این بار شما به نشر افق کتاب بفروشید

این طرح جالبی است از نشر افق – یک بازی برد برد برد.

شما اگر کتابی از نشر افق دارین که سالمه ولی خوندینش و دیگه نمی‌خواینش می تونین اونو به نشر افق ببرین و به یک سوم قیمت پشت جلد بهشون بفروشین.

شما اگر کتابی می خواین می تونین به نشر افق برین، قفسه کتاب‌های دست دوم رو نگاه کنین و اگر کتابتون رو پیدا کردین به نصف قیمت پشت جلد بخرینش.

نشر افق هم کمی سود می کنه، هم کتابهاش به چرخش می افته و هم نشون می ده ایده‌های جدیدی داری برای کتابخون‌ها در این وانفسای نخوندن کتاب.

پوستر تبلیغاتیشون اینه:

مرتبط:
به بهانه هفته کتاب: آیا ما ایرانی‌ها بی شعوریم که کتاب نمی خوانیم ؟ یا چی؟
صرف کنید: کتاب دوهزار ساله و نشر چشمه
قفسه سیار کتابخونه آمریکا در ۱۹۲۸ برای بیماران

به بهانه هفته کتاب: آیا ما ایرانی‌ها بی شعوریم که کتاب نمی خوانیم ؟ یا چی؟

اینکه رو هر روز و هفته یک اسم بذاریم کاریه مثل چسبوندن پلاکاردهای بزرگ «ما خیلی خوبیم» به در و دیوار شهر. فقط کسایی اینکارها رو می کنن که نه کتاب می خونن و نه خیلی خوبن (:

هفته گذشته هفته کتاب بود. توی ایران کتاب خونده نمی شه. سانسور بسیار شدیده و چاپ کردن یک کتاب کلی دردسر داره و زندگی مترجم و نویسنده رو هم نمی گذرونه و غیره و غیره. هفته گذشته در ایران هفته کتاب بود.

اما چرا کتاب خونده نمی‌شه؟ چند نفر از ما هستیم که در یک روز که نه، یک ماه هم که نه.. اصلا یک سال گذشته کتاب غیر درسی‌ای خونده باشیم؟ حالا من و شما خفن، چند نفر رو اطرافمون می شناسیم که در طول سال گذشته کتابی نخوندن؟

اما چرا؟ ژن ما ایرانی‌ها خرابه؟ بی شعوریم؟ نیازی نداریم؟ چی؟ راستش نظر خشن و صریح و تهاجمی من رو بخواین می گم اصلی‌ترین مشکل فقر است و دروغ است و سانسور.

کتاب نمی خونیم چون بهمون دروغ گفتن

.
بازم مثل همیشه اطرافمون پر بوده از الگوهای دروغی و خالی بندی‌های فرهنگی اساسی. گفتن کتاب بهترین دوسته. گفتن کتاب خیلی باحاله. گفتن اصلا با کتابخونی آدم به عرش اعلی می رسه. بعد یکسری کتاب کنکور و تست و حلّل دادن دستمون که جواب‌های یکی رو از توی اون یکی کپی کنیم و کاغذ بدیم به استاد و معلم و رییس و مامورگزینش و غیره. این شد کاربرد کتاب. تو موعظه کلی گفتن کتاب چیزهای خوب توش داره ولی بعد کتاب هایی دادن دستمون که فقط توش مهمل نوشته بود.

از اونطرف هم چون باید شعارها رو ادامه می دادن هی بهمون گفتن که کتاب یک چیز فرهنگی باکلاس روشنفکری است که آدم های خفن و فیلسوف‌ها و مطلعین می خونن. این بزرگترین دروغ بود. هیچ کس نگفت که سه تا پر فروشترین رمان‌های سال ۲۰۱۲ جلد اول و دوم و سوم «پنجاه سایه خاکستری» است که یک کتاب سرگرم کننده و بی ارزش از نظر «علمی» است که هیچ روشنفکری اونو نمی خونه.

