به بهانه هفته کتاب: آیا ما ایرانی‌ها بی شعوریم که کتاب نمی خوانیم ؟ یا چی؟

اینکه رو هر روز و هفته یک اسم بذاریم کاریه مثل چسبوندن پلاکاردهای بزرگ «ما خیلی خوبیم» به در و دیوار شهر. فقط کسایی اینکارها رو می کنن که نه کتاب می خونن و نه خیلی خوبن (:

هفته گذشته هفته کتاب بود. توی ایران کتاب خونده نمی شه. سانسور بسیار شدیده و چاپ کردن یک کتاب کلی دردسر داره و زندگی مترجم و نویسنده رو هم نمی گذرونه و غیره و غیره. هفته گذشته در ایران هفته کتاب بود.

اما چرا کتاب خونده نمی‌شه؟ چند نفر از ما هستیم که در یک روز که نه، یک ماه هم که نه.. اصلا یک سال گذشته کتاب غیر درسی‌ای خونده باشیم؟ حالا من و شما خفن، چند نفر رو اطرافمون می شناسیم که در طول سال گذشته کتابی نخوندن؟

اما چرا؟ ژن ما ایرانی‌ها خرابه؟ بی شعوریم؟ نیازی نداریم؟ چی؟ راستش نظر خشن و صریح و تهاجمی من رو بخواین می گم اصلی‌ترین مشکل فقر است و دروغ است و سانسور.

کتاب نمی خونیم چون بهمون دروغ گفتن

.
بازم مثل همیشه اطرافمون پر بوده از الگوهای دروغی و خالی بندی‌های فرهنگی اساسی. گفتن کتاب بهترین دوسته. گفتن کتاب خیلی باحاله. گفتن اصلا با کتابخونی آدم به عرش اعلی می رسه. بعد یکسری کتاب کنکور و تست و حلّل دادن دستمون که جواب‌های یکی رو از توی اون یکی کپی کنیم و کاغذ بدیم به استاد و معلم و رییس و مامورگزینش و غیره. این شد کاربرد کتاب. تو موعظه کلی گفتن کتاب چیزهای خوب توش داره ولی بعد کتاب هایی دادن دستمون که فقط توش مهمل نوشته بود.

از اونطرف هم چون باید شعارها رو ادامه می دادن هی بهمون گفتن که کتاب یک چیز فرهنگی باکلاس روشنفکری است که آدم های خفن و فیلسوف‌ها و مطلعین می خونن. این بزرگترین دروغ بود. هیچ کس نگفت که سه تا پر فروشترین رمان‌های سال ۲۰۱۲ جلد اول و دوم و سوم «پنجاه سایه خاکستری» است که یک کتاب سرگرم کننده و بی ارزش از نظر «علمی» است که هیچ روشنفکری اونو نمی خونه.

هیچ کس اینجا جرات نداشت که بگه «اتفاقا کتاب یک چیز فان بامزه است که می شه باهاش خوش گذروند» چون همه می خواستن بگن «من کتاب های خفن می خونم».

کتاب نمی خونیم چون فقیریم

چه مالی چه فرهنگی. کتاب گرونه. من می تونم فیگور بیام که قیمت یک کتاب اندازه قیمت یک پیتزا است (حالا بگیریم پیتزای خوب!) ولی خب خیلی ها هستن که همین رو هم نمی تونن بخرن یا باید براش برنامه بریزن. در ضمن فقیریم از نظر فرهنگی. نزدیکترین کتابخونه که کتاب های مورد علاقه‌تون رو داشته باشه رو می شناسن؟ به فرض هم باشه.. احساس راحتی می کنین برین توش ؟ یا اصلا یاد گرفتیم عضو کتابخونه محل باشیم و نگران این نباشیم که وقتی رفتیم تو بگیم چی؟ آیا یاد گرفتیم که کتاب یک تفریحه؟ من توی قطر که بودم واقعا دیدم که یکی از بزرگترین تفریح‌ها و وقت گذرونی‌های خارجی‌هاش خوندن بود. چند نفر از ما برامون عادیه که قبل از اینکه کاملا رو مبل و جلوی تلویزیون و پشت اینترنت خوابمون ببره، با یک کتاب بریم توی تخت و کتاب بخونیم؟

