درصد کاربران هر روز اینترنت در ایران به تفیک رده های سنی

در کامنت های مطلب گیک کار تکراری نمی کنه بحثی شروع شده بود در مورد سن کاربران اینترنت در ایران. گفتم این نمودار رو درست کنم بذارم (: بخش آبی درصد اون گروه سنی خاص است و بخش قرمز درصد تجمعی (یعنی این گروه به علاوه همه قبلی هاش)

منبع اطلاعات سایت آمار ایران است و اطلاعات مربوط به سرشماری کاربران اینترنت سال ۱۳۸۹.

اطلاعات خام اینها هستن:

درصد    تعداد     رده سنی
۵ – ۹ 	13974	0.4873458865
۱۰ – ۱۴	118719	4.1403475243
۱۵ – ۱۹	374713	13.0681865739
۲۰ – ۲۴	764148	26.6498056754
۲۵ – ۲۹	583318	20.3433253074
۳۰ – ۳۴	295860	10.3181733213
۳۴ – ۳۹	230672	8.044729522
۴۰ – ۴۴	192558	6.7154965808
۴۵ – ۵۴	211789	7.3861813342
۵۵ – ۶۴	70603	2.462292946
 + ۶۵	11014	0.3841153281

می بینیم که بیشتر از نیمی از کاربران اینترنت ایران بالای بیست و پنج سال سن دارن و بیشتر از سی و پنج درصد اونها بالای سی سال. !

رادیو گیک شماره ۳ – غول بازار مکاره

رادیو غول بازار مکاره که با یک گاز سر مرغ ها رو از بدنشون جدا می کنه و هر آشغالی که مردم جلوش بریزن رو می خوره.. رادیو گیک. این هفته با امنیت، دزدهای دریایی. مصاحبه با یک هکر ایرانی و …شراب قرمزی که آهن رو به زانو در می یاره

شماره سوم رادیو گیک (بیست و پنج مگ و سی و نه دقیقه) را از اینجا بشنوید:

[audio:http://jadi.net/audio/jadi-net_radio-geek_003_ghoole_bazare_makkare.mp3]

یا از اینجا دانلود کنید و اگر به دلیلی نامشخص، کشورتان رادیوگیک را سانسور می کند، از در پشتی وارد شوید یا به احترام آزادی نسخه OGG اون رو دریافت کنین.


آرس اس اس رادیو گیک

خبر بانمک هفته برای رادیو گیک اینه که خانم ویدا اسلامیه مترجم کتاب Pendragon/پندراگون، تاجر مرگ که به چاپ سوم هم رسیده با کتابسرای تندیس در جاییش که دختره می خواد به پسره بگه دوستش داره ولی می ترسه که مثل یک گیک قدیمی نتونه از احساساتش به خوبی صحبت کنه زیر نویس زده و گفت که که گیک «غول بازار مکاره که با یک گاز سر مرغ ها رو از بدنشون جدا می کنه و هر آشغالی که مردم جلوش بریزن رو می خوره»! و بازم ماییم که باید داد بکشیم که مترجمین عزیز! اینترنت مال شماست! یک سرچ بکنین.. اون دیکشنری های عهد عتیق رو بذارین کنار! بخصوص وقتی برای جوون ها ترجمه می کنین خیلی از اشاره ها به فرهنگ معاصری هستن که توی دیکشنری فلان چاپ سال ۱۹۱۴ نیست ((: گیک الان یعنی ما و ما غول بازار مکاره نیستیم (: حداقل یکبار فکر کنین ببینین این کلمه در این جمله معنی می ده یا نه. البته مترجمی که صادقانه زیرنویس انگلیسی می زنه و می گه اینجا رو نفهمیده بهتر از مترجمی است که راحت متن رو عوض می کنه و از این نظر از خانم ویدا ممنونیم اما یک قدم جلوتر اینه که توی اینترنت سرچ کنه. همین الان بزنین گیک و سایت نارنجی رو بخونین که قشنگ توضیح داده گیک یعنی چی.

ساید نوت: گیک ها باحالن (:

و امروز با اینکه سیزدهم فروردین و اول آوریل است اما از دروغ سیزده خبری نیست. همه خبرهای ما راست هستن، حداقل در سطحی که علم می تونه در مورد واقعیت حرف بزنه (:

اخبار

مشکل امنیتی گنوم-ترمینال، ایکس اف سی ای ترمینال و ترمیناتور

یک مشکل امنیتی طراحی توی کتاب خونه VTE که این هفته منتشر شد نشون می ده که اکثر ترمینال هامون مشکل دارم. بحث اینه که بافر سکرول بک توی دایرکتوری tmp ذخیره می شه و وقتی می گم کل بافر اسکرول بک یعنی حتی ارتباطات اس اس اچ. حالا همه که می خونن یوزرهامون هم روش. اگر جریان خیلی براتون جدیه اما، پیشنهاد فعلی استفاده از tmpfs است تا این باگ فیکس بشه.