هیچ کس اینجا جرات نداشت که بگه «اتفاقا کتاب یک چیز فان بامزه است که می شه باهاش خوش گذروند» چون همه می خواستن بگن «من کتاب های خفن می خونم».

کتاب نمی خونیم چون فقیریم

چه مالی چه فرهنگی. کتاب گرونه. من می تونم فیگور بیام که قیمت یک کتاب اندازه قیمت یک پیتزا است (حالا بگیریم پیتزای خوب!) ولی خب خیلی ها هستن که همین رو هم نمی تونن بخرن یا باید براش برنامه بریزن. در ضمن فقیریم از نظر فرهنگی. نزدیکترین کتابخونه که کتاب های مورد علاقه‌تون رو داشته باشه رو می شناسن؟ به فرض هم باشه.. احساس راحتی می کنین برین توش ؟ یا اصلا یاد گرفتیم عضو کتابخونه محل باشیم و نگران این نباشیم که وقتی رفتیم تو بگیم چی؟ آیا یاد گرفتیم که کتاب یک تفریحه؟ من توی قطر که بودم واقعا دیدم که یکی از بزرگترین تفریح‌ها و وقت گذرونی‌های خارجی‌هاش خوندن بود. چند نفر از ما برامون عادیه که قبل از اینکه کاملا رو مبل و جلوی تلویزیون و پشت اینترنت خوابمون ببره، با یک کتاب بریم توی تخت و کتاب بخونیم؟

حالا خواب فدای سرم،‌ چند نفر اصولا فکر می کنیم در وقتی غیر از وقت‌های مرده باید کتاب خوند؟ مثلا وقتی از دانشگاه می یایم خونه و دو ساعت تا شام مونده کی فکر می کنه بره این دو ساعت رو کتاب بخونه؟

اما وقتشه برگردیم به سوال اول ! آیا ما ژنمون خرابه که ساکنان قطر کتاب می خونن و ما نه؟ آیا ما بی شعوریم؟ یا مثلا ما کارهای جالبتری مثل ریفرش کردن فیسبوق به امید یک مطلب جذاب داریم که نمی ذاره به کتاب برسیم؟

کتاب نمی خونیم چون کشورمون پر از سانسوره

تو همون بخش دروغ هم گفتم: به ما دروغکی گفتن کتاب یک چیز خیلی خفن است که دانشمندان و فلاسفه و آدم‌های روشنفکر و … می خونن. هیچ کس به ما نگفت که پر فروشترین آثار دنیا اتفاقا کتاب‌هایی هستن که برای سرگرمی خونده می‌شن و اکثر اینها در ایران ممنوع هستن.

دانیل استیل رو در نظر بگیرین. این خانم شاید نزدیک صد تا کتاب نوشته در مورد خانواده‌های معمولا پولداری که دچار مشکلات مختلفی از عشق و خودکشی تا زندان و جنگ می‌شن. استیل تقریبا همونقدر سریع که شما می تونین بخونین کتاب می نویسه (: و تا حالا بین ۵۰۰ تا ۸۰۰ میلیون جلد کتاب فروخته. تصور می کنین؟ یعنی خیلی بیشتر از ۵۰۰ تا ۸۰۰ میلیون نفر کتاب‌هاش خونده شدن و قول می دن که این خواننده‌ها نه نژادشون از ما خفن‌تره نه با شعورتر هستن نه فرهنگی‌تر از ما هستن و نه هیچچی. فقط آدم‌هایی با شغل متوسط هستن که با هیجان در یک لحظه فرصت که پیدا می کنن لای کتابشون رو باز می کنن تا ببین شخصیت اصلی داستان که یک کارگردان هالیوود است حالا چطوری می خواد در مقابل خیانت نزدیکترین دوستش بهش، عکس العمل نشون بده (برگردین به بخش دروغ و سانسور. به ما دروغکی گفتن کتاب باید خفن باشه و از اونطرف هم جذابترین کتاب ها رو برامون سانسور کردن).