حالا خواب فدای سرم،‌ چند نفر اصولا فکر می کنیم در وقتی غیر از وقت‌های مرده باید کتاب خوند؟ مثلا وقتی از دانشگاه می یایم خونه و دو ساعت تا شام مونده کی فکر می کنه بره این دو ساعت رو کتاب بخونه؟

اما وقتشه برگردیم به سوال اول ! آیا ما ژنمون خرابه که ساکنان قطر کتاب می خونن و ما نه؟ آیا ما بی شعوریم؟ یا مثلا ما کارهای جالبتری مثل ریفرش کردن فیسبوق به امید یک مطلب جذاب داریم که نمی ذاره به کتاب برسیم؟

کتاب نمی خونیم چون کشورمون پر از سانسوره

تو همون بخش دروغ هم گفتم: به ما دروغکی گفتن کتاب یک چیز خیلی خفن است که دانشمندان و فلاسفه و آدم‌های روشنفکر و … می خونن. هیچ کس به ما نگفت که پر فروشترین آثار دنیا اتفاقا کتاب‌هایی هستن که برای سرگرمی خونده می‌شن و اکثر اینها در ایران ممنوع هستن.

دانیل استیل رو در نظر بگیرین. این خانم شاید نزدیک صد تا کتاب نوشته در مورد خانواده‌های معمولا پولداری که دچار مشکلات مختلفی از عشق و خودکشی تا زندان و جنگ می‌شن. استیل تقریبا همونقدر سریع که شما می تونین بخونین کتاب می نویسه (: و تا حالا بین ۵۰۰ تا ۸۰۰ میلیون جلد کتاب فروخته. تصور می کنین؟ یعنی خیلی بیشتر از ۵۰۰ تا ۸۰۰ میلیون نفر کتاب‌هاش خونده شدن و قول می دن که این خواننده‌ها نه نژادشون از ما خفن‌تره نه با شعورتر هستن نه فرهنگی‌تر از ما هستن و نه هیچچی. فقط آدم‌هایی با شغل متوسط هستن که با هیجان در یک لحظه فرصت که پیدا می کنن لای کتابشون رو باز می کنن تا ببین شخصیت اصلی داستان که یک کارگردان هالیوود است حالا چطوری می خواد در مقابل خیانت نزدیکترین دوستش بهش، عکس العمل نشون بده (برگردین به بخش دروغ و سانسور. به ما دروغکی گفتن کتاب باید خفن باشه و از اونطرف هم جذابترین کتاب ها رو برامون سانسور کردن).

تکمله

من حوالی ده دوازده سالگی با هیجان غیرقابل تصوری کتاب کفش‌های غمگین عشق تنهایی رو خوندم.. از ر.اعتمادی و به شکل یک کتاب پیدا شده ته انباری قدیمی. در همون سن هم می فهمیدم چقدر چرنده ولی در یک روز همه اش رو خوندم تا ببینم اون خانم بالاخره با عاشقش چیکار می کنه. بعدش ده جلد ژوزف بالسامو و غرش طوفان رو خوندم چون بسیار جذاب بود. هیچ کدوم از این کتاب‌ها کتاب یک روشنفکر نیست و حرف عجیبی هم برای زدن نداره و هر دوشون هم الان دیگه چاپ جدیدی ازشون وجود نداره. حرفم اینه: کتاب نمی خونیم چون نمی دونیم چقدر کتاب‌های جذاب برای خوندن هست.

مطمئن باشین اگر کتاب جذابی باشه که دستمون بهش برسه در هر ثانیه اضافی از زندگی که پیدا کنیم می خونیمش ولی چنین کتاب‌هایی تقریبا این اطراف چاپ نمی شن و کتاب کماکان برای ما یک چیزی است مربوط به طبقه روشنفکر یا کسانی که از سر وظیفه می خوننشون.