ابررسانایی با شراب قرمز

برای اینکه بگیم ابررسانایی چه ربطی به شراب قرمز داره بذارین اول نگاهی بندازیم به مفهوم ابر رسانایی. الکتریسته چطوری حرکت می کنه؟ رسانا چیه؟ اجسام از ملکول ها تشکیل شدن و ملکول ها از هسته و الکترون هایی که دورشون می چرخن. اگر اینها بتونن حرکت کنن و فلان. ولی این حرکت بی دردسر هم نیست. ممکنه الکترون گیر کنه به الکترون های دیگه یا زیادی به یک اتم نزدیک بشه و این حرفها. ابر رسانی چیزی است که این جریان رو کاملا بی دردسر ممکن می کنه. ما اینکار رو معمولا با سرد کردن انجام می دیم. اونقدر سرد می کنیم که حرکت های داخلی جسم خیلی کم بشه و در نتیجه الکترون ها به راحتی توش حرکت کنن.

شراب قرمز از همینجا وارد جریان شد. سال قبل یکسری فیزیکدان ژاپنی اعلام کردن که با غوطه ور کردن آیرن تلوراید در شراب قرمز تونستون توش خاصیت ابررسانایی درست کنن. متاسفانه چیزی در مورد دما ندیدم ولی گفتن که بقیه مشروب ها هم تا حدی تاثیر داشتن ولی شراب قرمز از همه بهتر بوده و تحقیق های مختلف نشون داده که بهترین نتیجه از از یک شراب خاص فرانسوی تولید سال ۲۰۰۹ گرفته می شه.

چهار صندلی برای حزب دزدهای دریایی آلمان

حزب دزدهای دریایی رو زیاد از من و رادیو گیک شنیدین. حزبی رای مقابله با سرکوب آزادی های دیجیتال به بهانه دفاع از حقوق کپی رایت. چیزی شبیه به اینکه ما مخالف باشیم با اینکه به هر آدم یک جی پی اس وصل باشه تا اگر یک روز از یک مغازه دزدی شدن دولت بتونه بفهمه کی اون موقع تو مغازه بوده. حالا هم حزب خوبمون که توی اکثر کشورهای اروپایی تشکیل شده، در آلمان چهار صندلی کوچیک برنده شدن با تمرکز کمپین تبلیغاتشون روی شفافیت بیشتر دولت. این احزاب دو صندلی مهم هم در پارلمان اروپا دارن.

و اگر اهل بازی هستین برازر کوئست رو بازی کنین

که یک بازی آنلاین با تعداد بازی کننده های خیلی زیاد در یک دنیای فانتزی است که موزیلا اونو ساخته برای نمایش وب سوکت ها و اچ تی ام ال پنج و کانواس. برای گذروندن سیزده به در منی که توی دفتر گیر کردم، چیزی بهتر از این نیست.

عمیق تر

یک بازی جالب براتون دارم اینجا. عمقش توی خلاقیت و نگاه به دنیا است… بازی ای به اسم سولیداریتی سند. بازی تصویر نداره… با صدا کار می کنه و با یک نوشته شده می شه:

«شما در ساحل به هوش می یاین. هویتی ندارین. حافظه ای ندارین. چیزی ندارین. حتی بینایی هم دیگه ندارین.»

و تمام بازی فقط با یک هدفون استریوی خوب و یک ماوس قابل انجامه و البته خوندن متن های روی صفحه که به شما در مورد احساسات و لامسه و اینها حرفهایی می زنه… شما باید توی این بازی بدون بینایی و با تکیه روی صداهایی که به گوشتون می رسه توی این جزیره راهتون رو پیدا کنین. بازی جالبیه ولی خیلی سرگرم کننده نیست،‌چون نابینا بودن سرگرم کننده نیست.

گوگل و ریکپچاهای خیابونی

کپچاها رو می شناسیم. [توضیح کپچا] و اخیرا هم با پروژه ریکپچا که خیلی سایت ها ازش استفاده می کنن همه در کنار هم مشغول تایپ کردن بخشی از کتاب هایی هستیم که در این پروژه نبوغ آمیز در حال تبدیل شدن به کتاب هستن و حالا یک قدم دیگه رو هم برداشتیم و مردم گاهی در حین وارد کردن کپچا شاهد چیزهایی مثل پلاک خونه ها، اسم خیابون ها و حتی علایم راهنمایی و رانندگی هستن.

