دوگوله و فیسبوق : ما رسانه نیستیم، آدمیم

ما که جوون بودیم و تلویزیون هم هنوز قابل نگاه کردن بود برامون، یک سریال بود که حتی اگر اسم اصلی اش این نبود، بهش می گفتن ملکی ایر لاین. یکسری آدم دور هم جمع شده بودن به رهبری فتحعلی اویسی و یک خط هواپیمایی تاسیس کرده بودن. سریال طنز قشنگی بود بخصوص با هنرپیشه‌های خوبش مثل امیر جعفری .

توی این سریال آقای ملکی هی می گفت «از اون دوگوله استفاده کنین» (: نمی دونم کلمه رو از کجا آورده بود ولی منظورش مغز بود! حالا حرف منم همینه.. از اون دوگوله استفاده کنین:

نمی دونم چرا این روزها از کجا عادت کردم هی می گم «واقعا؟!!» واقعا؟!! یعنی واقعا یک فوتبالیست مردمی که درود بر شرفش، قبول کرده هزینه های این کودک رو بده به شرطی که پونصد هزار تا ری-شر بشه این عکس و متن؟ واقعا کسی هم هست که فکر کنه «یک دست صدا نداره پس من اینو شر کنم که به جامعه کمک کرده باشم»؟ درک می کنم که دیدن عکس رقت بر انگیزه ولی مطمئن باشین با ری شر کرد چنین متنی کمکی به جامعه نم یکنن. فکر کنین که نویسنده اصلی اصولا درکی از پونصد هزار داشته؟ می فهمیده که اگر هر دقیقه این عکس یکبار شر بشه و این پروسه توی تمام بیست و چهار ساعت ادامه پیدا کنه یکسال طول می کشه که پونصد هزار بار شر شده باشه؟ بعد فوتبالیست مردمی اگر مردم برای یکسال هر دقیقه یکبار اینو شر نکنن پول درمان این بچه رو نمیده؟

اون دوگوله رو به کار بندازین برخی از دوستان (: به قول دوست خوبم مازیار: ما رسانه نیستیم. ما آدمیم. وظیفه ما ری شر کردن نیست، پروسس کردنه.

تصویر بالا رو قدیم ها دیده بودم ولی اصلی رو پیدا نکردم و خودم یک فارسی درست کردم. اینم الان توی کامنت ها دوستان گفتن که مرتبطه

درصد کاربران هر روز اینترنت در ایران به تفیک رده های سنی

در کامنت های مطلب گیک کار تکراری نمی کنه بحثی شروع شده بود در مورد سن کاربران اینترنت در ایران. گفتم این نمودار رو درست کنم بذارم (: بخش آبی درصد اون گروه سنی خاص است و بخش قرمز درصد تجمعی (یعنی این گروه به علاوه همه قبلی هاش)

منبع اطلاعات سایت آمار ایران است و اطلاعات مربوط به سرشماری کاربران اینترنت سال ۱۳۸۹.

اطلاعات خام اینها هستن:

درصد    تعداد     رده سنی
۵ – ۹ 	13974	0.4873458865
۱۰ – ۱۴	118719	4.1403475243
۱۵ – ۱۹	374713	13.0681865739
۲۰ – ۲۴	764148	26.6498056754
۲۵ – ۲۹	583318	20.3433253074
۳۰ – ۳۴	295860	10.3181733213
۳۴ – ۳۹	230672	8.044729522
۴۰ – ۴۴	192558	6.7154965808
۴۵ – ۵۴	211789	7.3861813342
۵۵ – ۶۴	70603	2.462292946
 + ۶۵	11014	0.3841153281

می بینیم که بیشتر از نیمی از کاربران اینترنت ایران بالای بیست و پنج سال سن دارن و بیشتر از سی و پنج درصد اونها بالای سی سال. !

نقدی به ترجمه کافکا در کرانه مهدی غبرائی یا مترجمین عزیز! اینترنت رو فراموش نکنید

شیبی عزیز که جزو شخصیت‌های دوست داشتنی منه کتاب کافکا در کرانه (هاروکی موراکامی) رو می‌خوند با ترجمه مهدی غبرائی. ایشون بدون شک مترجم بسیار خوبین (مثلا نوشته فروغ در وبلاگ ملکوت رو ببینین که از ترجمه راضی است) و خوشحال هم هستیم که آثار خوبی رو به فارسی برمی‌گردونن.