تکمله

من حوالی ده دوازده سالگی با هیجان غیرقابل تصوری کتاب کفش‌های غمگین عشق تنهایی رو خوندم.. از ر.اعتمادی و به شکل یک کتاب پیدا شده ته انباری قدیمی. در همون سن هم می فهمیدم چقدر چرنده ولی در یک روز همه اش رو خوندم تا ببینم اون خانم بالاخره با عاشقش چیکار می کنه. بعدش ده جلد ژوزف بالسامو و غرش طوفان رو خوندم چون بسیار جذاب بود. هیچ کدوم از این کتاب‌ها کتاب یک روشنفکر نیست و حرف عجیبی هم برای زدن نداره و هر دوشون هم الان دیگه چاپ جدیدی ازشون وجود نداره. حرفم اینه: کتاب نمی خونیم چون نمی دونیم چقدر کتاب‌های جذاب برای خوندن هست.

مطمئن باشین اگر کتاب جذابی باشه که دستمون بهش برسه در هر ثانیه اضافی از زندگی که پیدا کنیم می خونیمش ولی چنین کتاب‌هایی تقریبا این اطراف چاپ نمی شن و کتاب کماکان برای ما یک چیزی است مربوط به طبقه روشنفکر یا کسانی که از سر وظیفه می خوننشون.

مرتبط
همین حالا کتابی بگشایید و خطی بخوانید / کلاغ کوچیکه
‏‫ خبرگزاری کتاب ایران که اخبار کتاب در ایران رو منتشر می کنه.. هرچند که کتاب های معرفی شده در اینجا اکثرا به درد خوندن نمی خورن

نقدی به ترجمه کافکا در کرانه مهدی غبرائی یا مترجمین عزیز! اینترنت رو فراموش نکنید

شیبی عزیز که جزو شخصیت‌های دوست داشتنی منه کتاب کافکا در کرانه (هاروکی موراکامی) رو می‌خوند با ترجمه مهدی غبرائی. ایشون بدون شک مترجم بسیار خوبین (مثلا نوشته فروغ در وبلاگ ملکوت رو ببینین که از ترجمه راضی است) و خوشحال هم هستیم که آثار خوبی رو به فارسی برمی‌گردونن.

اما یک مشکل همیشه با مترجم است: چیزهایی که خودمون متوجه نشدیم رو چیکار کنیم؟ این مشکل واقعا شوخی نیست. اصلا غیرعادی نیست که آدم یکی دو جمله در یک کتاب رو نفهمه. موقع خوندن ازش رد می شیم ولی موقع ترجمه باید چیکار کنیم؟ خیلی از مترجم‌ها هستن که یکی دو جمله که سهله، کل کتاب رو هم که نمی‌فهمن ترجمه می‌کنن می دن بره برای چاپ (: اما مترجمین خوب متوقف می شن، تلاش میکنن و سعی می کنن کشف کنن که اون جمله یعنی چی.

آقای غبرائی (که یک مصاحبه خوب ازش رو اینجا بخونین) هم تلاشش رو کرده. جایی به این پاراگراف رسیده که:

زمین، زمان، مفاهیم، عشق، زندگی، باور، عدالت و شر همه سیالند و در حرکت. هیچ کدام برای همیشه در یک حالت و یک جا نمی‌مانند. تمام جهان همچون یک جعبه فدکس است.

احتمالا مدت ها متوقف مونده و در نهایت در کمال صداقت انگلیسی رو نوشته و زیرش گفته شاید نوعی کالیدوسکوپ باشه که نقش‌های گوناگون ظاهر می‌کنه.

نمی دونم چند سالتونه ولی ما که بچه بودیم کالیدوسکوپ یک اسباب بازی محبوب بود. یک لوله با یک چشمی و چند آینه زاویه دار که هر مهملی جلوش بود رو اونقدر تکثیر می کرد که چیز قشنگی ازش در بیاد:

بعد از مدتی تجعب هم اونو می شکستین تا ببینین توش چیه و فقط با چند آینه و یکسری خرت و پرت مثل تیله و حلقه و منجوق روبرو می شدین.