حدس زده می شه این تصاویر از گوگل استریت ویوو برداشته شده باشن و احتمالا گوگل داره از طریق این کپچاها، اطلاعات توی تصاویر رو به آدم ها می ده تا بخونن و به متن تبدیلش کنن تا به چیزهایی که می خوان برسن. نمی دونم بیگاری برای گوگل است یا یک ایده ناب. من با دیدن چنین چیزی احساس یک موش آزمایشگاهی بهم دست خواهد داد که اهرمی رو فشار می ده برای رسیدن به نتیجه. اهرمی که باعث می شه گوگل پول در بیاره… البته بخش سخت تر برای صاحبین سایت است. قبلا من با داشتن ریکپچا به تایپ شدن میراث بشری کمک می کردم ولی الان آیا من دوست دارم توی سایتم کاربرها برای مثلا کامنت گذاشتن توی وبلاگ من، نقشه های گوگل استریت ویوو رو غنی تر کنن؟

مایکروسافت و سکایپ در مورد در عقبی به توافق رسیدن

اسم قشنگش هست «شنود قانونی» و کاربردش اینه که بنا به پتنتی که مایکروسافت در ۲۰۰۹ ثبت کرده بود ، ماموران دولتی آژانس های آمریکا بتونن اگر مجوز گرفته بودن – بدون آگاهی شما – مکالمات سکایپی شما رو زیر نظر بگیرن.

بله! ماکروسافت یک شرکت تجاری است و احتمالا از طرف دولت مجبور به اینکار شده ولی سه تا بحث هست. اولی اینکه همه حق دارن اینو بدونن پس شما باید این خبر رو بیشتر ببینین. دو اینکه سکایپ در حال حاضر مدعی حدود دویست میلیون کاربر است و بخش بزرگی از این جمعیت شهروند آمریکا نیستن در حالی که حالا این سوراخ عقبی برای اونها هم باز شده و در نهایت اینکه وقتی این در پشتی هست، ما دیگه باید به چی اعتماد کنیم؟ نرم افزارهایی که مدعی می شن هیچ رخنه امنیتی ندارن توسط هکرها هک می شن حالا فقط تصور کنین که یک هکر روش داخل شدن از این در پشتی رو کشف کنه. لازم به تذکر نیست که همین الان احتمالا چند صد نفر در دولت آمریکا دارن ازش استفاده می کنن و لو رفتنش اصلا چیز عجیبی نیست.dro

تبریک ها و تسلیت ها

تبریک می گیم به چینی ها که بخشی از سانسور یوتوب رو برداشتن و بعضی از بخش های یوتوب برای مردم چین قابل دیدن شده.

و تبریک می گیم به جوردن مشنر برنامه نویس اصلی بازی پرینس آو پرشیای قدیمی خودمون که بیست و سه سال قبل به شکل مشکوکی سورس این بازی رو گم کرد و حالا بعد از بیست و سال اونو توی یک جعبه مقوایی توی انباری پدرش پیدا کرده و داره سعی می کنه کسی رو پیدا کنه که کامپیوترش فلاپی درایو داشته باشه

و تبریک آخرمون برای نروژی ها. نه فقط برای اینکه وزیر توسعه بین المللی دارن و نه فقط برای اینکه در سال ۱۹۸۹ مسابقات ملی بازی های کامپیوتری برگزار می کردن بلکه برای اینکه هیکی هولماس که حالا وزیر توسعه بین المللی این کشور، قهرمان بازی های D&D سال ۱۹۸۹ کشور هم بوده و می گه که بازی کامپیوتری چیزیه که می تونه به آدم ها موقعیت هایی که ندیدن رو نشون بده و پروژه‌هایی هم داره برای اینکار.

آرش بدیع زاده در کامنت ها می گه:

من یه سوال داشتم! این بابا وزیر نروژ قهرمان D&D بوده. من خودم تا حالا D&D بازی نکردم ولی تا جایی که می‌دونم (http://en.wikipedia.org/wiki/D%26D) یه بازیه شامل یه برد (مثل مونوپلی) یه سری کتاب سناریو و یه مشت تاس عجیب غریب! سبک بازی هم RPG‌ه ولی بازی کامپیوتری نیست! در واقع یه جورایی پدرجد World of Warcraft و ایناس.

اون LARP هم باز تاجایی که می‌دونم بازیای این مدلی رو می‌گن! (مثل مافیای خودمون اگه بازی کرده باشی) :)

هکرها

زنگ اشتباه به احسان دیگه و اینکه این هکرها چقدر همه ماخوذ به حیا هستن!