اما یک مشکل همیشه با مترجم است: چیزهایی که خودمون متوجه نشدیم رو چیکار کنیم؟ این مشکل واقعا شوخی نیست. اصلا غیرعادی نیست که آدم یکی دو جمله در یک کتاب رو نفهمه. موقع خوندن ازش رد می شیم ولی موقع ترجمه باید چیکار کنیم؟ خیلی از مترجم‌ها هستن که یکی دو جمله که سهله، کل کتاب رو هم که نمی‌فهمن ترجمه می‌کنن می دن بره برای چاپ (: اما مترجمین خوب متوقف می شن، تلاش میکنن و سعی می کنن کشف کنن که اون جمله یعنی چی.

آقای غبرائی (که یک مصاحبه خوب ازش رو اینجا بخونین) هم تلاشش رو کرده. جایی به این پاراگراف رسیده که:

زمین، زمان، مفاهیم، عشق، زندگی، باور، عدالت و شر همه سیالند و در حرکت. هیچ کدام برای همیشه در یک حالت و یک جا نمی‌مانند. تمام جهان همچون یک جعبه فدکس است.

احتمالا مدت ها متوقف مونده و در نهایت در کمال صداقت انگلیسی رو نوشته و زیرش گفته شاید نوعی کالیدوسکوپ باشه که نقش‌های گوناگون ظاهر می‌کنه.

نمی دونم چند سالتونه ولی ما که بچه بودیم کالیدوسکوپ یک اسباب بازی محبوب بود. یک لوله با یک چشمی و چند آینه زاویه دار که هر مهملی جلوش بود رو اونقدر تکثیر می کرد که چیز قشنگی ازش در بیاد:

بعد از مدتی تجعب هم اونو می شکستین تا ببینین توش چیه و فقط با چند آینه و یکسری خرت و پرت مثل تیله و حلقه و منجوق روبرو می شدین.

به هرحال… صداقت ایشون کاملا قابل تحسینه که انگلیسی متن رو هم آوردن. یک مترجم متقلب می تونست اصلا جایی که نمی فهمه رو نگه و بیخودی جمله رو به سلیقه خودش تموم کنه – مطمئن باشین که کم هم نیستن چنین مترجمینی. آقای غبرائی حدسشون رو هم زدن ولی در کارنامه ایشون جذاب نیست که این زیرنویس فدکس باشه. یک سرچ ساده توی اینترنت می تونست بگه که FedEx (اونم با ای بزرگ) یک شرکت بین المللی بسیار بزرگ است برای ارسال بسته‌های فیزیکی به اینطرف و اونطرف. یک جور پست بزرگ که خب بسته‌ای که بهش می دین امروز صبح در دوحه است، سه ساعت بعد در هواپیما به سمت فنلاند و چند ساعت بعد در یک شهر کوچیک فنلاند به اسم اسپو: بسته یک لحظه هم ثابت و ساکن نیست و دائما در حرکت.

اینهمه نوشتم که بگم: مترجم‌های عزیز، از قدرت اینترنت و گوگل غافل نشین. تقریبا چیزی نیست که در حوزه دانش بشر باشه ولی دراینترنت کشف نکنین که چیه و در چه موردی است. هم دردسر کمتری خواهید کشید برای کشف چیزها و هم ترجمه‌هاتون دقیق‌تر و بهتر می شه (:

اصل اول جادی: در مسابقه ای که شرکت نکرده‌اید، برنده نمی شین

دوستی ایمیل کناری رو به همین شکل عکس دریافت کرده و برای من فوروارد کرده و پرسیده که به نظرش این جریان فیک (fake یا تقلبی) است و نظر من چیه.

نظر من که معلومه… می دونم که نظر شما هم معلومه ولی می خوام یک راهنمایی کوچیک بکنم که بتونین راحت همه اینها رو تشخیص بدین.

