فلیکر آپلود کرده. همه امکان مشاهده و استفاده از این تصاویر رو دارن چون بخشی از تاریخ بشریت است و نه نون دونی یک گروه. سری بهش بزنین و لذت ببرین.
[گفتگو در مورد فرهنگ غربی] در یک تحقیق توی دانشگاه آکسفورد مردم با بیماری بیخوابی رو به سه گروه تقسیم کردن. گروه اول به صحنه های آروم مثل آبشار یا رودخونه یا دشت فکر کردن. گروه دوم گوسفند شمردن و گروه سوم کار خاصی نکردن و فقط مثل همیشه سعی کردن بخوابن. گروه اول که به چیزهای آروم فکر می کردن ۲۰ دقیقه زودتر از گروهی که مثل همیشه سعی کردن بخوابن خوابشون برد و اونهایی که سعی می کردن گوسفند بشمرن دیرتر از همه خوابیدن. نتیجه اینه که فکر کردن به صحنه هایی که نیازمند کارکرد مغزه (مثل شمردن تا تصور صحنه پیچیده پریدن یکسری گوسفند از نرده) باعث دیرتر به خواب رفتن می شه. توضیحات خودم در مورد روش تحقیق و بعدش روش خودم برای خوابیدن!
گوگل در یک تصمیم جدید اجازه داده به هر کسی در گوگل پلاس ایمیل بزنین. کافیه وارد بخش نوشتن ایمیل بشین و بعد اسم یک نفر رو تایپ کنین تا ایمیل بهش برسه. نقض پرایوسی است؟ نمی دونم.. ب هرحال شرکت خودشونه و با این قواعد اداره می شه. کاری که ما می تونیم بکنیم خاموش کردنش از بخش ستینگ ها است.
گوگل اپ مجموعه اداری تجاری گوگل است. برنامه هایی مثل آفیس تحت وب و خیلی چیزهای دیگه. کردستان عراق هم به عنوان اولین دولت خاورمیانه اعلام کرده که می خواد ۳۰۰هزار کارمندش رو به این سیستم منتقل کنه. اونها مشکلات متنوع زیرساختی دارن و به این نتیجه رسیدن که گوگل اپ برای بیزنس بهشون کمک می کنه که فقط با اتصال دفاتر به اینترنت، بتونن تمام دفاتر رو به هم متصل نگه دارن و مثلا روی اسناد مشترک کار کنن و این چیزها. عملیات با همکاری شرکت BRAMS که در دوبی است انجام می شه تا بتونن سیستم های قدیمی رو به سیستم های جدید منتقل کنن. کمی هم درباره مبین نت بگم و تجربه ما.
برنامه جدید فیسبوک جالبه. گذاشتن اکسس پوینت در کافه ها و جاهای عمومی و اگر کسی به اونجا اومد برای دسترسی به اینترنت کافیه اول توی فیسبوک چکین کنه. ایده تجاری و فنی جالبیه.
سه محقق امنیت در به اصطلاح اسرائیل از دانشگاه به اصطلاح تلاویو یک مقاله جالب و هیجان انگیز منتشر کردن با عنوان استخراج کلید RSA با استفاده از روش رمزگشایی صوتی. این مقاله درباره شکستن یکی از قویترین الگوریتمهای رمزنگاری حال حاضر جهان یعنی الگوریتم RSA ۴۰۹۶ بیتی هست با کپچر کردن صدای پردازنده در حالی که کامپیوتر مورد نظر مشغول اجرای روتینهای مربوط به دیکد کردن هست.
این سه محقق امنیت با نامهای Daniel Genkin، Eran Tromer و Adi Shamir که این آخری خودش از مخترعین الگوریتم رمزنگاری RSA هست در عمل با استفاده از تکنیک side channel attack و روزگشایی صوتی تونستن کلید ۴۰۹۶ بیتی RSA رو از GnuPG استخراج کنن.
ظاهرا محققین این حمله رو با گذاشتن یک دستگاه موبایل سامسونگ گلکسینوت ۲ از طرف محل قرارگیری میکروفن گوشی در ۳۰ سانتیمتری یک لپتاپ به سمت محل فن لپتاپ که در حال دیکد کردن بوده و ضیط صدا و بعد گوش کردن به صداهای با فرکانس ۱۰ تا ۱۵۰ کیلوهرتز تولید شده توسط کامپیوتر انجام دادند.
RSA attackتیم توسعه GnuPG از این آسیبپذیری مطلع شد و سریعا یک پچ برای جلوگیری از این آسیبپذیری نوشتن و در نسخه ۱.۴.۱۶ این آسیبپدیری برطرف شده ولی با این حساب فکر کنم باید برای امنیت بیشتر، کامپیوتر خودمون رو داخل جعبههای sound-proof نگهداری کنیم تا از نشت فرکانسها موقع کار کردن کامپیوترها به اطراف جلوگیری کنیم
ایده ظاهرا امن بوده: الدو کیم دانشجوی ۲۰ ساله دانشگاه هاروارد که برای امتحان ها درست درس نخونده بود، ایمیلی به مدیران دانشگاه زد و گفت در دانشگاه بمب گذاشتن تا فردا تعطیل بشه و امتحان نده. موفق هم شد. اما با وجودی که از شبکه مخفی کننده تور و سیستم ایمیل مخفی گوریلا میل استفاده کرده بود، فرداش اف بی آی دستگیرش کرد و اون هم اعتراف کرد که قصد حادی نداشته و تروریست و بمب و اینها الکی است و فقط چون درس نخونده بوده خواسته اینطوری امتحان رو کنسل کنه. اما از کجا شناخته و دستگیر شد؟ خوشبختانه اف بی آی هنوز نمی تونه تور و گوریلا میل رو بشکنه ولی وای فای دانشگاه رو که می تونه بررسی کنه. آقای الدو تمام کارهاش رو از شبکه وایرلس دانشگاه کرده بود و با اینکه لاگ ها نشون نمی دادن کی چیکار کرده، این رو میتونستن نشون بدن که در ساعت ۶ صبح دوشنبه، کی با رمزنگاری تور از وایرلس استفاده کرده – درست همون ساعتی که اون ایمیل به مدیر رسیده.
