توییتر یک ابزار اینترنتی است که آدم ها می تونن در ۱۴۰ کاراکتر توش بگن الان دارن چیکار می کنن یا چی فکر می کنن.
مشخصه که خب این جریان برای یکسری ها خطرناکه. به هرحال هر جا مردم بتونن حرف بزنن برای بعضی ها خطر داره اما توهم این خطر خیلی بزرگتر از خودش شده و آدم هایی هستن که فکر می کنن واقعا چیزهایی مثل توییتر یا فیسبوک می تونن باعث انقلاب بشن. من الان حوصله ندارم توضیح بدم که چرا نمی تونن ولی یک سرچ کوچیک و خوندن چیزهای واقعی از آدم های با سواد این جریان، راحت بهتون نشون می ده چرا.
اما توییتر واقعا می تونه آدم ها رو جمع کنه؛ نه برای انقلاب و شورش بلکه برای کارهای بی خطر و مبتنی بر علایق مشترک. مثلا من الان تو دوحه هستم. یک شهر نسبتا کوچیک در یک کشور که با تمام تلاش می خواد به یکی از کشورهای مرکزی دنیا تبدیل بشه و به گفته بعضی ها بعد از سیلیکون ولی اینجا بیشترین احتمال رو داره که بتونین مهمترین آدم های علم و تکنولوژی دنیا رو ببینین. توییتر اینجا عامل «ارتباط فیزیکی» می شه. برنامه ای که من رفتم توییتاپ دوحه بود. توی توییتاپ یک اکانت توییتر مردم رو دعوت می کنه به یکسری برنامه. برنامه ای که من شرکت کردم در مورد «ایمنی و سلامت» بود. یک مکان اعلام می شه (این ماه رستوران بیسترو۶۱ بالای نمایشگاه بی ام و در برج فلان) و هر کس دوست داره بیاد بقیه رو ببینه یک ریپلای می زنه.
می ریم و با دادن ۲۰ ریال قطری (۱۰۰۰۰۰ ریال ما) یک بج به گردن آویزون می کنیم که اسم و اکانت توییترمون روش نوشته و وارد رستورانی می شیم که توش یکسری آدم اتفاقی دیگه هستن. توی توییتاپ می تونیم با هم حرف بزنیم. من با یکسری آرشیتکت و معمار ایتالیایی حرف می زنم. همینطور با یک دانشجوی خبرنگاری قطر و یک دختر طراح فرنیچر. همزمان هم یکسری خوراکی خوشمزه می خورم.. از قهوه تا دونات و اینجور چیزها. در یکساعت از این برنامه دو ساعته هم دو نفر سخنران یکی در مورد سلامت حرف می زنه و یکی در مورد ایمنی جاده و رانندگی در قطر و این چیزها.
این در اصل فقط یک محمل است برای Networking، پیدا کردن دوست های جدید، تقویت بیزنس ها از طریق وصل کردنشون به همدیه، اشتراک ایده ها و … ماه بعد این توییتاپ یک موضوع دیگه خواهد داشت و احتمالا گروه دیگه ای از آدم ها می یان که به اون مسایل علاقمند هستن و یکسری هم که کلا می یان برای خوراکی ها و دوستی ها و غیره و حتی یک سرگرمی ساده در صبح یک روز تعطیل توی یک رستوران خوب با پولی کاملا معقول.
راستی نمای رستوران بر خلاف همه نماهای دیگه که دریا و غیره هستن این است:
چون دو تا دوست عشق بی ام دبلیو دارم، تصیویر رو کوچیک نکردم خیلی. قابل کلیک است (:
ما که جوون بودیم و تلویزیون هم هنوز قابل نگاه کردن بود برامون، یک سریال بود که حتی اگر اسم اصلی اش این نبود، بهش می گفتن ملکی ایر لاین. یکسری آدم دور هم جمع شده بودن به رهبری فتحعلی اویسی و یک خط هواپیمایی تاسیس کرده بودن. سریال طنز قشنگی بود بخصوص با هنرپیشههای خوبش مثل امیر جعفری .