آهنگ

و برای آهنگ می ریم سراغ دمین رایس با آهنگ فیلم کلوزر، The blowers dauther برای اونجاش که می گه « I can not take my eyes off you » برای هر کسی که این حس رو تجربه کرده و زندگی اش با معنا است و هر کس که منتظر تجربه اش است تا بعد از نتونستن نگاه نکردن، برسه به این بیت که I can not take my mind off you.

عاشق باشین… با دمین رایس.

پی.نوشت. اینم برای حامد سپهر که ببینه چرا کیفیت صدا بده (: یک میکروفون ده ساله شکسته با کش بسته شده به یک بطری فعلا استودیوی ماست (: ولی مشکلی نیست. پول ها رو تنظیم کرده، یک میکروفون قابل قبول می خرم (: نه اینکه پول نداشته باشم ولی توی سفر هستم و مثل یک ایرانی قهرمان مجبور به خرج از پول نقدی که در خروج از کشور محدودیت داره و بدون کارت اعتباری و غیره (:


آرس اس اس رادیو گیک

دوستان افغانستانی، من معذرت می خوام

خبر برام غیرقابل باور بود. کسی که مثلا نقش حفظ امنیت بخشی از این کشور رو داره ظاهرا گفته که امروز مردم افغانستان که توی ایران هستن اجازه ندارن برن به فلان بخش شهر تا… گفتن بقیه اش برای من غیر ممکنه.

واقعا نمی دونم چی بگم. من سه چهار ماه از زندگی ام رو مهمون شما بودم توی کابل. الان قطر هستم و کلی کشور دیگه هم بودم و به جرات می تونم بگم که توی همه اونها از آدم های مختلف در اکثر موارد خوبی دیدم و گاهی هم بدی. این موضوع مستقل بوده از نژاد و رنگ پوست و حتی به شکل جالبی – در تجربه من – مستقل از طبقه اجتماعی و وضعیت مالی و شغل. به نظرم این فرمول «آدم ها در رفتار طبیعی معمولا خوب هستن و گاهی هم بد می شن» در همین کلیتش درست باشه.

این ماجرا برای ایرانی و افغانستانی و آلمانی هم فرق خاصی نداره. واقعا متاسفم که اینو اون کسی که این توهین بزرگ رو کرده درک نمی کنه. ببخشید که پراکنده حرف می زنم. نمی تونم ذهن عصبانی ام رو نظم بدم و نمی تونم هم چیزهایی که واقعا می خوام رو بگم چون اهل بی ادب حرف زدن یا نوشتن نیستم.

به هرحال.. بسیار متاسفم و خجالت زده از این حرف / اتفاق. امیدوارم به دروغ هم که شده تکذیب بشه که «نه من نگفتم» تا حداقل بفهمیم که طرف فهمیده که حرف بدیه. من به پلیس پول می دم (در اصل پلیس از پول من بر می داره) که امنیت رو فراهم کنه و احمقانه ترین روش تامین امنیت اینه که بگن «پسرهایی که موی بلند دارن بیشتر مزاحم خانواده ها می شن پس ما جادی رو راه نمی دیم». من صدها ایرانی رو دیدم که مخل امنیت زندگی خودم بودن ولی هیچ وقت از پلیس انتظار ندارم ورود ایرانی ها به حریم من رو ممنوع کنه. نمی فهمم چرا فکر می کنن … بگذریم…

حتما می دونین که من در انتخاب این آدم ها و شیوه صرف شدن پول هایی که ازم بر می دارن دخیل نیستم پس حداقلش اینه که با کمال تواضع و با کمال ادب، معذرت خواهی کنم ازتون. دوستان افغانستانی، من به عنوان یک ایرانی از این حرف خجالت کشیدم، شرمنده شدم و با همه وجود معذرت می خوام.

کانی ۲۰۱۲، انقلاب فیسبوقی و درک رسانه

بحث آقای ژوزف کونی یا به شکل معقول تر در فارسی کانی فعلا وب رو پر کرده و در وبلاگستان فارسی هم پر سر و صدا بوده (مثلا مطلب خوب امیروفسکی رو ببینین).

بحث اینه که یک جنایتکار علیه بشریت بچه ها رو می دزده و ازشون یک ارتش به اسم ارتش مقاومت پروردگار یا چنین چیزی درست می کنه. بله. کارش خیلی بده. شکی هم نیست. اما رسانه هم چیز عجیبیه. مثلا کمتر گفته می شه که این فیلم مدت ها قبل ساخته شده و هیچ کس بهش توجه نکرده اما یکهو رسما اسم خودش رو می ذاره نسخه ۲۰۱۲ و یکهو همه باید ببینیمش و معتقد باشیم که بالاخره یک قهرمان باید پیدا بشه و بچه های بیگناه رو از دست این آدم شرور بیمار نجات بده.