ما داریم به کجا می ریم؟
پونزده بار سعی کردم یک کپچا رو تایپ کنم و موفق نشدم. اینقدر که مهمل و پیچ بود. بعد گفتم حداقل این بخش کپچای صوتی رو گوش بدم بزنم.. ببین چی گفت:
[ صداش ]
به کجا داریم می ریم؟ به وضوح کامپیوترها از ما بهتر شدن و ایده اینکه کپچا اینقدر سخت بشه که کامپیوترها نتونن بگن چیه، معنی اش اینه که آدم ها هم نتونن بگن.
برین دنبال ای تی ام هایی که با ایکس پی کار می کنن، بدنه شون رو ببرین و به پورت یو اس بی برسین. یک کول دیسک آلوده بهشون وصل کنین و قطعه بریده شده رو بذارین سر جاش که کسی دیگه اونو نبینه. حالا برنامه شما داره اونجا ران می شه و بعد از اولین بوت سیستم رو بوت می کنه و یک منوی مخفی به سیستم اضافه می کنه که به شما امکان می ده هر وقت بخواین می تونین هر چقدر بخواین از سیستم پول بردارین! مسخره است ولی د وتا محقق آلمانی در سخنرانی اخیر کیآس کامینونیکیشن کنگرس (سی سی سی ) نشونش دادن که کار می کنه. بحث اینه که بانک ها هنوزم دارن از این ای تی ام های بسیار قدیمی استفاده می کنن که مبتنی بر تکنولوژی های بسیار قدیمی و غیر مناسب برای زمان حال هستن. یک تحلیلگر در مورد این حمله گفته که حمله بدون شک توسط افرادی انجام شده که به اون مدل ای تی ام دسترسی داشتن. همچنین محققین گفتن که کد در چند مرحله نوشته شده و مطمئنا بارها و بارها بهینه شده. گفته نشده این ای تی ام مال کدوم بانک بوده ولی یکی از اعضای تیم که با «تی» معرفی شده می گه اونها این مشکل رو نشون دادن تا بانک ها رو مجبور کنن که سیستم هاشون رو آپدیت کنن.
[توضیح شرکت بافر]
این شرکت اخیرا در یک اقدام خیلی جالب ۹ تا ارزش بافر رو اعلام کرده و گفته که حقوق ها بر اساس این ارزشها داده خواهد شد؛ کاملا هم باز و کاملا هم شفاف. [توضیح در مورد حقوق و شرکت ها در ایران و چک و چونه و تعهد نگفتن حقوق و …]. در مقابل بافر گفته چون شفافیت اونجا یک اصل بسیار مهمه حقوق ها رو می گن. ترنسپرنسی باعث اعتماد می شه و راه پیشرفت رو نشون می ده . اونها حقوق رو بر اساس یک فرمول دقیق می دن: نوع شغل ضربدر رتبه ضربدر سابقه بعلاوه محل (بعد ده هزار دلار اگر طرف انتخاب کنه حقوق بیشتر بگیره به جای سهام). مثلا انواع کارها این ها است در این فرمول قهرمان شادی ۴۵ هزار دلار، مهندس ۶۰ هزار دلار، طراح ۶۰، مدیر اجرایی ۷۰ و مدیر عامل ۷۵. ضرایب تجربه هم برای استاد ۱.۳، برای پیشرفته ۱.۲، متوسط ۱.۱ و تازه کار ۱ در نظر گرفته شده. بعد هم لیست دقیقی از تک تک آدم های شرکت و حقوق دقیقشون و اینکه چرا اینقدر حقوق می گیرن منتشر شده. (مقایسه با جایی که به زور کپی قرارداد رو به آدم می دن یا موقع ورود سفته می گیرن و …).
اینهم خبر بسیار عجیبی بود. یک نفر مقاله ای می نویسه و توش مدعی می شه که تلویزیون هوشمند ال جی اون زیادی هوشمنده.. حتی جاسوسه. این تی.وی. فهرست فایل هایی که پخش می کرد، کانال هایی که نشون می داد و فیلم هایی که روی هارد یا یو اس بی بهش وصل می شد رو برای یک سرور می فرستاد. محققین سکیوریتی با شک به جریان نگاه کردن و تا خودشون تست نکردن و تایید نکردن، جریان رو باور نکردن: یکسری از تلویزیون های هوشمند ال جی اطلاعات صاحب هاشون رو به یک سرور مخابره می کردن. ال جی اول نظری نداد ولی بعدا قبول کرد و گفت این یک اشتباه بوده و برنامه ای که اینکار رو می کرد فقط داشت تست می شد و قرار نبود روی فرم وری که بیرون داده می شه باشه ! این اطلاعات حتی بعد از خاموش کردن منوی مربوطه که به سختی قابل دسترسی بود هم فرستاده می شدن و اون هم تکست محض! هوم.. دیگه چی؟ فقط مونده تلویزیون رو اسنیف کنیم و بفهمیم مثلا داره به یخچال سامسونگمون اتک می کنه یا سعی می کنی توستر بلک اند د کر رو مجبور کنه خودش رو خیلی روش نگه داره تا بسوزه!