مرتبط
همین حالا کتابی بگشایید و خطی بخوانید / کلاغ کوچیکه
‏‫ خبرگزاری کتاب ایران که اخبار کتاب در ایران رو منتشر می کنه.. هرچند که کتاب های معرفی شده در اینجا اکثرا به درد خوندن نمی خورن

اخلاقیات بیچاره رو انگول نکنیم دوستان

یک دوستی داریم که این صفحه جدید سانسور اینترنت رو «طراحی» کرده. اول با خوشحالی و افتخار توی فیسبوکش این رو گفت و بعد که موج انتقادات شروع شد عکس العمل استاندارد رو نشون دادن: سعی کرد توضیح بده که اینکار غیراخلاقی نیست و به فلان دلیل و فلان دلیل کارش بد نیست و خودش هم با فیلترینگ مشکل داره و این فقط یک کار حرفه ای است و حتی باعث شده صفحه ای که به زور سانسورچی می بینیمش به «قشنگ تر» شده باشه و غیره و غیره و غیره ….

من همیشه دوست دارم یک چیزی رو توضیح بدم ولی معتقدم اکثر آدم ها که در یک جامعه پر از دروغ بزرگ شدن و همون رو یاد گرفتن نمی تونن درکش کنن. الان سعی‌ام رو می کنم اما. اون چیزی که می خوام بگم اینه «ما هیچ تضمینی ندادیم هیچ وقت کار بد نکنیم».

ببینین.. ما توی یک جامعه پر از دروغ بزرگ شدیم. با کلی شعار عجیب غریب و کلی هندونه زیر بغل همه گذاشتن که «تو خوبی». توش خیلی راحت سعی می کنیم باور کنیم که همه کارهای ما بر اساس اصول اخلاقی هستن. این یک پیش فرض کاملا اشتباهه. انسان ترکیبی است از کلی چیز مختلف. قبول کردن اینکه «من کار بد هم می کنم» به نظر من یکی از اولین چیزهایی است که ما لازم داریم. بذارین یک مثال خیلی تابلو بزنم: اگر شما یک پسر باشین و در حال راه رفتن توی خیابون و یک خانم در حال لباس عوض کردن پشت یک پنجره رو ببینین .. احتمالا قبلش داشتین پنجره رو نگاه می کردین و بعدش هم نگاهی می ندازین (حالا شما اگر نمی کنین یک مثال دیگه بزنین خودتون). درست؟ اینکار بده. خیلی ساده: اینکار بده.

حالا اگر کار بالا رو غیر ممکنه بکنین، به یک چیز دیگه فکر کنین. مثلا جوک قومیتی. مسخره کردن یک قوم بده ولی چون باعث می شه بقیه به شما توجه کنن و بخندن، انجامش می دین. اگر اینکار رو هم نمی کنین و غیبت هم نمی کنین و محاله به مال یکی دیگه هم دست بزنین به اون کار بدی فکر کنین که می کنین.. آهان! بذارین خودم رو مثال بزنم.

ما یک یخچال توی شرکت داریم که همه چیزهای مشترکشون رو می ذارن توش. این چیزها گاهی سرقت می شن! مثلا شما یک کیک گذاشتین توش و عصر می بینین یک گوشه‌اش نیست. یا من معتقدم یک دونه پنیر دارم ولی فردا صبح دیگه خبری ازش نیست. من چند وقت پیش می خواستم برم ناهار که دیدم یک ظرف بزرگ فلفل سبز توی کشو است که دو سه روزیه به من چشمک می زنه و هیچچی هم ازش کم نمی شه. خب برای ناهارم سه چهار تا از توش برداشتم و بردم ناهار.

خب من همین بالا دو سه تا استدلالم رو توضیح دادم! فلفل ها زیاد بودن پس من ضرر خاصی نزدم به کلیت سیستم. فلفل ها چند روزی بود که اونجا بودن. فلفل ها در این چند روز کم نشده بودن. فلفل ها دیگه داشتن خراب می شدن. روز شنبه بود و طبق یک قانون قدیمی در شرکت، روز پنجشنبه هر چیزی توی یخچال مونده باشه دور ریخته می شه پس وقتی در اصل این فلفل ها باید دور انداخته می شدن و دیگه مال کسی نبودن. من فردا یک عالمه فلفل آوردم گذاشتم تو شرکت برای هر کی می خواد و …

می بینین؟‌ انگار ما هی می خوایم اصرار کنیم که «من کار بد نمی کنم» و براش هزار تا بهانه مهمل پیدا می کنیم. اون کار من دزدی بوده. بد هم بوده. ولی خب من کردمش چون فلفل می خواستم و به نظرم ضررش (برای بقیه) از سودش (برای من) خیلی کمتر بوده ولی همه این مهملات نباید باعث بشه قبول نکنم که «کار بدی کردم».