اما چرا؟ نمی خوام برم پشت نظریات توطئه قایم بشم. متخصص کانی و اقتصاد و اوگاندا و غیره هم نیستم. فقط فکرم با اینکه یکهو همه جا حرف از نجات مردم اوگاندا است مشکوک شده و هی به خبرهای دیگه نگاه می کنه:

  • یک خبر اینه که چند وقت پیش توی اوگاندا منابع بسیار عظیم نفت کشف شده و این کشور به زودی یک کشور تولید کننده نفت خواهد بود.
  • یکیش دیگه اش اینه که کلینتون با فاند خودش رفته اوگاندا فعالیت های مردم دوستانه می کنه
  • یک خبر دیگه اینکه رییس جمهور اوگاندا یک پیام تلویزیونی داده و گفته که این فیلم گمراه کننده و قدیمی است و ژوزف کانی و ارتشش اصلا دیگه توی اوگاندا نیست و لطفا مردم اگر می خوان پول بدن به سازمان های خوبی که الان توی اوگاندا هستن کمک کنن نه به کودکان نامرئی.

و در ضمن من می بینم که در کشور خودم آدم ها هر روز داره قدرت خریدشون کمتر می شه و بدون شک آدم ها دارن گرسنه می خوابن و خوندن داستان متجاوزین سریالی و گروهی و غیره کاملا عادی شده و تنها راه حل دولت هم کشتن و کشتن بیشتر است که در این سال ها فقط کار رو خرابتر و خرابتر کرده یا از اونور می شنوم توی آمریکا اگر کار و بیمه اجتماعی نداشته باشین حتی با مدرک مهندسی هم جاتون کنار خیابون می شه اما همه فقط در این فکرن که به بچه های بیچاره اوگاندا کمک کنن.

در نهایت هم یاد کمپین های فیسبوکی مون می افتم که فکر می کنیم اگر یک جایی کلیک کنیم یک بچه واقعا سیر می شه یا اگر فلان چیز رو لایک بزنیم فلان مشکل حل می شه و نود درصدش هم تحت عنوان دروغی در همین رسانه است تحت عنوان «انقلاب توییتری» یا «انقلاب فیسبوکی»… خلاصه اینکه کانی بده، کار بچه ها بده، دزدیده شدن بچه ها بده، ارتش رستگاری خداوند بده و کوچکترین قدم (حتی یک لایک) هم علیه اش خوب ولی اگر آگاهانه باشه و با دیدی انتقادی نه فقط با پیروی از رسانه های بزرگ که به ما می گن «افراد بخندن!» یا «حالا افراد به کانی توجه کنن» یا «حالا افراد…»

شکی نیست که برای گفتن اینکه سیگار برای سلامتی بده لازم نیست خودمون سیگار نکشیم یا شخصا تحقیق کرده باشیم اما لازمه متوجه باشیم که این چیزی که داریم تحت عنوان «فعالیت اجتماعی» انجامش می دیم از سر آگاهی است یا از دستور انگولک‌های رسانه در دوره های مختلف که ممکنه یک روز بهمون بگه «بانک ها باید مال دولت باشن تا مردم بتونن در رفاه زندگی کنن» و یک روز دیگه توی بوق بکنه که «بانک ها باید خصوصی باشن تا مردم به رفاه برسن» و ما هر دو رو قبول کنیم چون تلویزیون / رسانه / فیسبوک / … گفته. صحبت اینه که اگر یک روز آمریکا داشت نفت اوگاندا رو استخراج می کرد یا سازمان رهایی بخش کودکان شروع کرده بود به انباشت کمک های مالی ما برای نجات های اوگاندایی از دست این گرگ ها و دیگه نیازی نبود ما هر روز نگران کانی باشیم، آیا ما بازهم در مورد فقر بچه های اوگاندا یا گرسنگی شون یا جنگجویان محلی خواهیم شنید؟ راستی همین حالا چند تا مون می تونیم روی این نقشه، اوگاندا رو نشون بدیم؟

دو نکته رو بگم: این یک شنای همیشگی علیه جریان آب نیست. منم کوچکترین کمکی که بتونم بکنم رو می کنم حتی شده با یک کلیک. دومی هم اینکه پریروز یک دستور اشتباه زدم و کل هاردم رو از دست دادم. اگر نوشته آشفته است بذارین به حساب دو روز سر و کله زدن برای شاید بازیابی اطلاعات و شکست خوردن (: بعدا در موردش می نویسم. در این مورد کامنت نذارین ترجیحا تا فردا پس فردا زیر مطلب مربوط به خودش، در موردش حرف بزنیم.