چه خبر بوده این هفته ها؟! کوسه ها در غرب استرالیا دردسر بزرگی هستن. یک اکانت توییتر به اسم Surf Life Saving Western Australia’s (SLSWA) Twitter feed با استفاده از آدم ها و نجات غریق ها در صورت دیدن کوسه در هر قسمتی اطلاع می داده اما الان راه حل ساده تری پیدا کردن: تگ زدن به کوسه ها و بعد یک کامپیوتر کوچیک که در صورت دیدن کوسه های تگ زده شده محدوده جغرافیایی اونها رو توییت کنه و مثلا بنویسه «کوسه دو تا سه متری در دو کیلومتری ساحل بیکلی بی دیده شده. احتیاط کنید». باتری این تگ ها تا ده سال کار می کنه و نجات غریق ها می گن که این روش بسیار سریعتر از سیستم های سنتی که دیده بانها بودن کار می کنه. در حال حاضر این ساحل ها خطرناکترین ساحل های جهان از نظر کوسه هستن و دولت بعد از کلی جر و بحث به ماهیگیرها اجازه داده اگر در مناطق خاص کوسه های بزرگتر از سه متر رو دیدن، اونها رو بکشن. همچنین طعمه گذاری در مسیرهای خارج از محدوده شنا و موج سواری، کوسه ها رو از این مناطق دور نگه می داره. حالا امید می ره توییتر به کمک کوسه ها بیاد و دیدن مسیر اونها این امکان رو بده که گارد ساحلی با هلی کوپتر به سراغشون بره و اونها رو از مسیر شناگرها دور کنه.
کی که یکی از بزرگترین کامپیوترهای جهانه و در ژاپن زندگی می کنه پرفرمنسی برابر ۸.۱۶۲ پتافلاپس داره (با تشکر از ۸۲۹۴۴ پروسسورش) می تونه ۱۰۱۶ میلیارد اپریشن در ثانیه اجرا کنه ولی اصولا توان رقابت با مغز شما که داره به اینو گوش می ده رو نداره. این کامپیوتر اگر بخواد یک ثانیه از مغز شما رو شبیه سازی کنه ، نیاز به ۴۰ دقیقه داره. این شبیه سازی تلاش برای تکرار ۱.۷۳ میلیارد رابطه عصبی بین ۱۰.۴ تریلیون سیناپس رو در حالی تکرار کرد که هر کدوم از سیناپس ها ۲۴ بایت حافظه داشتن. این دانشمندها معتقدن ما احتمالا در ۱۰ سال خواهیم تونست کل مغز رو شبیه سازی کنیم و توضیحات خودم.
تبریکها و تقبیحها
تبریک به بیل گیتس به خاطر ظاهر شدن در نقش سانتا در ردیت. توضثیح سکرت سانتا. تبریک به هر کسی که بیت کوین خریده چون بعد از اینکه زینگا گفت بیت کوین قبول می کنه قیمتش دوباره به بالای هزار دلار رسید. شرمندگی قوی برای کسی که بهترین وبلاگنویس های ایران یعنی بچه های نارنجی رو بیشتر از چهل روزه دستگیر کرده و بدون دسترسی به وکیل و حقوقشون بازجویی می کنه. تبریک به حکومت انگلیس که بالاخره به این نتیجه رسید که در سطح سلطنتی از ریاضی دان و نابغه کامپیوتر و کد شکن بزرگ آلن تورینگ به خاطر فشارهایی که به خاطر گی بودن بهش آورد معذرت خواهی کنه. تبریکی هم به شهر دیترویت که خونه هایی رو توش خریدن و به رایگان به نویسنده هایی می دن که به دیترویت بیان برای نوشتن، هدف این پروژه کشیدن نویسنده ها به یک شهره برای بالا بردن سطح فرهنگی اون شهر،
نامه ها
محمد:
سلام جادی
امروز یه اتفاق جالب واسم افتاد گفتم بگم شاید مفید باشه
من 2-3 سال پیش عضو سایت مرجع متخصصین ایران شدم و پسوردم رو فراموش کردم اما از 2-3 ماه پیش این سایت شروع کرد به ارسال خبرنامه که خیلی هم رو مخ بود و منم ترجیح میدم عدم اشتراک رو بزنم تا اسپم کردن ایمیل.
عدم اشتراک را که میزدم ازم ایمیل میخواست منم هرچی ایمیل رو میزدم میزد معتبر نمیباشد منم تقریبا هر 3 روز یه ایمیل میزدم که من این مشکل رو دارم فقط اشتراک ایمیل من رو حذف کنید که هیچ کس جواب نمیداد و سر همین قضیه با نرم افزارهای پیگیری ایمیل آشنا شدم که از این بابت ممنونم ازشون :دی
بعد از 1 ماه گفتم بذار به شماره پشتیبانی زنگ بزنم ببینم جواب میده؟
باورم نمیشد کسی برداره.
یه خانومی برداشت مشکل رو گفتم و گفت شماره پروفایل رو بده منم از تو ایمیل خوندم و اولش گفت سرور قطعه مثل همه جا تو مملکت ما و دوباره بعد از 20 دقیقه زنگ زدم گفت خب مشکل ایمیل شما اینه که . داشته و این . افتاده ایمیل رو بدون . باید بزنید.
گفتم یعنی چی افتاده؟
گفت سایت خودش . و _ رو حذف میکنه :|
جالب اینجاست که یوزرنیم هم همون ایمیل هست.
بعدش گفت واسه پسورد هم یاداشت میکنید؟
و شروع کرد خوندن پسورد :|
گفتم سیستم امنیتی سایت شما چجوریه که پسورد رو میبینید؟
گفت ببخشیدا ما بریم تو پروفایل کسی همه چیزش رو میبینیم.
گفتم خب نباید ببینید و فقط باید بتونید پس رو ریست کنید و اگه سایت حک شه یا حتی کسی تو ادمین ها مشکل دار باشه و پس من با ایمیل من یکی باشه چی میشه؟
گفت حالا دیگه :|
تنها نکته امنیتی ای که رعایت کرد این بود که پس رو نصفه خوند و گفت یادت نیومد؟ که اگه گفته بودم نه تا تهش رو میخوند :دی
خلاصه کار من رو راحت کردن دیگه زحمت پس ریست رو نکشیدم :دی
ما در مورد فرهنگ های کاری متنوعی شنیدیم ولی تقریبا هیچ کدوم به باحالی اتوماتیکس نیست. شرکتی که پشت پلتفرم وبلاگنویسی وردپرس است. اتوماتیکس اونقدر عجیبه که امسال کتابی در موردش چاپ شده تحت عنوان «یکسال بدون شلوار» . کتاب رو اسکات برکان نوشته – کارمند سابق مایکروسافت که روی اینکه چطور اتوماتیکس به یک کمپانی ۱۹۰ کارمنده یک میلیارد دلاری تبدیل شده تحقیق کرده.