به هرحال… صداقت ایشون کاملا قابل تحسینه که انگلیسی متن رو هم آوردن. یک مترجم متقلب می تونست اصلا جایی که نمی فهمه رو نگه و بیخودی جمله رو به سلیقه خودش تموم کنه – مطمئن باشین که کم هم نیستن چنین مترجمینی. آقای غبرائی حدسشون رو هم زدن ولی در کارنامه ایشون جذاب نیست که این زیرنویس فدکس باشه. یک سرچ ساده توی اینترنت می تونست بگه که FedEx (اونم با ای بزرگ) یک شرکت بین المللی بسیار بزرگ است برای ارسال بسته‌های فیزیکی به اینطرف و اونطرف. یک جور پست بزرگ که خب بسته‌ای که بهش می دین امروز صبح در دوحه است، سه ساعت بعد در هواپیما به سمت فنلاند و چند ساعت بعد در یک شهر کوچیک فنلاند به اسم اسپو: بسته یک لحظه هم ثابت و ساکن نیست و دائما در حرکت.

اینهمه نوشتم که بگم: مترجم‌های عزیز، از قدرت اینترنت و گوگل غافل نشین. تقریبا چیزی نیست که در حوزه دانش بشر باشه ولی دراینترنت کشف نکنین که چیه و در چه موردی است. هم دردسر کمتری خواهید کشید برای کشف چیزها و هم ترجمه‌هاتون دقیق‌تر و بهتر می شه (:

ترجمه فارسی کتاب زندگی نامه استیو جابز رو رایگان از نارنجی دانلود کنین

سایت خوب نارنجی اخیرا یک حرکت عالی انجام داده: انتشار کتاب زندگی‌نامه استیو جابز به شکل دیجیتال و رایگان اما با امکان و در خواست کمک مالی مستقیم به مترجم.

این حرکت از چند نظر خیلی خوبه:

  • این کتاب کتاب خوبیه. دقیقا اگر فن-بوی اپل نباشین خیلی مفیده اگر این کتاب رو بخونین. من قبلا بعضی بخش هایی که دوست داشتم بقیه بخونن رو ترجمه کرده بودم و الان خوشحالم که همه امکان خوندن فارسی اش رو دارن.
  • انتشار دیجیتال باعث می شه سانسور حذف بشه. ایران جزو معدود کشورهایی است که برای انتشار هر کتاب یک نفر دیگه باید اول اونو بخونه و در موردش نظر بده و بخش هایی که به نظر شخصی خودش خوب نیست رو برای کل مردم سانسور کنه. انتشار دیجیتال این داستان ها رو نداره. این کتاب صحنه های سکسی و سیاسی نداره ولی کل این حرکت نویدبخش خوندن واقعی تر آثار است
  • کتاب رایگان گذاشته شده با امکان کمک مالی به مترجم. این هم خیلی خوبه. جنبش «اگر از کتاب خوشتون اومد به اندازه پول یک پیتزا کمک کنین» جنبش خوبیه (: احتمالا درآمد مترجم به راحتی به درآمدی که ازناشر می گرفت می رسه و مردم هم راحت تر هستن
  • ترجمه این کتاب بسیار خوبه. من به ترجمه حساسم ولی ترجمه و ویراستاری این کتاب به نظرم کاملا خوب اومد
  • بخش سانسور کتاب وزارت ارشاد اسلامی یک سیستم بسیار کند است. حتی من وقتی حاضر شدم کتاب توروالدز رو بهشون بدم برای بررسی تقریبا هشت یا ده ماه طول کشید تا بگن غیرقابل چاپ است (: بعد هم کتاب می ره توی صف انتشاراتی ها و بی کاغذی و بعد سیستم پخش و غیره تا بالاخره با تیراژ اسم مثلا ۱۵۰۰ نسخه منتشر بشه (: دنیای دیجیتال بیخیال همه اینها می شه