ذهن توانایی قوی ای داره توی دروغ گفتن به خودش و گول زدن خودش. اما یک روش هست که جلوی اینکار رو می گیره: تکرار شفاف فاکت ها. فاکت چیزی است که بهش اطمینان داریم… حینی که ذهن داره می گه شاید واقعا شما ۸۰۰۰۰۰ پوند برنده شده باشین و زندگیتون عوض شده باشه و غیره یک لحظه توقف کنین و واقعیت هایی که ازشون اطمینان دارین رو تکرار کنین. اینکار معمولا می تونه جلوی هر گول خوردنی رو بگیره. من این واقعیت ها رو می بینم:

من یک ایمیل دریافت کردم از یک فرستنده ناشناس که توش یک عکس اتچ شده که دوبار عکس لوگوی گوگل توش هست و توش نوشته که من به مناسبت پونزدهمین سال گوگل به شکل اتفاقی انتخاب شدم تا ۸۰۰ هزار پوند بگیرم و برای اینکار فقط کافیه که مشخصات فردی خودم رو برای فرستنده ایمیل که درست هم نمی دونم کی است ارسال کنم. راستی! من قبل از این عکس که به عنوان ایمیل برام فرستاده شده نه چیزی از پونزده سالگی گوگل و دادن چند میلیون پوند جایزه به اون دلیل شنیده بودم و نه توی هیچ مسابقه ای شرکت کرده بودم.

جواب من به دوستم یک خط بیشتر نبود و اونم با خنده مطمئن شد که تشخیص خودش درست بوده و این تقلبی است:

به اصل اول مقابله با دروغ های اینترنتی رجوع کن: محاله کسی در مسابقه ای که شرکت نکرده، برنده بشه.

اسمش رو هم بذارین اصل اول جادی (: درسته که این مسابقه نیست ولی گوگل اگر می خواست چند میلیون پوند جایزه بده، مطمئن باشین با سر و صدای خیلی بیشتری اینکار رو می کرد و اینجوری نبود که شما هیچ چیز نشنیده باشین و یکهو یک عکس براتون ایمیل بشه که با دو بار تکرار لوگوی گوگل (که البته یک علامت قفل هم بهش اضافه شده یعنی خیلی امنه!) یواشکی بگه شما برنده شدین و حالا باید مشخصات فردی و مشخصات حساب بانکی خودتون رو برای اونها بفرستین.

اما چرا؟

اگر ده سال پیش بود، بهتون می گفتن که سریع مشخصات بانک و پسورد اینترنتی اونو براشون بفرستین تا پول رو به حسابتون بریزن. الان همه می دونن که نباید پسورد اینترنتی بانک یا مشخصات کارت اعتباری رو به کسی بدن پس در قدم اول کسی از شما اینو نمی خواد تا مغزتون بتونه شما رو گول بزنه. وقتی مغز گولتون زد و یکسری مشخصات نیمه بی ضرر مثل آدرس و اسم و حساب بانکی و اینها رو بهشون دادین، می گن «اوه! ما اومدیم پول رو بریزیم ولی بانک گفت این حساب مشکوکه و باید پسوردش رو هم بدین، پس ممکنه پسورد اینترنتی تون رو هم لطف کنین؟» یا شاید هم اگر طمع کمتری داشته باشن بگن «اوه! ما اومدیم پول رو بریزیم ولی طبق مقررات گفتن که هزینه انتقال هشتصد هزار پوند انگلیس به حساب شما تقریبا چهار هزار دلار مالیات می خوره. ما این رو پیش بینی نکرده بودیم و براش بودجه نداریم پس خوشحال می شم اگر لطف کنین و این چهار هزار دلار رو به حساب ما بریزین تا ما سریعا یک ساعت بعدش هشتصد هزار تا رو منتقل کنیم. اگر امروز نتونین اینکار رو بکنین شاید فردا گوگل کلا با انتقال مخالف کنه».

و اگر فکر می کنین همین که چهار هزار تا رو ریختین اینها غیب می شن اشتباه می کنین! بعد از ریختن چهار هزار تا یکی دو روز ازشون خبری نمی شه و بعد می گن «اوه! حساب منتقل شده اما بلاک است چون شما برای انتقال از حساب دیگه ای استفاده کردین و اون چهار هزار تا هم بلاک شده. لطف کنین هشت هزار تای دیگه از همین حسابی که دریافت کننده پول است منتقل کنین تا ما بتونیم همه پول که الان در حساب شما است ولی بلاک شده رو آزاد کنیم»

و اگر فکر می کنین بعد از این هشت هزار تای دوم اینها غیب می شن بازهم اشتباه می کنین… این ماجرا تا لحظه که شما به امید برگردوندن پول اولیه و بعد به امید حداقل برگشت پول دوم و غیره و غیره در حال واریز پول هستین ادامه خواهد داشت… پس از همین اول، اصل اول جادی در کلاهبرداری‌های اینترنتی رو فراموش نکنین: محاله کسی در مسابقه ای که شرکت نکرده، برنده بشه.