توی این سریال آقای ملکی هی می گفت «از اون دوگوله استفاده کنین» (: نمی دونم کلمه رو از کجا آورده بود ولی منظورش مغز بود! حالا حرف منم همینه.. از اون دوگوله استفاده کنین:
نمی دونم چرا این روزها از کجا عادت کردم هی می گم «واقعا؟!!» واقعا؟!! یعنی واقعا یک فوتبالیست مردمی که درود بر شرفش، قبول کرده هزینه های این کودک رو بده به شرطی که پونصد هزار تا ری-شر بشه این عکس و متن؟ واقعا کسی هم هست که فکر کنه «یک دست صدا نداره پس من اینو شر کنم که به جامعه کمک کرده باشم»؟ درک می کنم که دیدن عکس رقت بر انگیزه ولی مطمئن باشین با ری شر کرد چنین متنی کمکی به جامعه نم یکنن. فکر کنین که نویسنده اصلی اصولا درکی از پونصد هزار داشته؟ می فهمیده که اگر هر دقیقه این عکس یکبار شر بشه و این پروسه توی تمام بیست و چهار ساعت ادامه پیدا کنه یکسال طول می کشه که پونصد هزار بار شر شده باشه؟ بعد فوتبالیست مردمی اگر مردم برای یکسال هر دقیقه یکبار اینو شر نکنن پول درمان این بچه رو نمیده؟
اون دوگوله رو به کار بندازین برخی از دوستان (: به قول دوست خوبم مازیار: ما رسانه نیستیم. ما آدمیم. وظیفه ما ری شر کردن نیست، پروسس کردنه.
چند مطلب قبل در مورد تست بکدل و بررسی فیلم های اسکار نوشتم. دیروز فرصتی شد که زیرنویس این ویدئو رو فارسی کنم. اگر خواستین توی یوتوب ویدئو رو با زیر نویس (به زبان هایی که موجوده) ببنید کافیه روی CC کلیک کنید و مثل تصویر زیر، زبان مورد نظر یا تنظیماتش رو انتخاب کنین:
بعله… این مجموعه ظاهرا قراره ادامه دار بشه. بعد از اینکه هفته قبل گفتم که دیگه اینو ادامه نمیدم شروع کردن به دریافت فیدبک در مورد فوایدی که اینکار برای آدم های مختلف داشته. فیدبکها اینقدر ارزشمند بودن که دیدم بهتره اینکار ادامه پیدا کنه و برای ادامه چه چیزی بهتر از یک ایده گیک پسند در دنیای کاندوم:
بعله (: کد کیو.آر روی کاندوم. سازمان «مادر و پدر شدن برنامه ریزی شده» به افتخار هفته ملی کاندوم (۱۴ فوریه تا ۲۱ فوریه) پنجاه و پنج هزار تا کاندوم مثل کاندوم بالا رو توی دانشگاههای انگلیس پخش کرده. همونطور که میبینین هر کاندوم یک کد کیو.آر. داره. اگر با دوربین موبایل اید کد رو بخونین، هدایت میشین به یک صفحه چکاین. در این صفحه ثبت میشه که شما در کجا از این کاندوم استفاده کردین.
به عبارت دیگه قبل از معاشقه کافیه این کد رو با موبایل بخونین تا اضافه بشین به یک شبکه اجتماعی «سکس سالم» و جایی که کاندوم رو مصرف کردین توی نقشه این شبکه اجتماعی بامزه به آدرس http://www.wheredidyouwearit.com/ مشخص بشه:
وبسایت این سازمان میگه که «کجاپوشیدیش.کام» درست مثل فوراسکوئر (شبکه اجتماعی) است اما مخصوص کسانی که نمیخوان دچار بیماریهای مقاربتی بشن».
مسوولین اضافه می کنن که این پروژه و این سایت مال کل کل کردن جوونها یا آوردن تکنولوژی در اتاق خواب نیست بلکه تلاشش اینه تا به مردم نشون بده که استفاده از کاندوم مهمه و به کسانی که نگران استفاده از اون هست بگه که چقدر در اطرافش، مردم دارن از اون استفاده می کنن. سازمان «مادر و پدر شدن برنامهریزی شده» میگه که این برای جامعهای که توش پنجاه درصد مردم در یکی از مراحل زندگیشون دچار یکی از بیماریهای آمیزشی میشن، یک آموزش اساسیه.
برای خیلی ها کل اینترنت خلاصه می شه توی وب. برای خیلی ها خود وب هم خلاصه می شه توی وب فارسی و خب افرادی هم هستن که وب فارسی هم براشون خلاصه می شه به چند تا سایت. حالا اینجا در مورد کسانی که وب براشون خلاصه می شه به فیسبوک چیزی نمی گم ولی واقعیت اینه که اینترنت جای بزرگی است.