با اینکه اتوماتیکس دفتر قشنگی توی سان فرانسیسکو داره، هیچ وقت موقع استخدام در مورد جا با کسی حرف نمی زنه. کارمندهاش در ۱۴۱ شهر ۲۸ کشور پراکنده هستن و همین که استخدام بشن ۲۰۰۰ دلار برای تزیین اتاقی که می خوان توش کار کنن بهشون تعلق می گیره (علاوه بر یک مک جدید و ابزار تکنولوژیک دیگه). این شرکت همچنین هزینه عظیمی رو برای سفرها کنار گذاشته. هر تیم می تونه هر جا که بخواد همدیگه رو ملاقات کنه. مثلا برای یک هفته هک در توکیو، آتن، کاووآ، سانفرانسیسکو یا سیدنی. برکان توی کتابش از اولین میتینگ تیمی اش می نویسه. در آتن:
کی ممکنه سوار هواپیما بشه که هم همکارهاش رو توی آتن ملاقات کنه؟… این هیچ وقت برام قابل هضم نشد اما تاثیرش رو کاملا درک کردم: ما همه پر انرژی بودیم، احساس مثبت داشتیم و آماده بودیم این سفر به یک جای فوق العاده رو هر طور که می شه جبران کنیم.
کارهای روزانه این شرکت به جای ایمیل و اتاق های کنفرانس، توی چت رومها، هنگ آوت گوگل و سیستم وبلاگنویسی خودش انجام می شه. ما از مدیر عامل خواسته ایم تا به بعضی سوال ها ما جواب بده.
* چه زمانی متوجه شدین که بهتره ایمیل رو کنار بذارین، به اتاق کنفرانس نرین و از کارمندها نخواین که به دفتر بیان؟
ما توی اتوماتیکس از همون روز اول می دونستیم که همه لازم نیست یک جا باشن تا بتونن با هم کار کنن. اولین چهار اتوماتیکسی توی چهار شهر مختلف بودن. ما برای مدت های طولانی با هم روی کد باز وردپرس کار کرده بودیم – پروژه درست مثل پروژه های آزاد دیگه که هر کس می تونه توش مشارکت کنه.
جریان ایمیل چند سال بعد شروع شد. سال ۲۰۰۹ بود و چهار سال بود که کمپیانی شروع شده بود و کشف کردیم که داریم خیلی از ایمیل استفاده می کنیم. خیلی بیشتر از وبلاگی که محصولمون بود و این شد که تصمیم گرفتیم تا برگردیم به وبلاگ ولی اینبار وبلاگ رو روی سرش بذاریم.. یعنی سیستمی درست کنیم تحت عنوان پی۲ (که چیزی است بین تابلمر و یامر و کامنت).
* شرکتی که کوچیکه با موفقیت با شایسته سالاری شروع می کنه چون همه همدیگه رو می شناسن ولی وقتی شرکت بزرگتر می شه چطوری با شایسته سالاری ادامه می دین بدون اینکه همدیگه رو بشناسین؟
برای شایسته سالاری لازم نیست همدیگه رو بشناسیم. درک اینکه کاری کیفیت داره یا نه هیچ نیازی به شناختن نداریم. ایده شایسته سالاری بسته به اینه که هر کس چه کاری می کنه و چه چیزی تحویل می ده نه اینکه کی هست. همچنین ما چند بار در سال دیدارهای داخل تیمی رو داریم و این کمک می کنه به شناختن آدم ها از نزدیک.
* آیا توی شرکت شما تعریفی متفاوت از دیگر شرکت در مورد «موفقیت» و «شکست» دارین؟ پیروز شدن یعنی چی؟ اگر شکست بخورین وضع چطوریه؟
ما سعی می کنیم به سمت موفقیت یا شکست هدفگذاری نکنیم بلکه سراغ Speed of iteratoin بریم (سرعت تکرار؟) و به نظرمون این چیزی است که باید موفقیت ما در طولانی مدت خواهد شد. از اونجایی که ما سریع حرکت می کنیم، شکست برامون فقط فرصتی است برای یادگرفتن یک چیز جدید و فقط در صورتی واقعا شکست خوردیم که یک کاری خیلی زیاد طول بکشه. [ توضیحات خودم در مورد تکامل و آزادی نرم افزار ]
* بزرگترین درسی که مدیر های دیگه باید از فرهنگ شرکت شما یاد بگیرن و استفاده کنن چیه؟ حتی مدیرهایی که توی شرکت های مرسوم از ایمیل و میتینگ استفاده می کنن؟
کار سختیه که یک چیز رو نام ببرم ولی فکر می کنم مستقل از ابزاری که برای ارتباط استفاده می کنین، باید این رو بدونین که اگر به آدمها استقلال بدین که کار بامعنایی انجام بدن و شرایط رو طوری فراهم کنید که حرکت سریع ممکن باشه، چیزهای فوق العاده ای پدیدار خواهد شد.