خلاصه اینکه من از این حرکت واقعا خوشم اومد و ازش استقبال می کنم و دو تا کتابی که خودم دارم رو هم می دم به سایت نارنجی تا اگر صلاح دونستن منتشر کنن. اگر هم نه، خودم همینجا اینکار رو می کنم. بالاخره! بعد از دو سه سال ! (((:

اوه راستی! یک بحث جانبی هم درگرفت که نارنجی با اینکار حق کپی رایت رو نقض کرده. این حرف تا حدی درسته. نه مترجم این کتاب تونست از ایمیل‌هایی که به نویسنده و ناشر زد جوابی بگیره و نه من تونستم در مورد دو کتابی که ترجمه کردم از ناشر یا نویسنده اصولا جواب بگیرم (مستقل از منفی یا مثبت). این از نظر من در سطح اخلاقی یعنی مراعات نکردن کپی رایت (بحث اخلاقی دارم. در سطح قانونی ایران نیازی نداره قانون کپی رایت کشور آمریکار و رعایت کنه).

خب اگر اینطور نبود بهتر بود ولی بین نخوندن این کتاب و ترجمه بدون اجازه از ناشرش من دومی رو انتخاب می کنم (: اگر کسی معتقده اولی رو باید انتخاب کنه و هر چیزی که ناشرش اصولا نمی دونه باید به یک درخواست ترجمه از ایران چجوری جواب بده (چون هیچ روابط تجاری ای با هم نداریم)، باید در مورد کتاب های دانشگاهی، کتاب های دیگه که می خره، برنامه‌ها و نرم افزارهایی که استفاده می کنه یا توصیه می کنه، موزیک و فیلم و غیره هم تجدید نظر کنه. حداقل جریان این است که یک نفر زمان طولانی گذاشته و کلمه به کلمه این متن رو ترجمه کرده. این هنوز از نظر اخلاقی نقض کپی رایت است ولی بسیار بسیار محترمتر و بهتر از اینکه کسی برنامه قفل شکسته بفروشه، کتاب انگلیسی رو افست کنه یا موسیقی و فیلم رو کپی کنه.

راستش من مشکلی ندارم… منهم تلاش کردم از ناشر یا حداقل نویسنده کتاب هایی که ترجمه کردم اجازه بگیرم ولی هیچ کدوم حتی جواب هم ندادن بهم و من هم کتاب‌هام رو ترجمه کردم و خیلی هم افتخار می کنم که رایگان بذارم توی اینترنت و درخواست کنم که اگر کسی خواست حمایت کنه کمک مالی کنه – تقریبا به اندازه پول یک وعده غذاش (از ساندویچ دل و جیگر تا پیتزای پپرونی).

تا اینجا با من بودین؟ خسته نباشین ولی خلاصه بحث همین بود: سایت نارنجی ترجمه فارسی کتاب زندگی نامه استیو جابز رو منتشر کرده و می تونین نسخه دیجیتالش رو دانلود کنین و اگر علاقمند بودین، برای مترجم کمک مالی بفرستین.

(اگر هنوز حوصله دارین، بقیه نوشته های من در مورد جابز اپل و غیره رو بخونین کلیک کنین (: )

انتشار آزاد ترجمه فارسی کتاب اصول برنامه‌نویسی

آپدیت : کتاب به طور رسمی منتشر شد و از اینجا قابل دریافته

کتاب آزاد، کوتاه ولی مفیدی است برای هر کسی که همین الان برنامه نویسه یا می‌خواد برنامه‌نویس بشه و نیازمند… اصلا بذارین نقل کنم از وبلاگ افشار محبی که ترجمه کتاب رو شروع و حالا با دوستاش تموم کرده:

کتاب «اصول برنامه‌نویسی» که یک کتاب الکترونیکی ۷۹ صفحه‌ای است، توسط یکی از فعالان CodeBetter منتشر شده. کلیت مطالب کتاب راجع به مفاهیم نسبتاً جدید تولید نرم‌افزار مثل Persistence، DI، DDD، Unit Test و غیره است. نویسنده در ابتدای کتاب اظهار داشته که این کتاب برای پشتیبانی از حرکت ALT.NET نوشته شده است. این کتاب همچون خود ALT.NET بیشتر روی مفاهیم و تکنیک‌ها مانور می‌دهد چون معتقد است برنامه‌نویسان به اندازه کافی به API دات‌نت مسلط شده‌اند پس حالا وقت آن است که اصولی‌تر برنامه بنویسند.