اما اتفاق جالبی که الان در حال وقوعه، کشف گستردهتر بقیه وب توسط گروهی از ایرانی ها و کپی کردن اون بخش توی وبی است که افراد بیشتری می شناسن. فعلا 9gag روی بورس است و حتی بعضیها شروع می کنن به ترجمه کردنش میمهاش برای رونق دادن به سایتهای خودشون و حرفهای ترها هم سراغ جاهایی مثل Shit Brix میرن.
این اتفاق خیلی خوبیه. حالا مستقل از افرادی که سعی می کنن با کپی پیست خودشون رو مشهور کنن یا باحال باشن، در نهایت این اتفاق باعث می شه ما کم کم به دنیا بپوندیم. من خوشحالم که داره اتفاق می افته و سرعتش کاملا نشون دهنده اینه که چقدر بیشتر از قبل با دنیا در حال پیوند خوردن هستیم.
اینکه گفتم کسانی سعی می کنن خودشون رو مشهور کنن اصلا منظورم این اسکرین شات ها نیست بلکه سایت هایی است که بدون گفتن اینکه اینها رو از کجا کپی پیست می کنن کل کارشون شده نمایش اینها، ترجمه های بدشون و چسبوندن یک لوگوی گنده کنارشون بدون اینکه توجه کنن اصولا توی این خردهفرهنگ، سازنده اثر هم امضاش نمی کنه چه برسه به مترجمش (: البته اضافه کنم که این کار الزاما ایرانی بازی هم نیست (: ما هم کمابیش مردمی هستیم شبیه بقیه مردم. گاهی دوست داریم مشهور بشیم گاهی دوست داریم چیزهایی که خوشمون اومده رو با بقیه به شراکت بذاریم ولی منبع رو بیخیال می شیم و گاهی هم به شکل معقول مردم رو در منبعی که پیدا کردیم و باحاله شریک می کنیم.
حرفم اینجا اینه که این اتفاق، اتفاق بسیار خوبیه. ما باید جزوی از جهان باشیم و به هر شکلی پیوند فرهنگی خوردن با دنیا جذابه (:
اگر از سرویسهای گوگل مثل سرچ، جیمیل، چت، یوتیوب، نقشهها، اسناد و غیره و غیره استفاده کنین (کسی هست که نکنه؟) حتما دیدین که چند روزه دائما در گوشه و کنار صفحه و حین ورود به سرویسها به شما گفته میشه که توافقنامه خلونت شخصی گوگل و کاربرانش (پرایوسی پالیسی) در حال تغییر است و اگر شما میخواین بعد از تاریخ اول مارس (یک ماه دیگه) به استفاده از سرویسهای گوگل ادامه بدین، باید این توافقنامه رو قبول کنین.
این توافقنامه چه فرقی با قبلیها داره
واقعیت اینه که تقریبا فرق خاصی نکرده. توافقنامههای کاربری رو همه دیدیم. اون OK یا Agree سریعی که موقع نصب میزنیم بدون اینکه متن رو بخونیم. اینها یکسری حق به شرکت سازنده نرمافزار میدن و یکسری حق رو از کاربر میگیرن (مثلا حق شکایت به خاطر ضرر ناشی از استفاده از نرمافزار). این توافقنامهها بعضی اوقات بسیار بیمعنی و مسخره و انحصار طلبانه هستن (مثلا توافقنامه اخیر اپل که میگه اگر کسی کتابی رو با فلان ابزار اپل بنویسه فقط حق داره اونو از طریق کانالهای اپل بفروشه) و گاهی اوقات بسیار طولانی و غیرقابل خوندن.
حالا گوگل اومده توافقنامه مربوط به حفظ حریم شخصی سرویسهای متنوعی که داره رو خلاصه و فشرده و یکسان کرده. یعنی شما یک توافقنامه با گوگل امضا میکنین که بهتون اجازه میده از تمام سرویسهای گوگل که حدود شصت تا هستن استفاده کنین. اگر قبلا لازم بود مثلا برای شروع استفاده از یوتیوب، بخش مربوط به پرایوسی یا حموم حریم شخصی خاص یوتیوب رو بخونین و قبول کنین، حالا کافیه یکبار توافقنامه خلاصه و جمع و جور گوگل رو بخونین و بعد اجازه داشته باشین از تمام سرویسهای گوگل استفاده کنین. این مهمترین تفاوت است.