کشف بقیه وب

برای خیلی ها کل اینترنت خلاصه می شه توی وب. برای خیلی ها خود وب هم خلاصه می شه توی وب فارسی و خب افرادی هم هستن که وب فارسی هم براشون خلاصه می شه به چند تا سایت. حالا اینجا در مورد کسانی که وب براشون خلاصه می شه به فیسبوک چیزی نمی گم ولی واقعیت اینه که اینترنت جای بزرگی است.

اما اتفاق جالبی که الان در حال وقوعه، کشف گسترده‌تر بقیه وب توسط گروهی از ایرانی ها و کپی کردن اون بخش توی وبی است که افراد بیشتری می شناسن. فعلا 9gag روی بورس است و حتی بعضی‌ها شروع می کنن به ترجمه کردنش میم‌هاش برای رونق دادن به سایت‌های خودشون و حرفه‌ای ترها هم سراغ جاهایی مثل Shit Brix می‌رن.

این اتفاق خیلی خوبیه. حالا مستقل از افرادی که سعی می کنن با کپی پیست خودشون رو مشهور کنن یا باحال باشن، در نهایت این اتفاق باعث می شه ما کم کم به دنیا بپوندیم. من خوشحالم که داره اتفاق می افته و سرعتش کاملا نشون دهنده اینه که چقدر بیشتر از قبل با دنیا در حال پیوند خوردن هستیم.

اینکه گفتم کسانی سعی می کنن خودشون رو مشهور کنن اصلا منظورم این اسکرین شات ها نیست بلکه سایت هایی است که بدون گفتن اینکه اینها رو از کجا کپی پیست می کنن کل کارشون شده نمایش اینها، ترجمه های بدشون و چسبوندن یک لوگوی گنده کنارشون بدون اینکه توجه کنن اصولا توی این خرده‌فرهنگ، سازنده اثر هم امضاش نمی کنه چه برسه به مترجمش (: البته اضافه کنم که این کار الزاما ایرانی بازی هم نیست (: ما هم کمابیش مردمی هستیم شبیه بقیه مردم. گاهی دوست داریم مشهور بشیم گاهی دوست داریم چیزهایی که خوشمون اومده رو با بقیه به شراکت بذاریم ولی منبع رو بیخیال می شیم و گاهی هم به شکل معقول مردم رو در منبعی که پیدا کردیم و باحاله شریک می کنیم.

حرفم اینجا اینه که این اتفاق، اتفاق بسیار خوبیه. ما باید جزوی از جهان باشیم و به هر شکلی پیوند فرهنگی خوردن با دنیا جذابه (:

نمایندگان مجلس بلغارستان هم در مقابله با اکتا ماسک ناشناس به صورت زدند

چند نفر از نمایندگان بلغارستان هم به دعوت یک وبلاگ و پس از همکاران لهستانی‌شان با ماسک ناشناس در جلسه مربوط به بررسی معاهده اکتا ظاهر شدند تا مخالفت خود را با این موضوع نشان داده باشند.

این نمایندگان گفتند که با کپی رایت مشکلی ندارند اما از آنجایی که اکتا چیزی خلاف آزادی بیان و روشی برای کنترل اینترنت و مانعی برای گردش آزاد اطلاعات در جامعه است، با آن مخالفند.

اکتا از کشورهای عضو می‌خواهد که اعمالی مانند دانلود غیرقانونی موسیقی و فیلم را جرم بشناسند. بر اساس این قانون این جرم باید چیزی در رده جعل یا تقلب باشد و به مجازات‌هایی از جمله ضبط اموال منجر شود. این پیمان همچنین از کشورهای عضو می‌خواهد تا از آی.اس.پی. بخواهند که اطلاعات مربوط به ترافیک کاربران را ذخیره کنند.

توافقنامه جدید گوگل چیه و چه تاثیری تو زندگی ما داره

اگر از سرویس‌های گوگل مثل سرچ، جیمیل، چت، یوتیوب، نقشه‌ها، اسناد و غیره و غیره استفاده کنین (کسی هست که نکنه؟) حتما دیدین که چند روزه دائما در گوشه و کنار صفحه و حین ورود به سرویس‌ها به شما گفته می‌شه که توافقنامه خلونت شخصی گوگل و کاربرانش (پرایوسی پالیسی) در حال تغییر است و اگر شما می‌خواین بعد از تاریخ اول مارس (یک ماه دیگه) به استفاده از سرویس‌های گوگل ادامه بدین، باید این توافقنامه رو قبول کنین.