با دیدن بخش‌های اول کتاب ممکن است فکر کنید یک کتاب کلاسیک «مهندسی نرم‌افزار» را باز کرده‌اید. اما کتاب کار زیادی به تئوری ندارد و بلافاصله به مثال‌ها، نمونه‌ها و ابزارهای عملی می‌پردازد. البته واقعیت این است که می‌شود این کتاب را یک کتاب «مهندسی نرم‌افزار» عملی نامید. چون با معرفی تکنیک‌ها، روش‌ها و ابزارهایی به شما کمک می‌کند تا همان اصول فراموش شده «مهندسی نرم‌افزار» را عملاً به کار گیرید.

عناوین فصول کتاب:
۱- ALT.NET: معرفی جبهه ALT.NET و تفاوت آن با MSDN Way
‫‫۲-‫ Domain Driven Design: معرفی الگوی DDD‎
‫۳- ‫Persistence: ارتباط با دیتابیس و ذخیره داده‌ها‎
‫‫۴-‫ Dependency Injection: معرفی و ابزارها‏

۵- Unit Testing: تست واحد
۶- Object Relational Mappers: معرفی و استفاده از NHibernate
۷- کار با Memory به طور اصولی
۸- مدیریت Exceptionها
۹- Proxy و استفاده از آن
۱۰- جمع‌بندی

تاریخ این کتاب ۲۰۰۸ بوده و کمی قدیمی می‌باشد. اما با این وجود خواندن و به کارگیری آن به همه برنامه‌نویسان توصیه می‌شود.

نگاهی به کتاب زندگی‌نامه استیو جابز

دقیقا یک ماه قبل با کلی سر و صدا کتاب زندگی‌نامه استیو جابز منتشر شد. از مدت‌ها قبل با تیم نارنجی تمرین کرده بودیم برای ترجمه سریعش و حتی شاید انتشار کاغذی‌اش. اما بعدا که بخش‌های مختلف کتاب قبل از انتشار کتاب اصلی در اومد، به دلایل مختلف از اینکار منصرف شدیم.

الان هم مطمئن هستم که کلی آدم مشغول ترجمه کردنش هستم و واقعا تعجب می‌کنم که چرا یکماه طول کشیده. به هرحال هر کس اولین ترجمه رو از سانسورچی‌های دولتی رد کنه و بده به بازار، سود مالی خوبی کسب می‌کنه؛ البته یادش باشه که باید توی ترجمه دقت کنه چون نقد ترجمه‌اش – مثل خود جابز – بی‌تعارف خواهد بود.

این کتاب رو والتر ایزاکسون نوشته و نتیجه بررسی بیشتر از چهل تا مصاحبه مختلف خود جابز و افراد مرتبط دیگه است. زندگی جابز بالا و پایین زیاد داشته و کتاب نسبتا جذابه.

دید اول من این بود که کتاب برای جلب رضایت و پول فن بویهای اپل نوشته شده اما بعد از گذروندن دو سه فصل دیدم که واقعا اینطور نیست. کتاب تا حد زیادی صادقانه است؛ بدی‌ها و خوبی‌ها رو نوشته و اتفاقا بسیار بسیار خوشحال می‌شم طرفدارهای جابز بخونن و جابز رو از روش بیشتر بشناسن.