موسیقی
به پیشنهاد علیرضا: البته موزیک آخر رو هم یه پیشنهاد دارم: Survival از Eminem اما با توجه به نامه اخیر یغما گلرویی با شرف به روحانی که توش نوشته «در آن وزارتخانه، تا به حال نه کسی پاسخگو بوده و نه در کل جوابِ دقیقی داده میشده که برای مثال فلان کتاب قابل چاپ هست، یا نیست و یا این جمله و این سطر و این پاراگرافش باید حذف شود. هر روز مراجعین را به هفتهی دیگر حواله میدهند و آن روز موعودِ پاسخگویی معلوم نیست کی از راه خواهد رسید. چنان که بعضی از کتابها به سلامتی دارند تولدِ هشت سالهگی خود را نزدِ بررسان وزارت ارشاد جشن میگیرند و با اینکه اغلب زیر پانصد صفحه هستند، هنوز موفق به بررسی و اعلام موارد سانسورشان نشدهاند. مینویسم «سانسور» و این خطا نیست و اگر به زعم شما باشد هم، خطای سهوی نیست و عمدیست چراکه معتقدم آن چه از دیرباز در آن وزارتخانه اتفاق افتاده و میافتد سانسور است، حتا اگر خوش داشته باشند با عبارت خوشآهنگتر «ممیزی» صدایش بزنند نیز توفیری در ماهیتِ آن نمیکند. شعر و هنر این سرزمین همیشه سایهی سانسور را بر سر خود داشته، از دوران «رودکی» تا امروز. وقتی در دهه دوم همین قرن «صادق هدایت» یگانه، نوزادش «بوف کور» را مانندِ گربهای به دندان گرفت به غربت زد و در بمبئی منتشرش کرد، با سانسوری دست به گریبان بود که سایهاش تا امروز بر سر ادبیات ما مانده است. همیشه زیر این سایه آفرینشگری کرده و سعی در گول زدن و تاراندنش داشتهایم چراکه موظف به روشنگری بوده و هستیم. همانطور که ارشاد خود را موظف به اجرای سانسور میداند، هنرمند هم موظف به مخالفت با سانسور است. هنرمند راستین هرگز عادت نکرده به گردش این چرخ کجمدار و خاموشی گزیدن به دیاری که در آن حتا اگر از آلودهگی هوا انتقاد کنی هم هزار و یک انگ و برچسب میخوری و به «سیاهنمایی» متهم میشوی. بر سر عهد خود ماندهایم و بهایش را هم دادهایم و میدهیم. » این شعرش رو براتون می خونم:
شعر و صدای یغما گلرویی
صد و پنجاه پله زیرِ زمین،
صندلی، میز، بازجو، دوربین…
کاش میشد عقب عقب کلِ
زندگیمو برم به سمتِ جنین!
جُرمهایی به قُطرِ پرونده،
شُرکایی به اسمِ «خواننده»،
ارتباطِ شقیقه و گردو،
ارتباطِ «بی.بی.سی» و بنده!
اتهامم بزرگ و سنگین است،
کشورم یک ایالتِ «چین» است،
در دیارِ گل و گلوله و گاو،
آخرِ راهِ شاعری این است.
پیش پایم دوراههی نفرین،
تلخِتر از کمدیِ «چاپلین»،
یک طرف ختم میشود به جنون،
یک طرف ختم میشود به «اوین»…
اشتراکِ میانِ تیغ و زبان،
فرق ناچیز خانه و زندان،
اعترافم هنوز یک جملهست:
«من فقط شاعرم! جناب سروان!»
نکته: این متن توسط یک شهروند کاملا معمولی غیر حقوقدان نوشته شده. ایدههای منه و حاوی چند اشکال مهم و یک پیشنهاد بسیار مهم. باید ازش ایده گرفت نه اینکه در سطح حقوقی در موردش بحث کرد هرچند که از بحث حقوقی مثبت چیز یاد میگریم و ازش استقبال می کنیم.
ماده ۱- می گه کلیه اتباع ایران صرفنظر از جنسیت، قومیت، ثروت، طبقه اجتماعی، نژاد یا امثال آن از حقوق شهروندی…
اینجا دین و مذهب کاملا جا افتاده و ظاهرا به عمد. اصلی ترین شکاف در جامعه فعلی ما جنسیت است و دین و تبعیضهای جدی در مورد گرایشات جنسی هم داریم. اگر قراره این منشور درست نوشته بشه باید صریحا به برابری این چند مورد اشاره کنه.
ولی مشکلات در بخش حقوق هم ادامه داره:
۱-۳- شهروندان از حق حیات برخوردارند […] مگر بر اساس حکم دادگاههای […]
منطقا هیچ قانونی نمی گه «هیچ کس از حق حیات برخوردار نیست». اگر قانونگذار معتقده که انسان حق حیات داره باید معتقد باشه که هیچ کس حق نداره این حق رو سلب کنه و اگر معتقده کسی حق داره حق حیات من رو سلب کنه (قتل قانونی) منطقا نمی تونه همزمان معتقد باشه که حق حیات یک حق پایه ای است. قانون یا باید بگه «حق حیات پایه ای غیرقابل سلب است» یا چیزی در این مورد نگه.
۱۱-۳- شهروندان از حق آزادی اندیشه و بیان برخوردارند. این حق شامل آزادی ابراز، ترویج و انتشار اندیشهها و عقاید به صورت شفاهی، کتبی، الکترونیکی یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود شهروند با رعایت قانون، می باشد.