این توافقنامه چه فرقی با قبلی‌ها داره

واقعیت اینه که تقریبا فرق خاصی نکرده. توافقنامه‌های کاربری رو همه دیدیم. اون OK یا Agree سریعی که موقع نصب می‌زنیم بدون اینکه متن رو بخونیم. اینها یکسری حق به شرکت سازنده نرم‌افزار می‌دن و یکسری حق رو از کاربر می‌گیرن (مثلا حق شکایت به خاطر ضرر ناشی از استفاده از نرم‌افزار). این توافقنامه‌ها بعضی اوقات بسیار بی‌معنی و مسخره و انحصار طلبانه هستن (مثلا توافقنامه اخیر اپل که می‌گه اگر کسی کتابی رو با فلان ابزار اپل بنویسه فقط حق داره اونو از طریق کانال‌های اپل بفروشه) و گاهی اوقات بسیار طولانی و غیرقابل خوندن.

حالا گوگل اومده توافقنامه مربوط به حفظ حریم شخصی سرویس‌های متنوعی که داره رو خلاصه و فشرده و یکسان کرده. یعنی شما یک توافقنامه با گوگل امضا می‌کنین که بهتون اجازه می‌ده از تمام سرویس‌های گوگل که حدود شصت تا هستن استفاده کنین. اگر قبلا لازم بود مثلا برای شروع استفاده از یوتیوب، بخش مربوط به پرایوسی یا حموم حریم شخصی خاص یوتیوب رو بخونین و قبول کنین، حالا کافیه یکبار توافقنامه خلاصه و جمع و جور گوگل رو بخونین و بعد اجازه داشته باشین از تمام سرویس‌های گوگل استفاده کنین. این مهمترین تفاوت است.

تفاوت بعدی اینه که گوگل صریحا اشاره کرده که اجازه داره استفاده شما از سرویس‌های مختلف رو نگاه کنه و بر اساس اونها براتون تبلیغ مرتبط توی ابزارهای دیگه نشون بده یا سعی کنه بر اساس کارهاتون نتایج جستجو رو بهتر کنه. مثلا اگر شما دائما توی یوتیوب ویدئوهای آنباکس اپل رو نگاه کنین احتمالا پس از جستجو به دنبال Apple نتیجه متفاوتی نسبت به کسی می‌گیرین که توی جیمیل دائما مشغول ایمیل زدن در مورد گیاهخواری و رژیم‌های مبتنی بر میوه است. مشخصه که نگاه کردن زیاد آنباکس اپل توی یوتیوب، احتمال نمایش یک تبلیغ در مورد مغازه مخصوص زامبی‌ها در ایمیل شما رو هم بالا می‌بره.

این نگاه کردن به رفتار شما و نشون دادن تبلیغ مبتنی بر اون، مفهوم جدیدی توی گوگل نیست، اما حالا گوگل به شکل رسمی اونو به معاهده‌اش اضافه کرده و گفته که سرویس‌های مختلفی که ارائه می‌ده با همدیگه این اطلاعات رو به اشتراک هم می‌ذارن.

وا حقوق بشرا؟ وا خلوت شخصیا؟

نه. این جریان مشکلی با حقوق بشر نداره. گوگل یک شرکت خصوصی است که سرویس‌هایی رو به رایگان به شما می‌ده و در مقابل دادن این سرویس‌ها به شما، شما رو به عنوان یک کالا به یکی دیگه می‌فروشه (فراموش که نکردین؟ اگر در یک شرکت شما برای دریافت چیزی پول پرداخت نمی‌کنین معنی اش اینه که شما مشتری نیستین، شما کالا هستین؛ کالایی که یکی دیگه در حال پرداخت پول به خاطر اونه). من شخصا ترجیح می‌دم یک ایمیل چند گیگابایتی داشته باشم با کلی ویدئوی یوتیوب و یک سرچ عالی و غیره و غیره و در مقابل قبول می‌کنم که یکسری تبلیغ بهم نشون داده بشه و این برام می‌صرفه. مشخصه که اگر این برای شما نمی‌صرفه، می‌تونین سوییچ کنین به یک سرویس دهنده دیگه ولی از حالا بهتون می‌گم که بقیه‌ای که شفافیت گوگل رو ندارین رو ندارن که حداقل دقیقا بگن مشغول چه کاری با اطلاعات شما هستن، از نظر من کمتر قابل اعتمادن و اونهایی که اعتماد بیشتری از گوگل بهشون دارم (مثلا داک داک گو یا رایزآپ) سرویس‌هایی که می‌دن در سطح کیفی‌ای نیست که من بتونم بهشون سوییچ کنم.