کل کتاب چهل و دو فصل است (که عددی مقدس برای گیک‌ها است) و بخش ‌های الحاقی بزرگی در مورد منابع، نکات و عکس‌ها داره. فصل‌های اول در مورد کودکی جابز هستن و بعد همکاری‌اش با وزنیاک و رفتنش به هند و تغییر دینش به بودیسم که تا آخر زندگی‌اش به همون دین باقی می‌مونه. بعد بزرگ شدن اپل، مدیریت بد جابز و اخراجش از اپل که خبرش باعث می‌شه سهام اپل ۷ درصد افزایش قیمت پیدا کنه و دوره نکست و پیکسار و در نهایت برگشت اون به اپل و دوران طلایی اپل در کشف نیازهای کاربران که خودشون هم از اون خبر نداشتن و جواب دادن به اون‌ها.

توی کتاب روابط جابز با بیل گیتس و وزنیاک به خوبی تشریح شده و جالبه که علاوه بر اپل، دیدی در مورد مایکروسافت هم به خواننده‌ها داده می‌شه. همینطور زندگی شخصی جابز و در نهایت ابتلا به و مبارزه‌اش با سرطان هم بخش‌هایی از کتاب هستن که ممکنه برای خیلی‌ها جذاب باشن.

خلاصه اگر به کتاب دسترسی دارین، خوندنش پیشنهاد می‌شه. من نسخه دزدی پیدا کردم و خوندم ولی توصیه می‌کنم اگر کسی می‌تونه، کتاب رو بخره که کار درست‌تری است.

در طول زمانی که منتظر بیرون اومدن ترجمه‌های متنوع خوب و بدش هستیم، بخش‌هایی که بوکمارک کردم رو آروم آروم براتون ترجمه می‌کنم و توی وبلاگ می‌ذارم.

کتاب فارسی رایگان وردپرس

سایت کسب و کار اینترنتی، با گذاشتن کلی وقت یک کتاب خوب درست کرده در مورد وردپرس و در یک کار خوب، اون رو به شکل رایگان برای دانلود سایتش گذاشته.

برای دانلود کتاب رایگان وبلاگنویسی آسان با وردپرس اینجا رو کلیک کنید

کتاب فصل بندی خوبی داره و با عکس و مرحله به مرحله کارهای مختلف رو توضیح داده. احتمالا برای سطح مبتدی و متوسط و کاربر معمول وردپرس، کاملا خوندنی و ورق زدنی است. البته از نظر من صفحه بندی می تونست کاملا بهتر باشه: صفحات آ۴، فونت‌های ریزتر و غیره ولی به هرحال محتوای کتاب برای هر کسی که با وردپرس سر و کار داره یا می خواد در موردش شروع به تحقیق کنه، بسیار مفیده.

یک پیشنهاد هم برای نویسنده اینه که کتاب رو روی اینترنت هم قابل خوندن بکنه. یعنی به شکل یک سایت یا حتی یک ویکی با دسترسی محدود به چند نفر. الان این پی دی اف دست به دست می شه ولی بعد از مدتی کم رنگ می شه اما اگر یک ویکی با دسترسی محدود باشه می تونه همیشه به عنوان یک مرجع روزآمد به بقیه توصیه بشه. مشخصه که تحقیق و بررسی نکردم روی جریان و فقط نظر، سلیقه شخصی ام است (:

به دنبال ناشر برای دو ترجمه آماده از دو کتاب مطرح

یکی از علایق من ترجمه است. یکی دیگه شون خوندن. و جذابترین چیزهایی که می‌خونم این دو تا علاقه رو به هم پیوند می زنن چون ترجمه‌شون می‌کنم. نه برای پول و نه برای شغل بلکه برای اینکه هم از ترجمه لذت می برم و هم فکر می کنم شاید فرصتی بده به کسانی که در غیر اینصورت، این متون رو نخواهند خوند.