این اون چیزیه که ما باید قبول کنیم: تک تک تصمیمات زندگی ما بر اساس اصول اخلاقی نیستن. ما مغز داریم و کلی عضو دیگه. همونم مغزمون هم کلی بخش مختلف داره. ما الزاما همه تصمیمات رو با بخش مربوط به فلسفه اخلاق نمی گیریم. ما سعی میکنیم لذت هم ببریم حتی اگر غیراخلاقی باشه. اما چیزی که خیلی خطرناکه اینه که اون «کار بد» که کردیم رو به خاطر دروغ مسخره «هیچ وقت کار بد نمی کنم»‌ که بهمون یاد دادن با هر مهملی که به ذهنمون می رسه توجیه کنیم.

فلفل دزدین بده. کار کردن با سیستم سانسور و سرکوب آزادی بیان یک کشور هم بده. ما هم گاهی ممکنه کار بد بکنیم. اما اینکه بیایم کل فلسفه اخلاق رو بپیچونیم و انگولک کنیم و هزار مدل بهانه «عقلی» بیاریم که کار بدمون، بد نبوده، خیلی خیلی بده. من درک می کنم که این دوستمون یک روز که مسابقه طراحی گذاشتن هیجان زده شده یک چیزی درست کرده فرستاده بدون اینکه حتی فکر کنه اینکار همکاری با سیستمی است که دومین اینترنت سانسور شده جهان رو درست کرده. الان که بهش فکر می کنه پذیرش اینکه «آره کار بدی بود» خیلی بهتر از پیچوندن اخلاقیات و به زور هزار مدل داستان سرایی، هماهنگ نشون دادن اخلاقیاتش با این جریانه. درست همونطور که من باید قبول کنم که بخش «فلفل می خوام» مغزم به بخش «دزدی نکن» غلبه کرده و فلفل رو برداشتم، اینجا هم باید قبول کرد که «آره بد بوده و شرمنده». در مورد فلفل بدترین کار دنیا اینه که الان بخوام توضیح بدم « [ چون من دزدیدم ] پس دزدی فلفل خیلی هم بد نیست » و فقط چون می خوام هی اصرار کنم که من هیچ وقت هیچ کار بدی نمی کنم ، حیثیت کل اخلاق رو هم به باد بدم.

پی.نوشت. امیدوارم تونسته باشم توضیح بدم که « قبول کردن اینکه آدم گاهی کارهای بد می کنه خیلی بهتر از اینه که کلا سعی کنه معنی خوب و بد رو جابجا کنه و بعد بگه کار بدی نکرده » و امیدوارم برداشت نشه که می گم کار بد بکنین. چیزی که می گم اینه که پذیرش اینکه کار بدی کردیم خیلی بهتر از گند زدن به مفهوم اخلاق است برای اصرار روی اینکه کار ما بد نبوده.


آپدیت: بحث ابتذال شر از هارنا آرنت رو به پیشنهاد خوب سولوژن به ویکیپدیا اضافه کردم (: خوندنش بسیار مفیده

آپدیت دو به پیشنهاد مهرداد در کامنت ها: آزمایش جونز رو از یک پزشک بخونین

دروغ‌هایی که سعی می کنن دنیا رو تغییر بدن

نظر من رو بخواین اینها شدیدا علاقمند هستن جیمیل رو سانسور کنن تا کم کم عده بیشتر و بیشتری رو مجبور کنن که بیان روی سرویس های تحت نظر خودشون و این جریان فیلم فقط یک بهانه فوق لعاده مسخره است که نه ربطی به گوگل داره و نه به جیمیل و تازه اگر کسی مفهوم یک سرویس آپلود فیلم و فیلم روش رو نفهمه و دیکتاتور هم باشه می تونه منجر به سانسور یوتیوب بشه نه جیمیل (: به هرحال.. هر کس هر چقدر هم بی سواد و بدون دید از دنیا باشه بعیده واقعا تصور کنه که بستن گوگل در ایران به گوگل در کوتاه مدت ضربه اقتصادی ای می زنه. ما واسه گوگل فقط هزینه هستیم به امید اینکه یک روزی شاید به در آمدزایی برسیم براش.