بحث اینجاست که ما حق نداریم توی یک بازی شرکت کنیم و بعد بگیم لطفا قوانینش رو طوری بنویسین که ما دوست داریم. ما نمی تونیم بخشی از نظام سرمایه داری باشیم اما درخواست کنیم که لطفا با ما مهربون باشه. یا باید برای درست کردنش دست به عمل و تلاش بزنیم یا غر غر نکنیم. در مورد جریان اخیر سوپا دیدیم که آدم ها شروع کردن به رفتن از سرویس دهنده بزرگی مثل گوددی و باعث شدن این قانون عقب بکشه. اگر همه می موندن و فقط می گفتن که سوپا خیلی بده،‌ الان قانون تصویب شده بود. در مورد گوگل هم همینه. اگر من با سیستم مشکل دارم نباید انتظار داشته باشم گوگل بیاد باهاش بجنگه. ما باید این رو درک کنیم که درخواست از فیسبوک که گوگل اطلاعات خصوصی ما رو نخونه، مسخره است.

پس چی بده؟ بالاخره یک چیزی باید بد باشه

بله. سرمایه داری بده که من رو کالا کرده. من بدم که باهاش همکاری می کنم و غیره و غیره. این شرایط شرایط قشنگی نیست ولی متاسفانه مثل خیلی از چیزهای دیگه دنیا، غیرجذاب اما واقعی است. من هم دوست داشتم یک سیستم بزرگ با کیفیت و کامل بود که قول می داد کارهای من رو نگاه نکنه ولی فعلا که نیست و من بین زیرنظر گوگل کار کردن و سوییچ کردن به یک سیستم کمتر پایدار دیگه ، زیر نظر گوگل بودن رو انتخاب کردم و از این تغییر جدید هم خوشحالم چون حداقل گوگل داره صریح و روشن می گه که اطلاعات من رو برای چه کاری می خواد: تبلیغ دقیق تر و درآوردن پول بیشتر و در نتیجه پیدا کردن مشتری بیشتر و در نتیجه دادن سرویس های بیشتر و تبدیل کردن آدم های بیشتر به کالاهای قابل فروشش و ادامه دادن این چرخه تا ناکجاآباد. این وسط در سطح خرد به من یک سری سرویس خوب می رسه و به گوگل پول و به مشتری های گوگل امکان فروش تبلیغ دقیق تر. در سیستم کلان من می شم یک کالا برای یک شرکت بزرگ به اسم گوگل که می تونه علایق من رو به شرکت های دیگه بفروشه. جذاب نیست ولی من توی این بازی زندگی می کنم و روش به هم زدنش، کمتر مصرف کردنه، انقلابه، کشف شیوه های جدید ارتباطیه و نه غر زدن و خواستن از شرکت ها که باهام مهربون باشن.

نتیجه گیری

اگر در حال حاضر از سرویس‌های گوگل استفاده می کنین، این تغییرات در زندگی عادی شما تاثیری نداره. همه چیز مثل قبل است اما کمی تمیزتر و خلاصه‌تر و صریح‌تر. قبولشون کنین و به زندگی ادامه بدین. اگر هم در حال حاضر از سرویس‌های گوگل استفاده نمی کنین؛ خلاصه توافقنامه ای که برای استفاده از تمام سرویس‌های گوگل باید امضا کنین اینه: ما چندین سرویس داریم که شما با امضای این قرارداد می‌تونین از همه‌اش استفاده کنین و ما هم در مقابل دادن این سرویس‌ها به شما، از یکسری آدم تبلیغ می‌گیریم و اونها رو به آدم‌های مرتبط نشون می دیم و در عین حال سعی می‌کنیم نتایج جستجومون رو دائما برای شما تنظیم و تنظیم‌تر کنیم تا شما راحت‌تر به چیزی که می‌خواین برسین و باعث بشه بیشتر و بیشتر از ما استفاده کنین.