این بند و بسیاری بندهای دیگه که در بخش «آزادی اندیشه، بیان و مطبوعات» اومدن وابسته هستن به «مگر به حکم قانون / در قالب ضوابط قانونی / با رعایت قوانین» و .. و حتی مثلا دسترسی آزاد به تمامی رسانهها و منابع اطلاعاتی محدود شده به «در چارچوب قانون». این کاملا موضوع رو بی معنی می کنه. درست مثل «حق تجمع و تشکیل انجمنها» که در قانون اساسی آزاده ولی «قانون»های دیگه اونو نفی می کنن و شما شاهد هیچ تجمع آزادی در کشور نیستین. مطمئنا هیچ کشوری در جهان قانونی نداره که بگه «هیچ کس حق دسترسی به اطلاعات را ندارد». کشورها دو دسته هستن. سانسورچی ها می گن «همه حق دسترسی به اطلاعات را دارند مگر در مواردی که …» و آزادها می گن «همه حق دسترسی به اطلاعات دارند». این شبیه قانون قبلی که بالا نوشتم (حق حیات). اگر معتقدیم حقی پایه ای است نباید قابل نقض باشه و اگر معتقدیم حقی پایه ای نیست لازم نیست اعلامش کنیم چون در واقع این قانون می گه «مردم برخی حرفها رو حق دارن بزنن» (:
بند بسیار مهمی که جا افتاده
مطلب دیگه در حوزه تخصصی من بحث «حق دسترسی به اینترنت» است که در سطح جهانی داره به عنوان یک حق ابتدایی مطرح می شه و شدیدا لازمه در این قانون هم باشه. مثلا بندی که بگه:
پیشنهاد – هر فرد حق دسترسی به اینترنتی آزاد، بی طرف و با سرعتی شایسته را دارد. دولت موظف است شرایط این دسترسی را از طریق سرویسهای دولتی یا شرکتهای خصوصی برای تمام شهروندان درخواست کننده به شکل رایگان با قیمتی متناسب تضمین کند.
اما در حوزههایی هم که تخصص من نیست اشکالات ابتدایی دیده می شه. من همه اش رو نمی نویسم چون انتظار می ره افراد و گروههای مدنی ذینفع در موردش حرف بزنن و فقط به نمونههایی اشاره می کنم. مثلا
۶۸-۳- زنان حق برخورداری از مرخصی دوران براداری، زایمان و شیردهی، را داشته و شهروندان معلول حق بهرهمندی از کار متناسب با معلولیت خود و شهروندان نوجوان حق بهرهمندی از شرایط کار متناسب با توان جسمی خود و منع اشتغال به کارهای سخت و زیانآور را دارند.
مستقل از اشتباههای دستوری هست (مثلا یک کامای اضافی قبل از «را») اصولا معلوم نیست این بند در مورد زنانه یا در مورد معلولین و آیا واقعا ذهن قانونگذار اینه که باید زنان و معلولین رو یکجا بیاره و «منع اشتغال» عبارت صحیحی است یا باید «منع اجبار به اشتغال» باشه و فقط هم در مورد معلولین اعلام بشه یا در شکلی پایه ای ترین مگر ممکنه در ایران کسی رو (در بحثی سطحی) به کاری مجبور کرد که لازم باشه قانونگذار بگه زنان رو نمی شه به کار سخت مجبور کرد؟
۷۵-۳- تمامی شهروندان حق دادخواهی داشته و می توانند به این منظور به دادگاههای صالح قانونی مراجعه نمایند.
الان یک زن بدون پوشیدن چادر نمی تونه وارد دادگاه انقلاب بشه یا با جوراب نازک یا و… آیا می شه مدعی شد که همه مردم به شکلی برابر حق دادخواهی دارن؟ این لازم نیست صریحتر بیان بشه که افراد مستقل از تیپ و رنگ و جنسیت و میزان ریش و … حق دادخواهی برابر دارن؟
فصل سیزدهم هم کلا در مورد خانواده، زنان، کودکان و کهنسالان است. اگر قراره این قانون بر اساس «شهروند» بودن باشه منطقا باید مستقل از جنسیت و سن حرف بزنه و زنان یک زیربخش در «خانواده» نباشن و مثلا بندی مثل ۱۰۲-۳ که می گه :
۱۰۲-۳- دولت موظف است در چارچوب قوانین و مقررات از زنان سرپرست خانوار در قالب بیمه و سایرخدمات اجتماعی حمایت نماید.
از نظر منطقی اضافی است و باید به این شکل باشه که «دولت موظف از تمامی شهروندان در قالب بیمه و سایر خدمات اجتماعی حمایت کند» و بدونه که زنان هم جزوی از شهروندان ایران هستن نه موجودات مستقل که باید به شکل مستقل در موردشون قانون گذاشت.
۱۱۷-۳- برگزاری و حضور در مراسم مذهبی ادیانی که در قانون اساسی به رسمیت شناخته شدهاند، آزاد است.
تقریبا بدون شرحه. یعنی افرادی هستن که حق ندارن مراسم مذهبی داشته باشن و توش شرکت کنن (از بهایی تا بودایی تا پاستافارین) آیا این افراد جزو شهروندان ایران نیستن؟ یا شهروند هستن ولی حق ندارن دین دیگه ای داشته باشن و از نظر ما این مخل مفهوم «حق انسان بودن» نیست؟
و در نهایت
در سطح ادبی هم بارها و بارها اشتباهات ابتدایی در سجاوندی دیده می شه و استفاده از چیزی مثل «می باشد» به جای «است» یا «نماید» به جای «کند» که تقریبا هر کسی با ادبیات صحیح غیر «شبهرسمی» آشنا باشه می دونه اشتباهه یا یکبار بی فاصل نوشتن پسوندها و یک بار چسبوندن اون به کلمه قبلی مثل «دادگاهها». از یک متن قانونی انتظار می ره دقیق باشه و یکدست و تا حد ممکن غیرقابل تفسیر به رای. ولی در کل به فکر بودن نسبت به چنین قانونی خوبه و نشون دهنده روندی مثبت توی فکر دولت جدید.
این نقاشی عجیب، تصویر خانواده سلطنتی دانمارک است. تصویری رسمی که ۱۲۵ سال بعد از کشیده شدن تصویر خانواده سلطنتی قبلی بالاخره توسط ملکه دانمارک مارگرت دوم به نقاشی به اسم توماس کلوگ سفارش و چهار سال بعد تحویل گرفته شد. گرفتن این سفارش افتخار بزرگی برای هر نقاشی است و تحویل دادن نقاشی بالا، حرکتی که از نقاشهای خیلی کمی بر می یاد. بخصوص اگر به این فکر کنین که چطور توی بعضی جاهای دنیا کلا بخشی از بودجه کشور گذاشته می شه تا رییس کشور به شکل رستم دستان به مردم اون کشور غالب بشه. سایت سلطنتی دانمارک این نقاشی از خانواده سلطنتی رو به شکل رسمی پذیرفته و اعلام کرده که این نقاشی «نوعی رئالیسم جادویی» است. اگر می خواین بیشتر بدونین اول به این مطلب مراجعه کنین و بعدش سرچ.