این ارزش سهام گوگل در پنج روز گذشته (: بعد از اینکه دوستان ضربه مهلک رو بهش زدن

بحث این نیست که سود گوگل خوبه یا بد. این برای امثال آقای خاوری که پولشون خارج از کشوره – چه خودشون داخل باشن چه خارج – معنا داره، برای من و شما این فقط یعنی سانسور و دروغ. بحث اینه که دروغ هر روز عادی تر و عادی تر می شه و این ایده که دروغ های بزرگتر بگیم، مرسوم تر و مرسوم تر تا وقتی که کلا گسستی بین حرف ها و واقعیت پیش می یاد که تنها راه پوشوندش دروغ های بزرگتره و خفه کردن هر صدای مخالف دروغ که در نهایت به چیزی جز گسست خود واقعیتشون منجر نمی شه. ظاهرا کسی هم اهل عبرت گرفتن نیست و هنوز تصور اینه که با شعار نوشتن که «همه چیز ایکس است» و توی رسانه انحصاری گفتن که «همه چیز ایکس است» و تعطیل کردن هر صدایی که همینو نگه، واقعا همه چیز ایکس می شه (: به این عکس لبخند بزنین:

فهرست بدها

چاپ شده در اعتماد

وقتی زمزمه‌های غیرقابل دسترسی شدن گوگل و جیمیل را شنیدم، باورش برایم بسیار سخت بود ولی وقتی دبیر کارگروه مصادیق محتوای مجرمانه در تلویزیون ظاهر شد و اعلام کرد که قرار است در ساعات آینده گوگل و جیمیل به فهرست عظیم سایت‌های غیرقابل دسترسی در ایران اضافه شوند، حتی این یکی را هم باور کردم.

آقای خرم‌آبادی گفت: «پس از وصول درخواست های مردمی برای واکنش در قبال سایت های اهانت کننده و هتاک به ساحت پیامبر اسلام، لحظاتی قبل به این نتیجه رسیدیم که سایت های وابسته به شرکت گوگل که به اصرار خود برای اهانت در سایت یوتیوب (سایت وابسته به گوگل) ادامه میدهند تا اطلاع ثانوی پالایه شوند تا اعتراض ملت ایران را به دست اندرکاران این اقدامات موهن اعلام کنیم.»

آقای خرم‌آبادی باید توجه کنند که در کشورهای آزاد مردم حق دارند از سرویس‌های شرکت‌های خصوصی به مقاصدی که خودشان می‌خواهند استفاده کنند و شرکت‌های ارائه دهنده نه توسط حکومت برنامه‌ریزی شده‌اند و نه – خارج از چهارچوب‌های چارچوب‌های قانونی – مسوولیتی در برابر محتوا دارند. مثلا اگر من در خطوط تلفنی شرکت ورایزن حرفی بزنم که بالاترین حد جرم هم باشد، شرکت ورایزن مقصر نیست. درست همانطور که اگر چیز نامناسبی از نظر آقای خرم‌آبادی روی دی وی دی های ساخت شرکت سونی کپی شود، تحریم شرکت سونی خنده آورترین عکس‌العمل ممکن است.

از طرف دیگر باید توجه کرد که یوتیوب و جیمیل دو بخش مجزا از هم هستند. یوتیوب از قبل در فهرست بدها بوده و یک کار بد جدید منطقا باید فقط یک ضربدر جلوی اسمش اضافه کند ولی ظاهرا ناظم کلاس به جای اینکار، تصمیم گرفته برای نشان دادن جدیتش، اسم بقیه بچه‌های همان نیمکت را هم به فهرست بدها اضافه کند.

این ماجرا همان ماجرای آهنگر و مسگر است اما حداقل امیدواریم آقای خرم‌‌آبادی بعد از گفتن اینکه مکانیزم وصول درخواست‌های مردمی در مورد سانسور اینترنت چیست و در چه مواردی ممکن است به نظر مردم در این مورد توجه شود، به این نکته هم دقت کنند که گوگل برای هر کاری در اینترنت اولین سایت مورد مراجعه است و سانسور آن فقط باعث لوث شدن هر چه بیشتر سیستم فیلترینگ و نارضایتی و مراجعه بیشتر و بیشتر مردم به سیستم‌های عبور از آن خواهد شد.