مرتبط: توصیه می شه از آتلانتیک: The White Savior Industrial Complex

تست بکدل، بهترین فیلم‌های اسکار و روز جهانی زن

تست بکدل (bechdel test) اول به عنوان مطرح شد. طرح کننده‌اش هم خانوم آلیسون بکدل بود که یک کارتونیست است. این خانم در کاریکاتوری در ۱۹۸۵ زنی رو کشید که می‌گفت فقط به فیلم‌هایی نگاه می‌کنه که:

۱- حداقل دو تا زن اسم دار توش حضور داشته باشن
۲- این دو زن جایی از فیلم با هم حرف بزنن
۳- این صحبت در مورد چیزی به جز مردها و رمانس باشد

The Rule

به عبارت دیگه اگر فیلمی داشته باشین که توش دو تا شخصیت زن وجود داشته باشن، با هم صحبت کنن و این صحبت در مورد چیزی به جز یک مرد باشه، اون فیلم تست بکدل رو پاس می‌کنه.

ساده است؟ ظاهرا بعله. به نظر یک حداقل است که حتما بالاخره شرایط در یک فیلم دو ساعته اتفاق می افته. واقعا به نظر دور از ذهن می یاد که در یک فیلم دو ساعته، دو تا زن مشخص با هم در مورد چیزی به جز مردها حرف نزنن..

حالا اگر در یک کشور آزاد با پهنای باند قابل قبول هستین به این ویدئو نگاه کنین:

خلاصه‌اش اینه که این گروه اومدن و تمام فیلم‌های نامزد بهترین فیلم اسکار ۸۴مین اسکار رو با این تست بررسی کردن. نتیجه؟

  • Descendants قبول می شه. دو تا دختر یک پدر، توش با هم حرف می زنن
  • Moneyball رد می شه چون حتی دو تا شخصیت زن نداره که با هم صحبت کنن
  • Tree of Life رد می شد چون فقط یک صحنه کوتاه داره که دو تا زن توش حرف می زنن و این صحبت در مورد مرگ پسر خانواده است
  • Hugo چیزی بین رد و قبول. یک صحنه خیلی کوتاه دو تا زن در پشت زمینه حرف می زنن و وقتی دوربین می ره روشون حرفشون تموم می شه.
  • Extremely Load and Incredibly Close رد می شه. دو تا زنی که توشن هیچ وقت به جز در مورد پسر با هم حرف نمی زنن
  • Midnight in Paris آقامون هم رد شده. با اینکه تعداد زیادی زدن داره ولی هیچ جا در مورد چیزی به جز مرد حرف نمی زنن. با اینکه کیس مثل گرترود شتاین لزبین توشه، وودی آلن نیازی ندیده این شخصیت جایی با زنی در مورد چیزی به جز مردها صحبت کنه.
  • War Horse رد می شه. کلا در رابطه یک مرد و اسبش است.
  • The Help در مورد تعداد زیادی زن است و قبول می شه
  • The Artist رد می شه. با اینکه دیالوگ نداره ولی حتی یک صحنه هم نداره که از شکل رابطه، وضع صورت، حالت آدم ها و رفتارش بشون حدس زد که زنی با زنی در حال صحبت در مورد چیزی به جز مردها است.

امروز روز جهانی زن است. به امید دنیایی که توش انسان‌ها مستقل از جنسیت و رنگ و دین و غیره، حقوق و فرصت‌های برابر داشته باشن.

توضیح اضافی: بحث این نیست که اگر فیلمی این تست رو پاس کرد یعنی فیلم خوبیه و اگر پاس نکرد یعنی فیلم بدیه (: این یک معیار از دنیای طنز است که به ما یادآوری می کنه هنوز که هنوزه چقدر نقش زن ها توی رسانه فرعی و کمرنگ است و ما هنوز داریم با رسانه هایی تغذیه می شیم که توش یک حالت غریب حساب می شه که دو تا زن اسم داشته باشن و با هم در مورد چیزی به جز مردها حرف بزنن.

پتیشن و طومار ابزار همه کار نیست:‌ مورد نارنجی

چند وقت پیش بود که یکی از خوانندگان نارنجی برام ایمیل زد و درخواست کرد که از کار سایت زومیت حمایت کنیم. پرسیدیم کارش چیه و گفت که یک تومار درست کردن تا از گوگل بخوان که یکسری از سرویس‌ها از جمله افزونه‌های کروم رو برای ایرانی‌ها باز کنه.

من با اون دوستمون توی چند تا ایمیل بحث کردم و گفتم که اینکار معقول نیست. گفتم که گوگل به خاطر قوانین این چیزها رو می بنده و بر اساس یک تومار اینترنتی نمی‌یاد بازشون کنه. تنها راه بازشدنش اینه که ساز و کارهای قانونی‌اش نشون داده بشه و در عین حال باید مودب بود و عنوانی مثل «گوگل شر نباش» عنوان خوبی نیست برای یک درخواست.