این رو درست کردم برای یادآوری دو تا آدم الان شریف که می تونستن همرنگ جماعتشون بشن و رییس باشن و مدیر و عضو فلان مجمع و فلان شورا و … ولی ترجیح دادن از حقوق بشر حرف بزنن و از آزادی بیان و زمانی که تلویزیون هنوز می گفت باید به دروغگو تعظیم کنیم، گفتن که دروغ بده.
یک شماره کوتاه از رادیو گیک که بهانه اش فقط یک آهنگه از خانم گیتا. تا خانم گیتا تلفن رو جواب می ده و سازش می کنه، ما هم نگاهی می ندازیم به چند سوال در مورد شات دان شدن دولت آمریکا تا به عنوان یک گیک معنی حرفهایی که دور و برمون می زنن رو دقیقتر از اکثریت درک کرده باشیم. این شماه و این شماره ۳۱ رادیو گیک. فراموش نکین که رادیو گیک یک ایستگاه رادیویی نیست. رادیو گیک یک حرکتگاه رادیویی است!
خب.. راستش این شماره اصلا فقط به یک دلیل درست شد! خانم گیتا و این آهنگش! [یک تیکه از آهنگ] ولی خب گفتم در مورد چاشتا لوشکا با آمریکا که نمی شه حرف زد، حداقل در مورد شات دان شدن آمریکا حرف بزنیم چون به قول اون دوستمون این آمریکا هم که به ما رسید پولش تموم شد شات داون شد حالا ما لابد باید از کمیته امداد امام براش کمک بفرستیم. سوال جوابهای خوبی رو از مقاله «شات دان شدن آمریکا: راهنمایی برای غیرآمریکاییها» رو براتون می خونم اول.
لطفا توضیح بدین که چه اتفاقی افتاده
دولت آمریکا شروع کرده به تعطیل کردن سرویسهای غیرحیاتیاشت. صدها هزار کارمند این خبر رو دریافت کردن که باید به مرخصیهای اجباری بدون حقوقی برن که معلوم هم نیست چقدر طول بکشه. این شات دان نیمه شب اتفاق افتاده و احتمالا تاثیر مهمی توی بزرگترین اقتصاد جهان خواهد گذاشت
چرا؟
خب دولت فدرال چاره ای نداشته. سال مالی آمریکا توی سی سپتامبر تموم شده ولی سیاستمدارها هنوز نتونستن روی بودجه سال بعد توافق کنن. حتی مذاکرات در مورد یک بودجه موقت هم به نتیجه نرسیده و بدون توافق روی بودجه اول توی کنگره و بعد توی سنا هیچ روش قانونی برای حقوق دادن به کارمندهای دولت وجود نداره.
چرا نمی تونن بودجه رو تصویب کنن؟
طبق قانون اساسی آمریکا، رییس جمهور نمی تونه به تنهایی قانون تصویب کنه و با وجودی که هفتهها هست صحبت می کنن، جمهوری خواهها هنوز با قانونی پیشنهادی باراک اوباما تحت عنوان Affordable Care Act که یک جور بیمه مدنی برای همه است در برنامه بودجه ارائه شده به سنا موافقت نکردن.
مجلس نمایندگان توسط حزب جمهوری خواه اداره می شه که با حضور تی پارتی، مخالف جدی برنامه تامین اجتماعی اوباما هستن. اونها سعی کردن با عدم تصویب بودجه، به رییس جمهور فشار بیارن. در مقابل سنا که تحت کنترل دموکراتها هست طرف اوباما رو گرفته و برنامه رو تصویب نکرده و به مجلس نمایندگان برگردونده.
آیا شات دان یعنی کل دولت تعطیله؟
نه اصلا. این ایده آنارشیستها یا لیبرالهای اکستریم که دولت کلا تعطیل بشه عملی نشده. سرویسهای حیاتی مثل تامین اجتماعی و غیره هنوز کار می کنن. همچنین ارتش آمریکا به عملیاتش ادامه می ده و اوباما در روز دوشنبه یک قانون رو امضا کرده که اجازه می ده نیروهای ارتش توی افغانستان هنوز حقوق بگیرن. ولی صدها هزار کارمند غیر حیاتی (از کارمندهای پنتاگون تا پارکهای ملی تا ناسا) مجبورن به مرخصیهای بدون حقوق برن.
و بعدا چی می شه؟
سیاستمدارهای واشنگتن دوباره دیدار می کنن تا با چونه زنی به یک نتیجه برسن. سنا احتمالا تاکید می کنه که اوباماکر حذف نخواهد شد و چون نتیجه جدیدی نمی گیرن کارمندهای دولت کماکان بدون حقوق می مونن. یک گزینه هم تصویب یک بودجه موقت است ولی احتمالا اوباما طرفدار اون نیست چون فقط مشکل رو به چند هفته دیگه موکول می کنه.
اینکار برای آمریکا چقدر ضرر داره ؟
اگر آدم ها حقوق نگیرن، خرج هم نمی کنن. یک مشکل هم ناتوانی آدمها در پرداخت پولهای مهم مثل بهره وامها یا قرض بانکها است. یک موسسه تحقیقاتی تخمین زده این جریان روزانه حدود ۳۰۰ میلیون دلار به اقتصاد آمریکا ضرر می زنه.
جواب درستتر وابسته به اینکه جریان چقدر طول بکشه. همون تحلیل می گه که یک شات دان دو هفته ای احتمالا ۳دهم درصد از GDP آمریکا کم می کنه ولی اگر این جریان یک ماه طول بکشه، جی دی پی ۱.۴٪ پایین خواهد اومدم.