اخبار همزمان؟ رییس جمهور محبوب دوستان که یکی از معدود رییس جمهورهای مستعضف نواز جهانه که تا به حال هر بار فرصت کرده رفته سر وقت سفر آمریکا، در جواب خبرنگاری که سوال نماینده های مجلس رو ازش می پرسید که «چرا با ۱۶۰ نفر رفتی نیویورک؟» ظاهرا اصطلاحی رو استفاده کرد که من سال ها است نگفتم و نمی گم – و مهمتر از لفظ اصولا نیازی ندیده جوابگوی مردم باشه. سکه به بالای یک میلیون تومن رسید . سی تا کشور توی خلیج فارس مانور برگزار می کنن و دوست و برادر بشار اسد از حزب بعث سوریه همچنان مردم کشورش رو می کشه. دروغ در کشورمون عادی و عادی و عادی تر شد و پلاکاردهایی در شهر نصب شده که می گه تهران شهر نظم و اخلاق است.

آپدیت: رییس جمهوری نگفته فلان بلکه گفته بهمان (:

آب تمیز و بهداشتی خودمون رو با فقرا تقسیم کنیم؟!!

داریم به راه عجیبی می ریم – عجیب که نه… بهتره بگم مخالف شعارها و غیره. ده سال پیش برای من عجیب بود یکی برای نوشیدن آب بخره. پنج سال پیش توی کنیا با شعار «آب باید رایگان باشد» تعجب می کردم چون فکر می کردم که درسته بعضی ها آب می خرن ولی خب اونهایی هم که نمی خرن بالاخره دسترسی به آب قابل آشامیدن دارن دیگه. دو سال پیش تو نیجریه دیدم که فقرا اصولا دسترسی به آب ظاهرا تمیز (و نه بهداشتی) ندارن و باید اونو تو کیسه پلاستیکی از کسانی که خونشون نزدیک رودخونه است بخرن که اکیدا توصیه می شد ما یکهو نخریم چون اصلا بهداشتی نیست و فقط آب زلال رودخونه است. الان هم بعد از چند وقت دیدن آب های کدر و کثیف لوله کشی شهر و شنیدن از همه که بهتره آدم آب شیر نخوره، می بینم که تبلیغ می شه که اگر می خوام آدم خوبی باشم بهتره یک کمی از آب سالمی که من بهش دسترسی دارم رو به «فقرا» هم بدم.

بازی وبلاگی «تحریم می کنم»

البته من ترجیح می‌دادم اسمش باشه «تقبیح» می کنم ولی خب دور دور تحریم است و بلاگنوشت هم به همین اسم دعوت کرده و من هم بعد از مدت ها علاقمندم تو بازی شرکت کنم»… البته بر خلاف فهرست بلند بلاگنوشت، من فهرست تحریم‌هام رو سه تا بیشتر نمی‌کنم:

– هر کسی که به بقیه توضیح می ده «لینوکس ویروس نداره چون کاربرهای کمتری داره» (((: این عقیده غلطه.

– هر آدمی که می دونه مخالفش باید سانسور بشه تا اون بتونه ادعای اکثریت بودن رو حفظ کنه. سانسور دقیقا به این معنی است که «مخالف‌هام اگر بتونن آزادانه کار کنن هم تئوری‌هاشون از من بهتره هم طرفداراشون» (: البته تحریمم در حد عدم معاشرت است چون بحث پول و اقتصاد که مطرح نیست. دوستان دسترسی کامل به همه درآمد من دارن و دارایی‌هام از نفت گرفته تا منابع و معادن دیگه و دستمال به دست ها هم که خب ته شیلنگ توی سفره شونه (:

– هویج پخته. چون شخصا دوستش ندارم. هیچ وقت هم نفهمیدم یک چیزی که خرت خرت می کنه موقع خوردن رو چرا باید بپزیم که شل بشه و حتی در مواردی بهش شکر هم بزنیم!