بعدش به همین فکر می کردم که چرا ما ایرانی‌ها یاد گرفتیم برای هر چیزی یک تومار درست کنیم ؟ (: حدسم اینه که چون راحته و هیجان فعال بودن و تلاش رو هم می ده. از صبح که بلند می شیم تا شب می ‌تونیم چند تا مشکل دنیا رو حل کنیم و جهان رو به پیش ببریم. امن و امان و بی دردسر از توی خونه.

نمی‌گم تومار همیشه بده. به همون دوست هم گفتم که انجام اینکار بهتر از هیچ کاری نکردن است اما همیشه باید دنبال ابزارهای دقیق تر رفت. مثلا یک ایمیل معقول بررسی شده به بخش حقوقی گوگل ممکنه جواب بهتری بده تا یک تومار امضا شده اینترنتی.

این ماجرا از ذهنم خارج شده بود تا دیروز که نارنجی یک کار فوق العاده کرد! یکی از بچه‌های نارنجی که در سخنرنی اریک اشمیت بود، آخر سخنرانی از مدیر عامل سابق و ریس هیات مدیره گوگل سوال کرد که چرا ابزارهاش برای ایران بسته هستن. اریک اشمیت معذرت خواهی کرد، با وکیل صحبت کرد و امروز محدودیت دانلود اکستنش‌های کروم برای ایرانی‌ها برداشته شده (:

ابزارها در دنیا مختلف هستن و ابزارهای مختلف برای مقاصد مختلف کارایی‌های مختلف دارن. امضا جمع کردن همیشه بهترین کار نیست. درسته که اینترنتی اش آسون‌ترین کاره ولی همیشه بهترین کار نیست.

پی.نوشت. تکرار می کنم که پتیشن بد نیست. من یکی از هجده میلیون عضو Care2 هستم و در هفته چند تا پتیشن در حوزه هایی که برام مهم هستن امضا می کنم (: اما بحث اینه که موقع انتخاب ابزار، به تنوع اونها فکر کنیم و از فیسبوک درخواست نکنیم که به گوگل بگه که قوانین آمریکا رو رعایت نکنه.

پ.ن. میم بالا، اسمش هست دختر اعصاب خورد کن فیسبوک (:‌ از همون ها که می گه «دارم گریه می کنم» و زیرش می گه «نمی خوام بگم چرا. لطفا نپرسین» (:

آمریکا در وسط گود… شرکت های خصوصی

چند وقت پیش از آمریکا گفتم و اینکه ظاهرا توسط مخالفین اصولا درک نشده و فکر می کنن آمریکا مرکز جهان شده چون بهتر از ما سرکوب کرده و خاموش کرده و بهره کشی کرده. دوستان اصلا اینطور نیست.. آمریکا یک سیستم سرمایه داری پیشرفته و پیچیده است که مرکز جهان شده چون مدرنتر سرکوب و بهره کشی کرده که در نتیجه هم لذتش بیشتر بوده هم دردش کمتر.

آمریکا اوج سرمایه داری است. توش پول حرف اول رو می زنه، اینطوری نیست که چند نفر «رییس آمریکا» باشن و تصمیم بگیرن شرکت ها چیکار کنن که باعث تحقیر بقیه بشه یا هالیوود چه فیلمی بسازه که توش فلان سیاست عجیب نهفته باشه.

آمریکا ترکیبی از شرکت‌های عظیم است. شرکت های بزرگی که شدیدا در هم تنیده شدن و فقط هم به دنبال سود هستن. دولت چیزیه بالای اینها اما برآمده از اونها. مردم هم با خوشحالی دولت رو انتخاب می کنن چون اکثریتشون حرف اولشون پوله و این شرکت ها و هر چیزی که رسانه ها روش مانور بدن. دولت اصلا چیزی نیست که بخواد کل اقتصاد رو بچرخونه یا فرهنگ رو کنترل کنه یا از اینجور هنرها. دولت چیزیه برای پیش بردن چیزهایی که شرکت‌های دیگه دوست ندارن سراغش برن (مثلا مدارس مجانی) یا حفظ یک قدرت مرکزی برای برقراری تعادل در بین این شرکت ها وقتی این تعادل به هم می خوره.

بهانه این نوشته این عکسه:

فتواستریم رسمی کاخ سفید روی فلیکر. توی کشور ما فلیکر فیلتر است چون خطرناکه احتمالا اما توی کشور مرکز دنیا، کاخ سفید حاضره مثل یک مشتری ساده روی فلیکر یک اکانت بخره و عکسهاش رو اونجا آپلود کنه. بحث اینه که اگر دولت بخواد سایت شخصی عکس خودش رو راه بندازه، باید جوابگوی مردم (شرکت ها) باشه که چرا پول بیخودی حروم می کنه در حالی که میتونه به یک شرکت سود برسونه.