منبع اصلی

این مطلب کامنت های خوبی داره. اگر علاقه به ادامه بحث دارین، حتما کامنت ها رو دنبال کنید

اینترنت را نکشید آقایان

همچنین چاپ شده در روزنامه روزگار ۲۸ دی ۱۳۹۰

هفته گذشته یکی از فعالیترین هفته‌ها برای هر کسی بود که سعی می‌کرد اخبار دنیای دیجیتال را دنبال کند. از یکطرف بزرگترین نمایشگاه ابزارآلات تکنولوژیک در جریان بود و از یک طرف لایحه دولت آمریکا برای حذف سایت‌های نقض کننده کپی رایت از فضای مجازی و در نهایت هم وضعیت اسف بار اینترنت در ایران.

نمایشگاه پر زرق و برق گجت‌ها در لاس وگاس امسال به نام سی.ای.اس. یک ویژگی خاص داشت؛ دلزدگی خبرنگاران و شرکت کنندگان از تکنولوژی. خیلی از خبرنگاران از این گفتند که قدم زدن در سالن‌هایی انباشه از میلیون‌ها دلار تلویزیون سه بعدی که کسی علاقه‌ای به خریدن آن‌ها ندارد و دیدن رقابت تولید کننده‌ها برای ساختن بلندگوهایی که برای اتصال به پخش کننده نیازی به سیم ندارند و لپ‌تاپ‌های جدیدی که برای جو سازی در بازار اسم اولترابوک روی آن‌ها گذاشته شده در حالی که به سنت هر ساله، فقط کمی سبک‌تر و کوچک‌تر هستند فقط و فقط خسته کننده است. اکثر آدم‌ها هیجان عجیبی برای این نداشتند که ببینند قرار است امسال چطور خوشبخت شوند و شنیدن حرف مدیران شرکت‌ها که قول می‌دادند تا پایان امسال از فلان محصولشان یک میلیون خواهند فروخت حداقل امسال و در فضای پر التهاب سیاسی و رخوت آلود اقتصادی آمریکا و اروپا برای کسی هیجان خاصی نداشت.

این تلاش تولیدکننده‌ها برای ایجاد هیجان از طریق کالاهای جدیدی که تا دو سال قبل کسی نیازی به آن‌ها احساس نمی‌کرد، همزمان شده است با تصویب قانونی به اسم سوپا در آمریکا. این قانون با لابی موسسات بزرگ پخش فیلم و موسیقی به کنگره رفته و در صورت تصویب، به دولت اجازه خواهد داد تا سایت‌هایی که قوانین کپی رایت را نقض می‌کنند یا به این سایت‌ها لینک می‌دهند را از اینترنت حذف کنند. برای توضیح فنی این اشتباه، ۸۳ نفر از کسانی که پایه‌های اینترنت را طراحی و اجرا کرده‌اند نامه‌ای به کنگره نوشته‌اند و تذکر داده‌اند که این قانون در صورت تصویب نه فقط ضربه بزرگی به حقوق بشر بلکه در تناقض با مفهوم اینترنت و از آن بالاتر، از نظر فنی غیرقابل اجرا خواهد بود. علاوه بر این مردم آمریکا مشغول نوشتن نامه به مجلس‌نشینانشان برای متوقف کردن این قانون هستند و امروز هم قرار است سایت‌های بسیار بزرگی مثل ویکیپدیا، بوئینگ بوئینگ و ردیت برای جلب کردن توجه عمومی به این جریان، صفحه‌های خود را سیاه کنند.

و ما همه این اخبار را با اینترنتی دنبال می‌کنیم که تقریبا در ایران وجود ندارد. کماکان یک جستجوی ساده در گوگل گاهی غیرممکن می‌شود و استفاده از سایت‌های مطرح دنیا تقریبا به تصوری محال تبدیل شده‌ و ما هنوز با لبخند منتظر نشسته‌ایم تا شاید وقتی کسی جایی احساس کند خوب است توضیح بدهد که آیا قرار است وضع اینطور بماند، قرار است بدتر بشود یا شاید هم این احتمال را مطرح کند که ممکن است لنگر کشتی پایش را از روی کابل زیردریایی بردارد.