تفاوت بعدی اینه که گوگل صریحا اشاره کرده که اجازه داره استفاده شما از سرویسهای مختلف رو نگاه کنه و بر اساس اونها براتون تبلیغ مرتبط توی ابزارهای دیگه نشون بده یا سعی کنه بر اساس کارهاتون نتایج جستجو رو بهتر کنه. مثلا اگر شما دائما توی یوتیوب ویدئوهای آنباکس اپل رو نگاه کنین احتمالا پس از جستجو به دنبال Apple نتیجه متفاوتی نسبت به کسی میگیرین که توی جیمیل دائما مشغول ایمیل زدن در مورد گیاهخواری و رژیمهای مبتنی بر میوه است. مشخصه که نگاه کردن زیاد آنباکس اپل توی یوتیوب، احتمال نمایش یک تبلیغ در مورد مغازه مخصوص زامبیها در ایمیل شما رو هم بالا میبره.
این نگاه کردن به رفتار شما و نشون دادن تبلیغ مبتنی بر اون، مفهوم جدیدی توی گوگل نیست، اما حالا گوگل به شکل رسمی اونو به معاهدهاش اضافه کرده و گفته که سرویسهای مختلفی که ارائه میده با همدیگه این اطلاعات رو به اشتراک هم میذارن.
وا حقوق بشرا؟ وا خلوت شخصیا؟
نه. این جریان مشکلی با حقوق بشر نداره. گوگل یک شرکت خصوصی است که سرویسهایی رو به رایگان به شما میده و در مقابل دادن این سرویسها به شما، شما رو به عنوان یک کالا به یکی دیگه میفروشه (فراموش که نکردین؟ اگر در یک شرکت شما برای دریافت چیزی پول پرداخت نمیکنین معنی اش اینه که شما مشتری نیستین، شما کالا هستین؛ کالایی که یکی دیگه در حال پرداخت پول به خاطر اونه). من شخصا ترجیح میدم یک ایمیل چند گیگابایتی داشته باشم با کلی ویدئوی یوتیوب و یک سرچ عالی و غیره و غیره و در مقابل قبول میکنم که یکسری تبلیغ بهم نشون داده بشه و این برام میصرفه. مشخصه که اگر این برای شما نمیصرفه، میتونین سوییچ کنین به یک سرویس دهنده دیگه ولی از حالا بهتون میگم که بقیهای که شفافیت گوگل رو ندارین رو ندارن که حداقل دقیقا بگن مشغول چه کاری با اطلاعات شما هستن، از نظر من کمتر قابل اعتمادن و اونهایی که اعتماد بیشتری از گوگل بهشون دارم (مثلا داک داک گو یا رایزآپ) سرویسهایی که میدن در سطح کیفیای نیست که من بتونم بهشون سوییچ کنم.
بحث اینجاست که ما حق نداریم توی یک بازی شرکت کنیم و بعد بگیم لطفا قوانینش رو طوری بنویسین که ما دوست داریم. ما نمی تونیم بخشی از نظام سرمایه داری باشیم اما درخواست کنیم که لطفا با ما مهربون باشه. یا باید برای درست کردنش دست به عمل و تلاش بزنیم یا غر غر نکنیم. در مورد جریان اخیر سوپا دیدیم که آدم ها شروع کردن به رفتن از سرویس دهنده بزرگی مثل گوددی و باعث شدن این قانون عقب بکشه. اگر همه می موندن و فقط می گفتن که سوپا خیلی بده، الان قانون تصویب شده بود. در مورد گوگل هم همینه. اگر من با سیستم مشکل دارم نباید انتظار داشته باشم گوگل بیاد باهاش بجنگه. ما باید این رو درک کنیم که درخواست از فیسبوک که گوگل اطلاعات خصوصی ما رو نخونه، مسخره است.
پس چی بده؟ بالاخره یک چیزی باید بد باشه
بله. سرمایه داری بده که من رو کالا کرده. من بدم که باهاش همکاری می کنم و غیره و غیره. این شرایط شرایط قشنگی نیست ولی متاسفانه مثل خیلی از چیزهای دیگه دنیا، غیرجذاب اما واقعی است. من هم دوست داشتم یک سیستم بزرگ با کیفیت و کامل بود که قول می داد کارهای من رو نگاه نکنه ولی فعلا که نیست و من بین زیرنظر گوگل کار کردن و سوییچ کردن به یک سیستم کمتر پایدار دیگه ، زیر نظر گوگل بودن رو انتخاب کردم و از این تغییر جدید هم خوشحالم چون حداقل گوگل داره صریح و روشن می گه که اطلاعات من رو برای چه کاری می خواد: تبلیغ دقیق تر و درآوردن پول بیشتر و در نتیجه پیدا کردن مشتری بیشتر و در نتیجه دادن سرویس های بیشتر و تبدیل کردن آدم های بیشتر به کالاهای قابل فروشش و ادامه دادن این چرخه تا ناکجاآباد. این وسط در سطح خرد به من یک سری سرویس خوب می رسه و به گوگل پول و به مشتری های گوگل امکان فروش تبلیغ دقیق تر. در سیستم کلان من می شم یک کالا برای یک شرکت بزرگ به اسم گوگل که می تونه علایق من رو به شرکت های دیگه بفروشه. جذاب نیست ولی من توی این بازی زندگی می کنم و روش به هم زدنش، کمتر مصرف کردنه، انقلابه، کشف شیوه های جدید ارتباطیه و نه غر زدن و خواستن از شرکت ها که باهام مهربون باشن.
نتیجه گیری
اگر در حال حاضر از سرویسهای گوگل استفاده می کنین، این تغییرات در زندگی عادی شما تاثیری نداره. همه چیز مثل قبل است اما کمی تمیزتر و خلاصهتر و صریحتر. قبولشون کنین و به زندگی ادامه بدین. اگر هم در حال حاضر از سرویسهای گوگل استفاده نمی کنین؛ خلاصه توافقنامه ای که برای استفاده از تمام سرویسهای گوگل باید امضا کنین اینه: ما چندین سرویس داریم که شما با امضای این قرارداد میتونین از همهاش استفاده کنین و ما هم در مقابل دادن این سرویسها به شما، از یکسری آدم تبلیغ میگیریم و اونها رو به آدمهای مرتبط نشون می دیم و در عین حال سعی میکنیم نتایج جستجومون رو دائما برای شما تنظیم و تنظیمتر کنیم تا شما راحتتر به چیزی که میخواین برسین و باعث بشه بیشتر و بیشتر از ما استفاده کنین.
با توجه به آزاد بودن مجوز اینجا بازنشر می کنم تا از اینکار ارزشمندش استفاده بیشتری بشه. در ضمن پیشنهاد می کنم مطلب مرتبط وبلاگش رو هم بخونین: چطور هوشمندانه بپرسیم.
[nggallery id=4]
پرسیدن یک سوال هوشمندانه مهمترین چیز برای رسیدن به یک جواب هوشمندانه است. سخت هم نیست. کافیه اول سرچ کنین، درست بپرسین، احترام بذارین، خودتون اصولا مشکل رو درک کرده باشین، اول نپرسین که «می تونم یک سوال بپرسم» و …
سوئد رو به عنوان یک کشور پیشرفته میشناسیم و کشور پیشرفته جایی است که مردم واقعا صاحب کشور هستن. کشور سوئد یک اکانت رسمی توییتر داره. از یک طرف جالبه که یک کشور به این عظمت یک اکانت رسمی توی یک سیستم تجاری یک شرکت خصوصی یک کشور دیگه داره بدون اینکه متهمش کنه به جاسوسی یا به جوون های خودی بودجه بده که توییتر ملی سوئد بنویسن و کسی هم توش نیاد اما نکته بامزهتر اینه که خب این اکانت رو کی باید آپدیت کنه؟ رییس جمهوری؟ ملکه؟ وزیر مخابرات؟ رییس پلیس پایتخت؟ (: یا مردم؟
حداقل توی سوئد که مردم صاحب این اکانت هستن. به معنی واقعی. توماس برول رییس آژانس مسافرتی VisitSweden میگه:
هیچ کس بیشتر از خود مردم نمیتواند صاحب برند سوئد باشد و درستترین کار این است که خود مردم باشند که سوئد را به جهان معرفی می کنند
و در نتیجه این امکان رو فراهم کردن که هر شهروندی که بخواد بتونه ثبت نام کنه و یک هفته اکانت رسمی توییتر کشور سوئد رو در کنترل خودش بگیره و از طرف کشورش با مردم جهان حرف بزنه (: البته این بحث مشکلاتی هم درست کرده. بعضیها شوخیهای سکسی میکنن و بعضیها به «مقدسات» گیر میدن اما در نهایت
ایده این است که مردم از طریق توییتهایشان علاقه و کنجکاوی ای نسبت به سوئد ایجاد کنند که فراتر از تبلیغات رسمی عمل کند.