– آدم های مغز بسته چون کلا وقتی کسی زندگی اش وابسته به شبه عقیده ای باشه که داره، چه کاریه باهاش معاشرت کنیم (:

دعوت می کنم دوستان قدیمی ام رو سولوژن، خجسته، جیران، آقا اجازه، سینا و رفیق قدیمی آنلاین متتی رو.

درآمد شغل‌های نرم‌افزاری در آمریکا و استدلال جهانی شدن قیمت ها

سایت دکترباب مثل هر سال نظرسنجی درآمدی سالانه‌اش رو انجام داده. نتایج کامل رو می‌تونین در اینجا ببینین.

نمودار بالا متوسط درآمد سالیانه است. یک مهندس نرم افزار به طور متوسط امسال ۱۰۱ هزار دلار درآمد داشته یا ماهی ۸۴۰۰ دلار که می‌کنه تقریبا به عبارت ۱۶ میلیون تومن در ماه (: اگر دفعه بعد یکی براتون از نزدیک شدن قیمت های ایران به قیمت های جهانی و غیره حرف زد می تونین این رو بکنین توی چشمش (:

البته خیلی ذوق نکنیم. اکثر من و شما که نرم افزار خوندیم یا کار نرم افزار می کنیم رو در همون مرحله اول مصاحبه‌های شغلی جاهایی مثل مایکروسافت و اینها با خنده اخراج می کنن (: اینجوری نیست که چون لیسانس نرم افزار داریم بریم آمریکا اینقدر حقوق می گیریم. در نهایت هم زندگی متوسط یک آمریکایی مهندس نرم افزار شاید حداکثر دو برابر از زندگی من و شما در ایران بهتر باشه (از نظر کیفی) ولی استدلال اینکه «قیمت بنزین الان در ایران نصف آمریکا است» جوابش اینه که «درآمد یک مهندس نرم افزار هشت تا ده برابر یک مهندس نرم افزار در ایران است» یا «قیمت یک ماشین متوسط حقوق یکسال یک مهندس نرم افزار است در حالی که توی آمریکا برابر نصف حقوق یک ماه یک مهندس نرم افزار است» و غیره و غیره (:

کم فروشی بنزین در ایران

من یک پراید هایچ بک دارم که از وقتی بنزین رشد قیمت نجومی اش رو شروع کرد، هر سال باکش بزرگتر شده. اون اول ها که داشتمش، وقتی عقربه کاملا پایین بود و می رفتم و سی و یکی دو لیتر لیتر بنزین می زدم عقربه می چسبید به سقف. بعدا کم کم سی و پنج لیتر بنزین لازم بود تا اینکار رو بکنه و این چند ماه آخر هم کلا شمارشگر پمپ بنزین مدعی می شد سی و هفت و حتی سی و هشت لیتر بنزین به ماشین زدم و باید 26000 تومن پول بدم ولی عقربه خود ماشین نشون می داد که باک هنوز کاملا پر هم نشده. انشاء الله که عقربه خرابه و کل سیستم فروش بنزین میهن عزیزمون سر من رو در حد پنج لیتر تو هر بار بنزین کلاه نمی ذاره که مثلا اگر یک میلیون ماشین در روز بنزین بزنن بشه روزی پنج میلیون لیتر.

بهانه گفتن این حرف که خیلی وقت بود تو دلم بود، این عکس بود که امروز تو قطر گرفتم:

مامور دولت می چرخه توی پمپ بنزین‌ها و توی یک ظرف مدرج بزرگ چهل لیتر بنزین می زنه و نگاه می کنه که آیا عقربه دقیقا روی چهل واستاده یا نه. بنزین سوپر اینجا لیتری یک ریال قطر است یعنی سه هزار و سیصد ریال ما و البته ماشین من که به قیمت واقعی جهان اینجا می خرمش، نصف ماشین ایرانی ام که توی ایران دوبرابر قیمت جهانی می خرمش بنزین مصرف می کنه و از این نظر هم می تونم حس کنم که قیمت بنزین ایران کلی هم برام بیشتر در می یاد چون ماشین بیخودی گرونی رو سوار می شم که کیفیت موتورش بسیار پایینتر از استانداردهای دنیا است. ولی واقعا این بخش دوم فدای سرم، اما اون تیکه دروغ گفتن وقیحانه شمارشگر پمپ خیلی زور داره.