ترجمه‌هام نسبتا روونه و حدس می‌زنم اگر یکی ترجمه‌های کتاب‌های مشابه توی بازار رو نقد و بعد مرتب کنه مال من توی چهل درصد بالایی باشه (: ژانرهایی که می‌خونم خیلی کم تو ایران ترجمه شدن و به نظرم مخاطب خوبی هم دارن. اما تیپ آدمی نیستم که برم پیش ناشرها باهاشون حرف بزنم یا حوصله وزارت ارشاد اسلامی داشته باشم.

خلاصه حرفم اینه: دو تا کتاب خوب دارم با ترجمه قابل قبول و خیلی خیلی خوشحال می شم اگر چاپ بشن. اگر کسی می‌تونه کمکی بکنه بسیار خوشحال می شم.

کتاب‌هایی که ترجمه‌شون تموم شده اینها هستن:

Just for Fun: The Story of an Accidental Revolutionary. یک کتاب عالی در مورد زندگی نویسنده هسته لینوکس و روند نوشته شدن این هسته و ماجراهای جانبی اش. می تونم حدس بزنم که هر کسی که با لینوکس کار می کنه حتما دوست داره این کتاب رو بخونه و هر کسی هم اهل کامپیوتره متن براش بسیار جذابه چون مروری است بر تاریخچه به وجود آمدن چیزی که داره بخش عظیمی از جهان رو می چرخونه. اونهم از زبون خود نویسنده اصلی برنامه با همه بالا و پایین‌های داستان و قصه‌های پشت پرده. چند هزار نفر کاربر لینوکس همه توی اینترنت هستن و همه در ارتباط با همدیگه توی انواع فروم‌ها، چت‌ها و حتی همین وبلاگ (: به نظر من فروش معقول این کتاب در مقایسه با کتاب‌های دیگه تضمین شده است. (این کتاب در آمازون)
Snow Crash. نوشته نیل استفنسون. کتاب بیست سال پیش نوشته شده ولی این نباید گولمون بزنه (: بهترین رمان علمی تخیلی بزرگسالان که من خوندم. اولین کتابی که از لفظ آواتار استفاده کرد و اونو جا انداخت و نویسنده‌ای که رویای همه علمی تخیلی خون ها است. قرار گرفته در لیست بهترین رمان‌های انگلیسی زبان معاصر توسط مجله تایم با حضور یک هکر عالی که هر گیکی دوست داره خودش رو جاش بذاره. به نظر من با خوندن اسنو کرش، دید همه به دنیای مجازی، اینترنت، مواد مخدر، هک، شمشیربازی، تاریخ، آینده سرمایه داری، اسطوره‌های بابل و غیره و غیره تغییر می کنه (: (اسنو کرش در آمازون)

همین! بهترین روش تماس در این مورد ایمیل است به jadijadi@gmail.com و این رو هم بگم که بیشترین چیزی که من دوست دارم خونده شدن این کتاب‌ها توسط آدم‌ها هستن و هنوزم معتقد هستم که نسخه چاپی کاغذی بیشتر خونده خواهد شد از نسخه دیجیتال صرف. به همین دلیل شدیدا دوست دارم کتاب‌ها چاپ بشن. اما اگر نشه… می ریم سراغ انتشار دیجیتال (:

پی.نوشت.۲. شرمنده ام از همه دوستان لینوکسی که به شکل بی معنایی دو سه ساله منتظر کتاب توروالدز در مورد لینوکس هستن. هر ماه فکر می کردیم که این ماه دیگه چاپش اوکی می شه… ولی … احساس بد قولی و خباثت دارم ولی … به هرحال (:

پی.نوشت.۱. این کتاب‌ها حتی می تونن اسپانسر چاپ داشته باشن (: اولی از هر سازمانی که دوست داره کامپیوتر و عشق به کامپویتر و برنامه‌نویسی تو ایران پروش پیدا کنه (که احتمالا نداریم) ولی دومی توسط سازمان مبارزه با مواد مخدر! کتاب حول محور آمریکای فروپاشیده آینده است و یک مخدر در حال گسترش که یک هکر مستقل با دوست دخترش به جنگشون می ره. پر از اسطوره، دنیاهای دیجیتالی و هک و شمشیربازی.