قبلا هم این اتفاق افتاده؟
این اولین شات دان بعد از ۱۹۹۵ است. زمانی که بیل کلینتون و نمایندهها نتونستن در مورد بودجه سرویسهای فدرال به توافق برسن. اونبار این جریان ۲۸ روز طول کشید. در دهه ۱۹۸۰ این جریان حتی مرسومتر بود و هر بار چند روزی به طول میانجامید. در مجموع دولت آمریکا ۱۷ بار این موضوع رو تجربه کرده.
چرا این توی بقیه کشورها پیش نمی یاد؟
شات دان شدن نتیجه پروسه دموکراتیک آمریکا است. رییس جمهور به شکل همزمان رییس دولت و ریس دولت فدراله بدون اینکه داشتن اکثریت در سیستمهای قانونگذاری براش تضمین شده باشه. شخصی توضیح بدم…
بازارها چطور به این جریان واکنش نشون می دن؟
تا اینجا که ترسی نبوده. سرمایه گذارها معتقد هستن که شات داون کوتاه مدت خواهد بود. البته قیمت دلار کمی کاهش پیدا کرده – تقریبا نیم سنت در مقابل ارزهای دیگه.
نامه ها
مهدی
الان یهو یاد اون پادکستت افتادم که توش در مورد اون یارو که ماشین زمان ساخته بود صحبت کرده بودی. یارو گفته بود شیش ماه دیگه همه شادیم الانو میگفت؟ بنده خدا بیراه هم نگفته بود :D :P
[یادم رفت اسم مهدی رو بگم.. یعنی کلا بخش نامه ها نخوندم و همینطوری تو صحبت ها اشاره کردم به جریان]
بخش آخر
[کمی آهنگ]
اما بذارین توضیح بدیم که چه بخش های از آمریکا تعطیل شده.. خیلی بامزه است.. خلاصه اش شبیه همون جریان خلاصه ادیان است که هر چی خوبه ممنوعه (: اینجا هم هر چی چیز باحاله تعطیل شده. نیویورک تایمز آمار می ده.
واشنگنتن، ایالات متحده – نشانه دیگری از شکست سیاستهای اقتصادی در خیابانهای پایتخت به چشم می خورد. ارتشیان یونیفورم پوش هنوز اعلام حکومت نظامی نکردهاند ولی بازداری صرافیها از خرید اسکناسهای سبزرنگ نشانگر تغییری هستند که در راه است.
دوشنبه شب گذشته در میان هوای خنک پاییزی، رسانهها مجبور به اعلام این خبر شدند که دولت فدرال قادر به تامین هزینههای خود نبوده، تعطیل میشود؛ نمونهای آشکار از ناتوانی اقتصادی این جمهوری رو به زوال.
حاکمان چند شاخه این جمهوری در تنگنای تفاوتهای نظری در مورد شیوه اداره دولت، نتوانستند به توافقی اقتصادی در مورد بودجه برسند و سادهترین وظایف یک حکومت را معلق گذاشتند. هرچند که در گذشته نیز بارها این اتفاق تکرار شده بود اما مخالفان باراک اوباما و برنامه بلندپروازانهاش مبنی بر رساندن همه ساکنان این کشور به سطح استاندارد بهداشت بین المللی، تصمیم گرفتند تا بار دیگر رییس جمهور را وادار به کرنشی اجباری و کوتاه آمدن از برنامهاش بکنند.
اوباما که شش سال است سکان هدایت کشور را در دست دارد حالا در موقعیتی گیج کننده قرار گفته. او با وجود کنترل کامل بر سکان هدایت کشور و داشتن بازوهای اجرایی مانند سیستم شنود فوق پیشرفته ای که بسیاری از ساکنان کشور را زیر نظر دارد و امکان انجام عملیات نظامی در سراسر جهان و کشتن مخالفان در کشورهای مختلف با هواپیماهای کنترل شونده از راه دور، از چرخاندن چرخ ابتدایی ترین موسسات کشور مانند پارکهای ملی و موزهها نیز ناتوان شده.
رهبری این کمپین گسترده مقاومت در برابر رییس جمهور را سناتور تد کروز بر عهده دارد – فاندامنتالیستی جوان از منطقه تگزاس. کروز این مقام را با سخنرانی آزادی که به مدت ۲۱ ساعت در کنگره انجام داد کسب کرده. سخنرانیای که با اشارات به نقل قولهایی از فیلمهای علمی تخیلی و کتابهای کودکان اشارهای مستقیمی بود به شهامت و فداکاری یک رهبر در راه یک هدف. این حرکت توجه رسانهای عظیمی جلب کرد هرچند که بسیاری از مخاطبین رسانهها، متوجه هدف سیاسی او نبودند.
هرچند که اکثر ناظران، انتخابات اخیر ثروتمندترین کشور جهان که حالا به خاطر به پایان رسیدن پول دولت شات داون شده است را آزاد و منصفانه ارزیابی کردهاند، بحران فعلی این سوال را پیش آورده که آیا دولت صلاحیت و توان اداره این کشور ۳۰۰ میلیون را داراست یا خیر. این سوال با در نظر گرفتن زرادخانه کشتار جمعی ای که این کشور در جای جای جهان ایجاد کرده اهمیت بسیار بیشتری هم پیدا می کند.
خود آمریکاییها هم شروع کرده اند به پرسیدن سوالاتی سخت. برای مثال راننده تاکسی ای که خبرنگار ما را به فرودگاه میرساند حین رانندگی در روی اسفالتی که به خوبی مرمت نشده بود پرسید «آیا سیاستمدارها متوجه هستند که دارند با کشور و مردمش چکار می کنند؟»
موسیقی
اصولا این شماره درست شد به خاطر این موسیقی! لبخند بزنین با خانم گیتا و آهنگ الو الو الو الو.. خواهش می کنم الو! خواهش می کنم… سازش می کنم الو! سازش می کنم.