همین جریان رو توی یک کشور دیگه تصور کنین و ببینین چقدر ممکنه مثلا دفتر ریاست جمهوری یک فتواستریم داشته باشه که روزانه عکس های رییس جمهور رو روی یکی از سرویس های عکس خصوصی آپلود کنه. جایی که رییس جمهور هم با پرداخت هشت دلار در ماه، مثل بقیه شهروندان سرویس یک شرکت خصوصی رو استفاده می کنه.

نقدی به ترجمه کافکا در کرانه مهدی غبرائی یا مترجمین عزیز! اینترنت رو فراموش نکنید

شیبی عزیز که جزو شخصیت‌های دوست داشتنی منه کتاب کافکا در کرانه (هاروکی موراکامی) رو می‌خوند با ترجمه مهدی غبرائی. ایشون بدون شک مترجم بسیار خوبین (مثلا نوشته فروغ در وبلاگ ملکوت رو ببینین که از ترجمه راضی است) و خوشحال هم هستیم که آثار خوبی رو به فارسی برمی‌گردونن.

اما یک مشکل همیشه با مترجم است: چیزهایی که خودمون متوجه نشدیم رو چیکار کنیم؟ این مشکل واقعا شوخی نیست. اصلا غیرعادی نیست که آدم یکی دو جمله در یک کتاب رو نفهمه. موقع خوندن ازش رد می شیم ولی موقع ترجمه باید چیکار کنیم؟ خیلی از مترجم‌ها هستن که یکی دو جمله که سهله، کل کتاب رو هم که نمی‌فهمن ترجمه می‌کنن می دن بره برای چاپ (: اما مترجمین خوب متوقف می شن، تلاش میکنن و سعی می کنن کشف کنن که اون جمله یعنی چی.

آقای غبرائی (که یک مصاحبه خوب ازش رو اینجا بخونین) هم تلاشش رو کرده. جایی به این پاراگراف رسیده که:

زمین، زمان، مفاهیم، عشق، زندگی، باور، عدالت و شر همه سیالند و در حرکت. هیچ کدام برای همیشه در یک حالت و یک جا نمی‌مانند. تمام جهان همچون یک جعبه فدکس است.

احتمالا مدت ها متوقف مونده و در نهایت در کمال صداقت انگلیسی رو نوشته و زیرش گفته شاید نوعی کالیدوسکوپ باشه که نقش‌های گوناگون ظاهر می‌کنه.

نمی دونم چند سالتونه ولی ما که بچه بودیم کالیدوسکوپ یک اسباب بازی محبوب بود. یک لوله با یک چشمی و چند آینه زاویه دار که هر مهملی جلوش بود رو اونقدر تکثیر می کرد که چیز قشنگی ازش در بیاد:

بعد از مدتی تجعب هم اونو می شکستین تا ببینین توش چیه و فقط با چند آینه و یکسری خرت و پرت مثل تیله و حلقه و منجوق روبرو می شدین.

به هرحال… صداقت ایشون کاملا قابل تحسینه که انگلیسی متن رو هم آوردن. یک مترجم متقلب می تونست اصلا جایی که نمی فهمه رو نگه و بیخودی جمله رو به سلیقه خودش تموم کنه – مطمئن باشین که کم هم نیستن چنین مترجمینی. آقای غبرائی حدسشون رو هم زدن ولی در کارنامه ایشون جذاب نیست که این زیرنویس فدکس باشه. یک سرچ ساده توی اینترنت می تونست بگه که FedEx (اونم با ای بزرگ) یک شرکت بین المللی بسیار بزرگ است برای ارسال بسته‌های فیزیکی به اینطرف و اونطرف. یک جور پست بزرگ که خب بسته‌ای که بهش می دین امروز صبح در دوحه است، سه ساعت بعد در هواپیما به سمت فنلاند و چند ساعت بعد در یک شهر کوچیک فنلاند به اسم اسپو: بسته یک لحظه هم ثابت و ساکن نیست و دائما در حرکت.

اینهمه نوشتم که بگم: مترجم‌های عزیز، از قدرت اینترنت و گوگل غافل نشین. تقریبا چیزی نیست که در حوزه دانش بشر باشه ولی دراینترنت کشف نکنین که چیه و در چه موردی است. هم دردسر کمتری خواهید کشید برای کشف چیزها و هم ترجمه‌هاتون دقیق‌تر و بهتر می شه (: